
معرفی کتاب: مغالطههای پر کاربرد
«مغالطههای پر کاربرد» کتابی است نوشتهی مشترک ریچارد پل و لیندا الدر که نشر نایش آن را به چاپ رسانده است. این کتاب، یکی از منابع کلیدی در حوزهی تفکر نقادانه و منطق کاربردی است. این کتاب به شکلی نظاممند و عملی، مغالطات منطقی را بررسی میکند؛ خطاهای استدلالی که گاه عمدی (برای فریب) و گاه ناخواسته (ناشی از ضعف شناختی) در گفتوگوها، تبلیغات، رسانه و حتی تصمیمگیریهای روزمره رخ میدهند.
هدف اصلی نویسندگان، توانمندسازی خواننده برای شناسایی و خنثیسازی این تکنیکهای فریبنده است تا بتواند استدلالهای معتبر را از نامعتبر تشخیص دهد، در دام دستکاریهای ذهنی نیفتد و خود نیز از بهکارگیری نادرست مغالطات پرهیز کند.
مغالطه به خطایی در استدلال گفته میشود که بهظاهر منطقی مینماید، اما درواقع ضعیف، گمراهکننده یا مبتنی بر پیشفرضهای نادرست است. مغالطات ممکن است عمدی باشند (مثل تاکتیکهای سیاستمداران برای منحرف کردن بحث) یا غیرعمدی (مثل سوگیریهای شناختی که ناخودآگاه بر تفکر ما تأثیر میگذارند).
خطر اصلی مغالطات این است که ذهن را از تحلیل عینی دور میکنند و با تحریک احساسات، ایجاد ترس یا ارائهی اطلاعات نادرست، ما را به سمت نتیجهگیریهای اشتباه سوق میدهند.
فریب بخشی از زندگی روزمرهی انسانهاست. ما فریب میدهیم و فریب میخوریم؛ راست را دروغ و دروغ را راست جلوه میدهیم. جالب اینجاست که خیلی وقتها حتی خودمان را هم فریب میدهیم و حقیقت را برای خودمان هم واژگونه میکنیم.
یکی از مهمترین ابزارهای ما برای این خودفریبیها و دیگرفریبیها مغالطه است. به استدلالهای نادرستی که برای اقناع خودمان و دیگران به کار میبریم مغالطه گفته میشود.
نویسندگان این کتاب در ظاهر میخواهند استفاده از مغالطهها را به خواننده بیاموزند اما درواقع میکوشند او را با پرکاربردترین مغالطهها در دنیای سیاست و پروپاگاندا و... آشنا کنند تا هم خودش قربانی مغالطهها نشود و هم از بهکاربردن مغالطهها در مقابل دیگران بپرهیزد.
در شیوهی سنتی آموزشِ مغالطهها، صرفاً اسم و تعریف مغالطهها و مثالهایی از آنها را برای مخاطب بیان میکنند. نویسندگان این کتاب کوشیدهاند از شیوهی عمیقتری استفاده کنند تا تأثیر بیشتری بر خواننده بگذارد: ربط دادنِ مغالطهها به تلاش انسان برای تحقق منافع و امیال نامعقول.
ریچارد پل فیلسوف، متخصص آموزش و از پیشگامان جهانی در حوزهی تفکر نقادانه دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه کالیفرنیاست. او در سال 1980، بنیاد تفکر نقادانه را تأسیس کرده و بیش از 200 مقاله و 20 کتاب در زمینهی آموزش تفکر انتقادی تألیف کرده است. همچنین لینا الدر روانشناس تربیتی و متخصص تفکر نقادانه دارای مدرک دکترای روانشناسی تربیتی از دانشگاه جورجیاست. الدر بیشتر بر ارتباط بین تفکر نقادانه و اخلاق کار کرده است. به باور او، مغالطات نهتنها خطاهای منطقی، بلکه نمونهای از ضعف اخلاقی در استدلال هستند.

مغالطه های پرکاربرد (44 ترفند کثیف رایج برای برنده شدن در بحث ها)
کرگدن،نایشقسمتی از کتاب مغالطههای پرکاربرد نوشته مشترک ریچارد پل و لیندا الدر:
*قیافهی حقبهجانب بگیرید
این باور عمیق در بیشتر انسانها وجود دارد که خودشان (ملتشان، دینشان، انگیزههایشان) به نحو خاصی پاک و اخلاقیاند؛ این باور نقطهی شروع آنها در هر بحثی است. مدعیاند که آرمانهایشان از آرمانهای همهی ملتهای دیگر والاترند. البته ادعا نمیکنند که کاملاً بینقصاند: «بعضی وقتها اشتباههایی میکنیم، اما هیچوقت نیت بدی نداریم؛ برخلاف دیگران، مکر و حیلهای در کارمان نیست.» رسانهها نیز خبرهای داخلی و بینالمللی را که قرار است مصرف داخلی داشته باشند براساس همین باور تهیه میکنند. «ملت ما همواره میخواهد کار درست را انجام دهد؛ اگر هم خطایی مرتکب شود، غیرعمدی و مقطعی است.» افراد فریبکار با گفتن و نوشتن حرفهایی که مبتنی بر چنین انگاشتههایی هستند از این مقدمهی مشکوک بهره میبرند. میان قیافهی حقبهجانب و مغالطهی مصادره به مطلوب رابطهای نزدیک برقرار است. کسانی که به این ترفند متوسل میشوند از لقبهای حاوی مصادره به مطلوب استفاده میکنند.
*به شخص حمله کنید (نه به استدلال)
افراد فریبکار، هنگامیکه با استدلالی معقول مواجه میشوند، استدلال را نادیده میگیرند و در عوض به دنبال راهی برای حملهی شخصی به استدلالکننده میگردند. ناسزاگویی (حتی لجنپراکنی) غالباً کارآمد است؛ البته بستگی دارد که چطور از آن استفاده کنید. استادان فن فریب بهخوبی میدانند که مخاطبشان در مقابل چه چیزی موضع میگیرد و مخالفان خودشان را تلویحاً به پشتیبانی از آن چیز متهم میکنند. برای مثال، به مخالفشان برچسبهایی مثل کمونیست، ملحد، چپی، راست افراطی، مردستیز، زنستیز، سازشکار و... میزنند، یا آنها را به پشتیبانی از تروریسم یا عدم برخورد جدی با جنایت متهم میکنند. نام دیگرِ این مغالطه مسموم کردن چاه است. وقتی که من از این ترفند استفاده میکنم، مخاطبم دیدگاه و استدلالِ کسی را که من با او مخالفم یکسره نادیده میگیرد؛ بدون توجه به اینکه او چه حرفی در دفاع از خودش دارد. استادانِ فن فریب مسلماً حواسشان هست که زیادهروی نکنند و اجازه ندهند که سخنشان در نظر مخاطب زننده باشد. آنها میدانند که هرچه کارشان را ظریفتر انجام دهند، احتمال فریب خوردن مخاطب بیشتر میشود.