
معرفی کتاب: راهبی که فراریاش را فروخت
راهبی که فراریاش را فروخت نوشتهی رابین شارما و چاپِ انتشارات سایه سخن، داستان زندگی جولیان مونت، وکیلی موفق اما پراسترس، است که پس از یک حملهی قلبی ناگهانی، مسیر زندگی خود را کاملاً تغییر میدهد. او ثروت و داراییهایش، از جمله فراری قرمزرنگش را رها میکند و به سفری روحانی به هیمالیا میرود تا حقیقت زندگی را بیاموزد. پس از سالها، او به شهر بازمیگردد و داستان حکمتهایش را با دوست و همکار سابقش، جان، در میان میگذارد. این کتاب ترکیبی از داستان و آموزشهای معنوی است که به خوانندگان کمک میکند تا زندگی شادتر، متعادلتر و هدفمندتری داشته باشند.
پس از بازگشت جولیان، جان (راوی داستان) که دوست و همکار قدیمی اوست، متوجه تغییرات چشمگیر در او میشود. جولیان آرام، پرانرژی و مثبت به نظر میرسد، درست برخلاف گذشته که همیشه عصبانی و پراسترس بود. جان کنجکاو میشود و از او میخواهد که راز این دگرگونی را برایش فاش کند. جولیان موافقت میکند و در طول چند روز، درسهای زندگی را که از راهبان هیمالیا آموخته با جان در میان میگذارد.
شارما در این کتاب مجموعهای از آموزههای معنوی را به گونهای ساختارمند و در فرایند قصهای بلند آورده است. چیزی که شاید در کتابهای دیگری که دربارهی خودشکوفایی و رشد شخصی انتشار یافته است، جسته و گریخته آمده باشد. اما نوع بیان و نگارش کتاب به گونهای است که خواننده را در مسیر تغییر و انتخاب قرار میدهد. تغییر چهارچوب ذهنی یا سرمشق فکری جولیان و سیروسلوک معنوی او در فرایند زندگی روزمره بهصورت یک داستان پرکشش در این کتاب آمده است. نویسنده با مهارت و تسلط تمام، مجموعهی بزرگی از فنون و تکنیکهایی را که آموزگاران و مربیان معنوی برای غلبه بر موانع درونی رشد و شکوفایی بیان کردهاند در گسترهی زندگی و تجربهی شخصی قهرمان داستان آورده است. به گونهای که خواننده بدون آنکه هوشیارانه متوجه باشد، فنون چگونگی تمرکز فکر، غلبه بر پریشانی، هدفچینی، اجتناب از نشخوار فکری، عدم مقایسهی اجتماعی، قدرشناسی از نعمات، تحسین زیباییهای زندگی، لذت بردن از لحظهی کنونی، بهره جستن از لحظههای گریزپای زندگی، شفقت و مهربانی، خدمت بیمنت و چشمداشت، گذشت و بخشش، ضرورت انجام دادن کارهای مثبت در طول روز و همچنین جدی گرفتن تمرینات و فعالیتهای جسمانی را بهسادگی آموزش میدهد مثل پیادهروی، دویدن، کوهنوردی و دیگر اعمال و عادات ایجادکنندهی هیجانات مثبت.
این کتاب به سادهترین شکل و با روشی تعاملی یعنی آموزش و ضرورت تمرین آموزهها در زندگی روزمره، به کمک مربی معنوی، به قهرمان داستان چرایی و چگونگی اثربخشی آن شیوه را برای دستیابی به یک زندگی خشنود و رضایتمند، شیوههای شاد زیستن و بهره جستن از زندگی را نشان میدهد.
قسمتی از کتاب راهبی که فراریاش را فروخت نوشته رابین شارما:
آنچه اکنون بدان میاندیشم این است که رسیدن به پایان زندگی بدون درک اینکه استعداد خاصی در درونم وجود داشته که قادر بوده توانایی نهفتهی مرا رها کند و به دیگران، هر چند اندک، یاری رساند بسیار غمانگیز است.
دقیقاً همینطور است. از این لحظه به بعد، حقیقتاً به هدف زندگیات آگاه باش. ذهنت را در برابر امکانات فراوانی که در اطرافت وجود دارند، بیدار و هوشیار کن. زندگیای سرشار از شور و اشتیاق را آغاز نما. ذهن بشر بزرگترین فیلتر دنیاست. اگر درست استفاده شود، هرآنچه به نظرش بیاهمیت بیاید را فیلتر میکند و فقط اطلاعاتی را منتقل میکند که برایتان مفید تشخیص داده است. در همین لحظه که ما در اتاق نشیمن نشستهایم اگر نه هزاران، حداقل صدها اتفاق در حال وقوع است که ما کوچکترین توجهی به آنها نداریم. صدای خندهی عشاقی که قدمزنان مشغول گشت و گذارند، ماهی قرمز درون تنگ پشت سرت، هوای خنکی که از کولر بیرون میوزد و حتا ضربان قلب خود من. وقتی تصمیم گرفتم که بر ضربان قلب خود تمرکز کنم باتوجه به ریتم و چگونگی تپش آن شروع کردم. به همین ترتیب، وقتی مصمم میشوی ذهنت را روی اهداف اصلی زندگیات متمرکز کنی، ذهنت افکار ناچیز را فیلتر و توجه به مسائل مهم را آغاز میکند.