
مرگ در توکیو/ دربارهی یک جنایت شبانه
رمان «مرگ در توکیو» نوشتهی کیگو هیگاشینو را نشر چترنگ به چاپ رسانده است. در ادبیات جنایی ژاپن، کیگو هیگاشینو همانند ستارهای درخشان در آسمان معما و راز میدرخشد. کتابِ «مرگ در توکیو» که در سال 2022، به زبان انگلیسی منتشر شد (و پیشتر با عنوان ژاپنی آن در سال 2011 عرضه شده بود)، یکی از آثار برجستهی این نویسنده است که نهتنها لذت رمزگشایی را به مخاطب میدهد، بلکه نگاهی موشکافانه به جامعهی مدرن ژاپن، روابط انسانی و روانشناسی جرم دارد. این رمان، بخشی از مجموعهی محبوب «کارآگاه کاگا» است و با تلفیقی از تعلیق، منطق و احساس، یکی از بهترین نمونههای ادبیات پلیسی مدرن شرق آسیا به شمار میآید.
قهرمان اصلی رمان، کارآگاه کاگا، همانند شرلوک هولمز ژاپنی، شخصیتی آرام، متفکر، دقیق و عمیق است. او برخلاف همکارانش که گاه به فرضیههای ساده رضایت میدهند، همیشه بهدنبال انگیزههای پنهان و جزئیات نادیدهمانده است. روش کاگا در حل معما، بیشتر به تحلیل روانی افراد و درک رفتارهایشان متکی است تا ردگیری صرف جنایی.
کیگو هیگاشینو
در مرگ در توکیو، کاگا فقط به کشف واقعیت دربارهی قتل کمک نمیکند، بلکه وجوه انسانیتر خود را نیز نشان میدهد. او در روند بازجوییها، نوعی احساس همدلی با خانوادهی مقتول و مجرم دارد و برخلاف کارآگاهان سرد و بیاحساس، سعی میکند از حقیقتی عمیقتر دربارهی روابط انسانی سر در بیاورد.
رمان با ترکیب روایت سومشخص و دیالوگهای بازجوییمحور، فضایی چندلایه میسازد. کیگو هیگاشینو در این کتاب همچون دیگر آثارش از سبک «رمان معکوس» بهره نمیگیرد، بلکه به سبک کلاسیک کارآگاهی بازمیگردد؛ جایی که خواننده گامبهگام با کارآگاه پیش میرود و هر مرحله اطلاعات تازهای آشکار میشود.
توکیو در این رمان هم پس زمینهی جغرافیایی است و هم عنصری زنده: خیابانها، معابد، رودخانهها و ایستگاههای مترو، همگی فضاسازی رازآلود و درعینحال واقعی را فراهم میکنند. هیگاشینو بادقت و جزئینگری، احساس حضور در توکیوی مدرن را القا میکند، اما همزمان لایههایی از تنهایی، بیگانگی و شکافهای انسانی را در بطن آن آشکار میسازد.
نویسنده در «مرگ در توکیو»، همانند دیگر آثارش، از زبانی ساده، توصیفهای دقیق و ریتمی متعادل استفاده میکند. او بدون نیاز به صحنههای خشونتآمیز یا افراطی، فضایی مرموز و پرتنش میسازد. دیالوگها طبیعیاند، توصیف فضاها دقیق و مؤثرند و گرهگشاییها هوشمندانه و منطقی. خواننده درگیر بازی ذهنیای میشود که نهتنها هیجانانگیز، بلکه بهشدت تأثیرگذار است.
یکی از ویژگیهای سبک هیگاشینو، تمایل او به پرداختن به مسائل اجتماعی و روانی در دل داستانهای جنایی است. در این کتاب، او به جای ساختن یک معمای صرفاً فنی، بستری اجتماعی و روانشناختی میسازد که مسئلهی قتل را در چهارچوبی بسیار گستردهتر قرار میدهد.
درنهایت، «مرگ در توکیو» فراتر از یک رمان معمایی است؛ این کتاب دریچهای است به درون روح انسان، جامعهی ژاپنی و پرسشهایی عمیق دربارهی حقیقت، گناه و نجات. کیگو هیگاشینو با استادی خاص خود، داستانی خلق میکند که در آن مرگ، نقطهی پایان نیست، بلکه آغاز سفری است برای کشف رازهای پنهان زندگی.
«مرگ در توکیو» با ظرافت خاصی میان فرم جنایی و محتوای انسانی پل میزند و یکی از بهترین نمونههای رمانهای معمایی آسیایی در عصر حاضر به شمار میآید.
قسمتی از کتاب مرگ در توکیو:
لامپها از چیزی که توقعش را داشت، پرنورتر بودند. نور به گوشه و کنارهایی میرسید که معمولاً در سایه بودند و نشان میداد که چقدر کثیف هستند. کائوری با خودش فکر کرد: «اگه میدونستم قراره این جوری باشه، یه تمیزکاری درستوحسابی میکردم؛ اما حالا خیلی دیر شده بود. میدانست که قرار است چهرهاش را شطرنجی کنند، اما نمیتوانست بخواهد که آپارتمانش را هم شطرنجی کنند. قبلاً از صحبتهایشان شنیده بود که نشان دادن آپارتمانش یکی از اهداف برنامه است.»
خانم خبرنگار تلویزیون پرسید: «بذارین سرراست بگم. شما حتی نمیدونستین یاشیما سر کارش دچار سانحه شده، درسته؟» قیافهاش جدی بود و موهای بلندی داشت که پشت سرش بسته بود.
کانوری گفت: «نه، نمیدونستم. به من گفت وقتی داشته از سر کار به خونه برمیگشته، از چند تا پله پایین افتاده. تا جایی که یادش میآمد اینطور بود.»
«میتونین دربارهی جراحات اصلیش بهمون بگین؟»
کائوری سرش را به یک طرف خم کرد.
«فویوکی اصرار داشت که چیز جدیای نیست، اما به نظر من خیلی ناجور بودن. وقتی بهش اصرار کردم که بیمارستان بره، گفت با استراحت سرپا میشه و بعدش تا چند روز توی رختخواب موند.»
«اون موقع چیزی دربارهی سانحهی محل کارش گفت؟»
«نه، هیچی.»
کائوری متوجه شد که دوربین شکمش را نشان میدهد. قبلاً به آنها گفته بود که باردار است. کارکنان تلویزیون با شنیدن این خبر گل از گلشان شکفته بود.
«یه مدت بعد، ادارهی کاریابی به فویوکی گفت قراردادش خاتمه پیدا کرده. دربارهی علتش بهتون چی گفت؟»
«گفت یه مشت چرتوپرت تحویلش دادن، اما کاری از دستش برنمیومد.»
«کمکم عوارض بعدی درگیرش کرد. این علائم دقیقاً چی بودن؟»
«گرفتگی شدید گردن و شونه... بعد همهی حس دست چپش رو از دست داد. علائم شاید زودتر هم بروز کرده بودن. شاید چون نمیخواسته نگرانم کنه، چیزی نمیگفته.»
خانم مصاحبهکننده قاطعانه سر تکان داد. کائوری حتماً جوابی داده بود که او انتظارش را داشت.
«عوارض بعدی کار کردن رو برای فویوکی خیلی سخت کرد. خود شرکت مسئول حادثهی اصلی بود.»
مرگ در توکیو را سعیده قاسمیان ترجمه کرده و کتاب حاضر در 333 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.