#
#

معرفی کتاب: فرمانروایان الموت

1 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

«فرمانروایان الموت» با زیرعنوانِ نگاهی به تحولات الموت در گذر زمان، کتابی است نوشته‌ی مراد عنادی که نشر پردازش آن را به چاپ رسانده است. این اثر از سایر آثار چاپ‌شده درباره‌ی الموت متمایز است چراکه مؤلف علاوه‌بر بررسی علل ظهور و سقوط فرمانروایان اسماعیلی به رهبری حسن صباح به کنکاش درباره‌ی فرمانروایان جستانی نیز پرداخته است که قبل از اسماعیلیان بر الموت فرمانروایی می‌کردند. علاوه‌بر‌این، تحولات الموت پس از سقوط اسماعیلیان به دست مغول‌ها و سپس دوران فرمانروایی حکام محلی دیلم بر منطقه الموت، سرنوشت اسماعیلیان الموت در سده‌های بعد و سایر تحولات این منطقه نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

نویسنده با نگاهی جامع و فراتر از دوره اسماعیلی، که مرکز ثقل‌توجه اغلب نویسندگان به منطقه الموت بوده است، سعی کرده به علاقه‌مندان مباحث تاریخی و فرهنگی توجه دهد که منطقه الموت علاوه‌بر اهمیت قلاع اسماعیلی، دارای جاذبه‌های گردشگری و ویژگی‌های تاریخی و فرهنگی منحصربه‌فردی است که امروزه از یک‌سو سبب جذب گردشگران بیشتر شده و از سوی دیگر این منطقه تاریخی و طبیعت بکر آن را می‌تواند با چالش‌هایی مواجه سازد.

الموت یا همان «آشیانه عقاب» به تعبیر حمدالله مستوفی هرچند به لحاظ جغرافیایی و طبیعتِ زیبا همچنان بکر و دست‌نخورده باقیمانده است؛ اما نظر به سابقه تاریخی و فرهنگی و مختصات طبیعی، سال‌های مدیدی است که محل توجه علاقه‌مندان بوده تا جایی که ده‌ها جلد کتاب و صدها مقاله و ده‌ها رمان جذاب درباره آن، به‌ویژه درباره سرگذشت حسن صبح و جانشینانش، به رشته تحریر درآمده است.

نویسندگان و پژوهشگرانی از اروپا، امریکا، روسیه، ژاپن و البته محققانی از کشورمان رنج سفر به الموت را به جان خریده، درباره فراز و فرودهای دوران حسن صباح کتاب‌ها نوشته‌اند و هریک از زاویه دید خود و تخصصی که داشته‌اند، سعی نموده‌اند از تحولات منطقه الموت در دوران حکومت نزاریان بر سلسله جبال الموت و قلعه‌های خوفناک آن رازگشایی کنند.

در سال‌های اخیر به‌مدد پیشرفت فناوری‌های ارتباطی و رسانه‌ای، حتی مستندهای تلویزیونی نیز درباره الموت تهیه و تولید شده است، با چنین پیشینه پرباری دست‌به‌قلم‌بردن پیرامون این موضوع بسیار حساس و مهم است.

واقعیت این است که اکثر آثار منتشرشده درباره‌ الموت مرکز ثقل تحقیق و پژوهش خود را بر روی دوره ورود حسن صباح به الموت، استقرار وی و نهادینه‌شدن فرمانروایان نزاریان در الموت تا سقوط آخرین بازمانده آن‌ها، یعنی رکن‌الدین خورشاه، به دست هولاکوخان قرار داده‌اند؛ هرچند برخی از این آثار به‌صورت گذرا به سرگذشت الموت پیش از ورود حسن صباح نیز نیم‌نگاهی داشته و از دوره حکومت جستانیان در الموت به‌عنوان فرمانروایان دیلمان نیز سخن به میان آورده‌اند. همچنین برخی از محققان در آثار خود به سرگذشت اسماعیلیان پس از سقوط الموت نیز توجه داشته‌اند و به‌صورت گذرا به سیر تاریخی سرنوشت آن‌ها تا عصر حاضر پرداخته‌اند؛ اما با کنار هم قرار دادن مجموع این کتب و مقالات ملاحظه می‌شود همگی روی دوره حسن صباح و تربیت فدائیان اسماعیلی و ترور مخالفان حسن صباح متمرکز شده‌اند. بدین‌ترتیب می‌توان چنین استنباط کرد که دوره پیش از حسن صباح و پس از سقوط اسماعیلیان اگر نگوییم مغفول واقع شده که به سیر تحولات آن کم‌توجهی شده است.

نویسنده‌ی کتاب می‌گوید: «در این کتاب، ضمن مرور تحولات الموت در دوره حسن صباح، نگاه جامع‌تری به رخدادهای الموت و اهمیت آن در دوره پیش از حسن صباح و همچنین سیر تاریخی آن در دوره پس از سقوط اسماعیلیان داشته‌ایم.»

قسمتی از کتاب فرمانروایان الموت:

سلطان ملکشاه سلجوقی که در دوره وی امپراتوری سلجوقی به قدرت و وسعت رسیده بود پس از آنکه دریافت حکام محلی سلجوقی از سرکوبی حسن صباح ناتوان هستند در سال 485 هجری قمری، یعنی دو سال پس از استقرار حسن صباح در الموت لشکری را به فرماندهی ارسلان تاش به رودبار الموت اعزام کرد. قلعه الموت که هنوز نوپا بود به محاصره سپاهیان ارسلان تاش درآمد.

حسن صباح با 70 نفر از یارانش در عملیاتی پارتیزانی در برابر سلجوقیان شروع به مقاومت کرد و هم‌زمان از داعیان طالقان و دهدار ابوعلی اردستانی در قزوین تقاضای کمک کرد. بعد از مدتی 300 نفر اسماعیلی به نیروهای حسن صباح پیوستند و با این نیروهای تازه‌نفس حسن صباح امکان یافت در شبیخونی شبانه به لشکر ارسلان تاش آن‌ها را تارومار کند. شکست لشکر سلجوقی در فتح الموت با دو حادثه ناگوار برای آن‌ها همراه بود که البته باعث شادمانی حسن صباح و یارانش شد. حادثه اول ترور خواجه نظام‌الملک نخست‌وزیر قدرتمند سلجوقیان بود که در رمضان 485/ اکتبر 1092 در صحنه واقع در ناحیه نهاوند در غرب ایران و هنگامی‌که در التزام رکاب ملکشاه عازم بغداد بود به قتل رسید. ابوطاهر ارانی نخستین فدایی حسن صباح بود که در عملیاتی خطیر موفق به ترور خواجه نظام‌الملک شد. دومین حادثه فوت ملکشاه سلجوقی بود که 35 روز پس از ترور خواجه نظام‌الملک بر اثر بیماری زردی در بغداد درگذشت و در نتیجه نیروهای سلجوقی که هم‌زمان ضربات مهلکی از نیروهای حسن صباح نیز خورده بودند از الموت عقب نشستند. پس از مرگ ملکشاه گروهی به دنبال سلطنت محمود پسر چهارساله ملکشاه بودند و گروهی از برکیارق پسر ارشد ملکشاه برای جانشینی وی حمایت می‌کردند که در این میان اسماعیلیان نزاری در به تخت نشاندن برکیارق بسیار مؤثر بودند. با درگذشت محمود، خلیفه عباسی بغداد، سلطنت برکیارق را به رسمیت شناخت. برکیارق دو رقیب عمده داشت: یکی عمویش، تنش، بود که بر شام حکم می‌راند و دیگری برادر ناتنی‌اش محمد تپر. در این میان تنش در سال 488 هجری در جریان جنگی که در ری درگرفت کشته شد. بدین‌ترتیب رقابت بین برکیارق و محمد تپر آغاز شد؛ با این توضیح که محمد تپر از حمایت برادرش سنجر حکمران خراسان و تخارستان برخوردار بود. برکیارق که به کمک اسماعیلیان به قدرت رسید و حتی در نبرد با محمد تپر نیز از حمایت آن‌ها برخوردار بود، پس از تثبیت جایگاهش شروع به قتل عام و اذیت و آزار اسماعیلیان کرد. با مرگ برکیارق در 488 هجری محمد تپر سلطان بلامنازع امپراتوری سلجوقی شد.

در این بازه زمانی نبرد عمده‌ای بین حسن صباح با سپاهیان سلجوقی درنگرفت و طرفین با یکدیگر مدارا می‌کردند. هرچند این اتفاقات فرصتی طلایی برای حسن صباح بود تا با گسترش قلاع تسخیر شده بر استحکامات دفاعی آن‌ها بیفزاید. در این مقطع هرچند مطلبی از لشکرکشی عمده از جانب سلجوقیان علیه دولت اسماعیلی الموت در تاریخ ثبت نشده است با وجود این نیروهای حسن صباح در سال 486 هجری حملات پراکنده که یکی در ناحیه اندجرود بود و دیگری سپاهی 10 هزار نفری در طالقان را که علیه الموت گرد آمده بودند، تارومارساخته، شکست دادند

فرمانروایان الموت (نگاهی به تحولات الموت در گذر زمان)

فرمانروایان الموت (نگاهی به تحولات الموت در گذر زمان)

سروش،پردازش
افزودن به سبد خرید 210,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط