معرفی کتاب: اقتصاد چگونه جهان را توضیح می‌دهد

2 روز پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


کتاب «اقتصاد چگونه جهان را توضیح می‌دهد» نوشته‌ی اندرو لی یکی از آثار خواندنی در زمینه‌ی اقتصاد مدرن است که تلاش می‌کند پیچیدگی‌های دنیای اقتصادی را از برج عاج نظریه‌ها پایین بیاورد و در متن زندگی روزمره‌ی مردم قرار دهد. لی که خود اقتصاددان و سیاست‌مدار است، در این کتاب نقش اقتصاد را به‌عنوان ابزاری برای فهم رفتار انسان‌ها، تصمیم‌های جمعی و روندهای تاریخی بررسی می‌کند. اثر او برخلاف کتاب‌های درسی خشک، با مثال‌های ملموس و روایت‌های انسانی همراه است و نشان می‌دهد که چگونه اندیشه‌های اقتصادی می‌توانند درک ما را از سیاست، فرهنگ، روابط اجتماعی و حتی عشق و دوستی تغییر دهند.
اندرو لی با نگاهی بین‌رشته‌ای، اقتصاد را نه صرفاً مطالعه‌ی بازارها، بلکه مطالعه‌ی انتخاب‌ها معرفی می‌کند؛ انتخاب‌هایی که افراد در مواجهه با محدودیت‌ها انجام می‌دهند. از همین نقطه، او وارد تبیین این می‌شود که چرا اقتصاد تا این اندازه در توضیح رفتار انسان‌ها موفق بوده است و درعین‌حال چرا نباید آن را به‌عنوان پاسخ نهایی همه‌ی مسائل بشری در نظر گرفت. کتاب، هم نقدی بر تنگ‌نظری برخی اقتصاددانان است و هم دفاعی از قدرت تحلیلی علم اقتصاد برای فهم جهان مدرن.
هدف اصلی کتاب، به تعبیر خود نویسنده، این است که نشان دهد «اقتصاد نه‌تنها درباره‌ی پول، بلکه درباره‌ی مردم است.» او تلاش می‌کند مفاهیم اقتصادی را در بستری انسانی و اخلاقی بگنجاند. به جای تمرکز صرف بر مدل‌های ریاضی یا نظریه‌های انتزاعی، لی می‌خواهد نشان دهد که اصول اقتصادی در همه‌ی تصمیم‌های روزمره، از خرید قهوه تا سیاست‌گذاری کلان، حضور دارند.

اندرو لی

لی اشاره می‌کند که اقتصاد در قرن بیست‌ویکم دیگر صرفاً درباره‌ی تورم و تولید ناخالص داخلی نیست، بلکه ابزاری است برای توضیح چرایی تفاوت کشورها در شادی، آزادی، نابرابری، رشد و حتی میزان اعتماد اجتماعی. او اقتصاد را نوعی ذره‌بین جهان‌شناختی می‌داند که اگر درست تنظیم شود، می‌تواند پیچیده‌ترین پدیده‌ها را با نگاهی تازه روشن کند.
اندرو لی معتقد است که اقتصاد نوعی زبان برای فهم دنیاست ـ زبانی که در آن مفاهیمی چون انگیزه، هزینه، فرصت، بازدهی کاهنده و انتخاب عقلانی نقش واژگان اصلی را بازی می‌کنند. او با بهره‌گیری از مثال‌های ملموس نشان می‌دهد که این زبان تا چه اندازه می‌تواند به ما در درک رفتارها کمک کند؛ به‌عنوان مثال، او توضیح می‌دهد که چرا برخی افراد، حتی در صورت افزایش حقوق، کار کمتری انجام می‌دهند (به‌دلیل اثر جانشینی و درآمدی) یا چرا سیاست‌های یارانه‌ای در بعضی کشورها نتیجه‌ی معکوس دارند (به واسطه‌ی مخدوش شدن انگیزه‌ها).
لی با نگاهی طنزآمیز و صمیمی خواننده را به درون دنیای تصمیم‌گیری‌های انسانی می‌برد و نشان می‌دهد که چگونه اقتصاد می‌تواند چرایی پدیده‌هایی چون ازدواج، پس‌انداز، مهاجرت یا رأی‌دادن را توضیح دهد؛ برای مثال، در بررسی نابرابری دستمزدها، او از نظریه‌ی سرمایه انسانی گری بکر و اقتصاد رفتاری ریچارد تیلر بهره می‌گیرد تا نشان دهد چگونه هم منطق بازار و هم سوگیری‌های روان‌شناختی در کنار هم ساختار اقتصادی جوامع را شکل می‌دهند.

یکی از محورهای پررنگ کتاب، مسئله‌ی نابرابری است. لی با اشاره به افزایش شکاف طبقاتی در کشورهای توسعه‌یافته، به‌ویژه استرالیا و ایالات متحده، می‌پرسد که آیا نابرابری ذاتاً بد است یا پیامد طبیعی بازار آزاد. پاسخ او میان واقع‌گرایی اقتصادی و آرمان‌گرایی اخلاقی در نوسان است. او اذعان می‌دارد که مقداری نابرابری می‌تواند انگیزه‌ی تلاش و نوآوری ایجاد کند، اما در سطحی معین، این شکاف به تضعیف سرمایه‌ی اجتماعی و بی‌اعتمادی عمومی منجر می‌شود. در نتیجه، اقتصاددان‌ها باید میان کارآمدی و عدالت تعادلی هوشمندانه برقرار کنند.
در بخش پایانی، لی بازمی‌گردد به پرسشی بنیادی: اقتصاد برای چه؟
او می‌گوید اگر اقتصاد فقط به‌دنبال افزایش عددی به نام GDP باشد، رسالتش را فراموش کرده است. اقتصاد باید ابزاری برای ایجاد فرصت، معنا و عدالت باشد. او از سنت اقتصاددانانی مانند آمارتیاسن و جان مینارد کینز الهام می‌گیرد و یادآور می‌شود که هدف نهایی، گسترش «آزادی برای زیستنِ زندگی‌ای است که ارزش زیستن دارد».
در نگاه او، علم اقتصاد باید خود را در خدمت اخلاق و انسانیت قرار دهد، نه برعکس. این موضع اخلاقی، کتاب را از آثار خشک دانشگاهی متمایز می‌کند و آن را به اثری الهام‌بخش برای نسل جدید اقتصاددان‌ها و سیاست‌گذاران تبدیل می‌سازد.

قسمتی از کتاب اقتصاد چگونه جهان را توضیح می‌دهد:
بنجامین فرانکلین، دانشمند همه‌چیزدان امریکایی، زمانی نوشت که «هیچ ملتی با تجارت نابود نشده است». بااین‌حال، اروپا و امریکای شمالی، حتی موقعی که کشورهای دیگر را تشویق می‌کردند تا درهای خود را به روی دنیا بگشایند، تعرفه‌هایی بر واردات وضع می‌کردند. این تا حدی به‌دلیل نیاز به درآمد بود. قبل از اینکه مالیات بر درآمد در سطح عمومی رایج شود، تعرفه‌ها مهم‌ترین منبع درآمد برای بسیاری از کشورها بود. هزینه‌ی جنگ‌هایی مانند جنگ‌های ناپلئونی و جنگ داخلیِ ایالات متحده اغلب با افزایش تعرفه‌ها تأمین می‌شد.
اجرای تعرفه‌ها، گرچه آسان بود و به تأمین بودجه‌ی دولت کمک می‌کرد، برای کل اقتصاد چندان خوب نبود. تعرفه‌ها را به کشوری تشبیه کرده‌اند که با ریختن سنگ در لنگرگاه‌هایش مانع ورود کشتی‌ها می‌شود. برداشتن سنگ‌ها (لغو تعرفه‌ها) به نفع هر کشوری است، صرف‌نظر از اینکه شرکای تجاری آن چه می‌کنند. اما در عمل، کشورها اغلب اهمیت سیاسی بیشتری برای صادرات، نسبت به واردات قائل‌اند.     

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط