معرفی کتاب: آشنایی با هنر پرسشگری

5 روز پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


کتاب «آشنایی با هنر پرسشگری»، نوشته‌ی لیندا الدر و ریچارد پل، یکی از آثار بنیادین در حوزه‌ی تفکر انتقادی است که هدفش آموزش مهارت پرسشگری به‌عنوان ابزار اصلی فهم، یادگیری و رشد فکری است. این کتاب کم‌حجم اما عمیق، در قالبی فشرده و کاربردی به خواننده نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با طرح پرسش‌های درست، ذهن خود را از سطح‌نگری و پذیرش بی‌چون‌وچرای اطلاعات رها کرده و به تفکری ژرف، منعطف و نقادانه دست یافت. الدر که از پژوهشگران برجسته‌ی بنیاد تفکر انتقادی و همکار دیرینه‌ی ریچارد پل است، در این اثر کوتاه و تأثیرگذار بر نقش پرسش در فرآیند یادگیری و قضاوت تأکید می‌کند و آن را هسته‌ی مرکزی هر نوع تفکر سازنده می‌داند.
در نگاه الدر، پرسش‌گری نه صرفاً ابزاری برای کسب اطلاعات، بلکه مهارتی است برای شکل ‌دادن به شیوه‌ی اندیشیدن. او باور دارد که کیفیت تفکر هر انسان به کیفیت پرسش‌هایی بستگی دارد که می‌پرسد. ما هر روز درگیر پرسش‌های گوناگونیم ـ از ساده‌ترین انتخاب‌ها تا تصمیم‌های اخلاقی و فلسفی ـ اما اغلب نمی‌دانیم چگونه سؤال‌های مؤثر و معنادار مطرح کنیم. به باور نویسنده، بخش بزرگی از مشکلات ارتباطی، آموزشی و حتی اجتماعی از آنجا ناشی می‌شود که مردم نمی‌دانند چگونه پرسش‌های مناسب بپرسند یا جرئت پرسیدن را از دست داده‌اند.
کتاب با توضیح مفهوم «پرسش‌های اساسی» آغاز می‌شود. الدر آن‌ها را سؤال‌هایی می‌داند که نه به‌دنبال پاسخ‌های سطحی یا فوری، بلکه به‌دنبال روشن کردن معنا، هدف، شواهد و پیامدهای تفکر هستند. پرسش‌های اساسی، ذهن را وادار می‌کنند تا مفروضات پنهان را آشکار سازد، استدلال را ارزیابی کند و از تعصب و خودفریبی فاصله بگیرد. به‌عنوان مثال، به جای اینکه بپرسیم: «آیا این درست است؟» باید بپرسیم: «بر چه اساسی این را درست می‌دانیم؟» یا «چه شواهدی وجود دارد که دیدگاه مخالف را رد یا تأیید کند؟» 

لیندا الدر و ریچارد پل

الدر سپس به تمایز میان دو نوع پرسش می‌پردازد: پرسش‌های مفهومی و پرسش‌های تجربی. پرسش‌های تجربی به داده‌ها، مشاهدات و واقعیت‌ها مربوط‌اند و پاسخشان را می‌توان از طریق تحقیق یا مشاهده به دست آورد؛ اما پرسش‌های مفهومی به معنا، ارزش و تفسیرمربوط می‌شوند ـ پرسش‌هایی مانند: «چه چیزی عدالت را عادلانه می‌کند؟» یا «چرا صداقت اهمیت دارد؟» به باور او، هر دو نوع پرسش برای تفکر سالم ضروری‌اند، اما پرسش‌های مفهومی معمولاً نادیده گرفته می‌شوند؛ زیرا به چالش کشیدن باورهای بنیادین و ارزش‌های شخصی دشوار است.
در ادامه، الدر رابطه‌ی میان پرسش و تفکر انتقادی را تبیین می‌کند. او می‌گوید که تفکر انتقادی بدون پرسش وجود ندارد؛ زیرا پرسش موتور محرک اندیشه است. به همین دلیل، یکی از اهداف اصلی آموزش باید پرورش مهارت پرسش‌گری در دانش‌آموزان باشد، نه صرفاً انتقال اطلاعات. نویسنده هشدار می‌دهد که نظام‌های آموزشی سنتی اغلب پرسش را سرکوب می‌کنند؛ دانش‌آموزان یاد می‌گیرند پاسخ‌های ازپیش‌تعیین‌شده بدهند، نه اینکه به جست‌وجوی حقیقت بپردازند. در نتیجه، ذهن‌ها به جای خلاقیت و تحلیل، به حفظ و تکرار عادت می‌کنند.
از منظر ساختار، کتاب بسیار فشرده و هدفمند نوشته شده است. نثر آن ساده اما دقیق است و هر بخش با مثال‌ها و تمرین‌های کوتاه همراه شده‌اند تا خواننده بتواند آموخته‌ها را فوراً در زندگی خود به کار گیرد. لحن کتاب آموزنده اما تشویق‌کننده است؛ الدر مخاطب را قضاوت نمی‌کند بلکه او را به گفت‌وگویی درونی دعوت می‌کند. درواقع، خود کتاب نیز الگویی از همان چیزی است که آموزش می‌دهد: طرح پرسش‌های سنجیده برای رسیدن به فهمی ژرف‌تر.
نویسنده در پایان بر این نکته تأکید می‌کند که مهارت پرسش‌گری را نمی‌توان یکباره آموخت، بلکه باید آن را تمرین کرد و مانند هر هنر دیگری، پرسیدن نیز نیازمند صبر، خودآگاهی و بازنگری مداوم است.


قسمتی از کتاب آشنایی با هنر پرسشگری:
بعضی مطلق‌گرایان جزم‌اندیش، می‌کوشند هر پرسشی را به امر درست یا نادرست تقلیل دهند. این افراد تصور می‌کنند هر پرسشی فقط و فقط یک پاسخ درست دارد. گروهی دیگر، نسبی‌گرایان، تلاش می‌کنند همه‌ی پرسش‌ها را امری مربوط به سلیقه‌ی شخصی تقلیل دهند. این افراد معتقدند که هیچ پاسخ درست یا نادرستی وجود ندارد و هر پاسخی در حکم نظر شخصی است: «من نظر خودم را دارم و تو نظر خودت را، مال من برای من درست است و مال تو برای خودت.» نه جزم‌اندیشی و نه نسبی‌گرایی جایی باقی نمی‌گذارد برای آنچه لازمه‌ی زندگی ثمربخش است: قضاوت مستدل.
بسیاری از پرسش‌ها بهترین قضاوت ما را می‌طلبد. وقتی در جایگاه هیئت منصفه نشسته‌ایم، وقتی داریم نامزدهای فلان مقام سیاسی را ارزیابی می‌کنیم، وقتی می‌خواهیم در مرافعه‌ی خانوادگی جانب کسی را بگیریم، وقتی می‌خواهیم تصمیم بگیریم از فلان جنبش اصلاحی نظام آموزشی حمایت کنیم یا نه، وقتی می‌خواهیم تصمیم بگیریم فرزندانمان را چطور تربیت کنیم یا پولمان را چطور خرج کنیم یا چقدر از وقتمان را به خدمات اجتماعی اختصاص دهیم، باید بهترین قضاوت را بکنیم. قضاوت براساس استدلال صحیح چیزی است فراتر از نظر شخصیِ صرف و بیان واقعیت‌ها و به‌هیچ‌وجه نباید این‌ها را یکی گرفت. استدلال در مورد پرسش‌های محل مناقشه کاری است فراتر از صرفِ بیان واقعیت‌ها. علاوه‌بر‌این، موضعی را که بر استدلالی محکم بنا شده نمی‌شود فقط نظرِ شخصی دانست. ممکن است گاهی حکم قاضی را نظر او بنامیم؛ ولی نه‌تنها دلمان می‌خواهد، بلکه توقع داریم این حکم براساس شواهد و منطق باشد.


وقتی پرسش‌هایی که مستلزم قضاوت مستدل است به سلیقه و ترجیح شخصی تقلیل می‌یابد. نتیجه‌اش تفکر انتقادی جعلی است. آن‌ وقت این تصور برای بعضی پیش می‌آید که نظر همه به یک اندازه معتبر است؛ درنتیجه از اهمیت معیارهای فکری غافل می‌مانند.
       
 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط