
فونتامارا/ زندگی در جغرافیای جهل
کتاب «فونتامارا» نوشتهی اینیاتسیو سیلونه به همت نشر جامی به چاپ رسیده است. «فونتامارا» در دههی 1930 نوشته شد، زمانیکه فاشیسم در ایتالیا قدرت گرفته بود. سیلونه این رمان را در تبعید در سوئیس و به زبان ایتالیایی نوشت. در آن زمان، مردم جنوب ایتالیا، بهویژه روستاییان و دهقانان، با فقر شدید، بیعدالتی اجتماعی و استثمار از سوی زمینداران و حکومت مرکزی روبهرو بودند. رژیم فاشیستی با شعارهای پوپولیستی، درواقع قدرت را در دست اقلیت حاکم و نظام سرمایهداری متمرکز کرده بود و مردم عادی ـ مخصوصاً در جنوب کشور ـ به حاشیه رانده شده بودند. سیلونه با الهام از چنین شرایطی، نمایی عینی از زندگی دهقانان ارائه میدهد و روایتی قدرتمند از سرکوب، ناآگاهی، امید و مبارزه ترسیم میکند.
رمان «فونتامارا» روایت زندگی دهقانان یک روستای خیالی به همین نام در جنوب ایتالیاست. این روستا نماد همهی روستاهای فقیر و دورافتادهای است که در طول قرنها رنج کشیدهاند. داستان با معرفی سبک زندگی ساده و ابتدایی مردم روستا آغاز میشود که با تلاش شبانهروزی روی زمینهای کشاورزیشان امرار معاش میکنند.
در آغاز رمان، دهقانان از یک مشکل ابتدایی سخن میگویند: «قطع شدن آب آبیاری زمینهایشان. بعدها مشخص میشود که دولت، با توطئه یک زمیندار سرمایهدار، مسیر آب را منحرف کرده تا زمینهای خودش آبیاری شود. این نخستین قدم از زنجیرهای از بیعدالتیهاست که مردم فونتامارا با آن مواجه میشوند.»
دهقانان که فاقد سواد، آگاهی سیاسی و تجربه مقابله با قدرتاند، بارها فریب میخورند. یک وکیل بهظاهر خیرخواه به آنها پیشنهاد میدهد نامهای اعتراضی بنویسند، اما درواقع آنها برگهای را امضا میکنند که علیه خودشان است.
در ادامه، نیروهای فاشیستی وارد روستا میشوند، آزادیها را سلب میکنند و حتی یک جوان مقاوم، به نام برنگیرو، که به دفاع از حق مردم برخاسته بود، کشته میشود. ماجرای رمان با مرگ او به اوج میرسد و درنهایت، با شکلگیری نخستین جرقههای مقاومت جمعی به پایان میرسد. این پایان باز، نوید شروع آگاهی و بیداری مردمی را میدهد.
فونتامارا یکی از نخستین آثار ضد فاشیستی ادبیات ایتالیاست. سیلونه بدون اینکه شعار بدهد، واقعیت ظلمبار زندگی مردم محروم را ترسیم میکند. قدرت این اثر در صداقت بیان، عینیت تاریخی و تأثیر احساسی آن بر خواننده نهفته است.
نقدهایی که به این رمان وارد شدهاند عمدتاً به ساختار سادهی آن و تکبُعدی بودن برخی شخصیتها اشاره دارند. برخی منتقدان نیز معتقدند که سیلونه در تلاش برای انتقال پیام سیاسی، گاهی از پرداخت ادبی کاسته است. بااینحال، قدرت داستانگویی و تأثیر اجتماعی آن غیرقابل انکار است.
قسمتی از کتاب فونتامارا نوشتهی اینیاتسیو سیلونه:
اواخر ماه ژوئن خبر پیچید که از نمایندگان دهقانان مترسیکا خواسته شده که در اجتماع بزرگی در آوه تسائو، برای شنیدن تصمیمات حکومت جدید رم دربارهی مسئلهی فوچینو حاضر شوند.
این خبر، که براردو آنطور امیدوارانه به ما رساند، عجیب مینمود، چون که حکومت سابق هرگز نخواسته بود بپذیرد که مسئلهای به نام فوچینو وجود دارد و همینطور، از پایان انتخابات دون چیرکوستانتسا، همهچیز را دربارهی این موضوع ـ که زمانی در رأس سخنرانیهایش قرار داشت ـ فراموش کرده بود؛ اما یقیناً در وجود حکومت جدید در رم هیچگونه تردیدی وجود نداشت؛ زیرا مدت زیادی بود که دربارهی آن چیزهایی شنیده بودیم. این مسئله میرساند که جنگی بوده است، یا اینکه قرار است باشد؛ چون فقط جنگ میتوانست حکومت تازهای روی کار آورد. جایی که ما زندگی میکردیم ـ آنطور که پیرمردها میگویند ـ بوربونها جای اسپانیولها را گرفته بودند و پیهدیمونتهایها جای بوربونها را. اما هنوز کسی نمیدانست که قانونگذاران جدید از چه قماش آدمهایی بودند و از کجا آمده بودند. وقتی حکومت جدیدی روی کار میآید یک دهقان فقیر کاری از دستش برنمیآید جز آنکه بگوید: «شاید خدا حکومت خوبی برای ما بفرستد!»
عیناً مثل وقتی که در تابستان ابرهای فراوانی در افق پیدا میشود، کار دهقانها نیست که بگویند باران میبارد یا تگرگ، بلکه «پدر جاودانی» است که میداند. بههرحال، بازهم جالب مینمود که یک نمایندهی حکومت جدید میخواست رودررو با یک دهقان صحبت کند. ما بهسختی باورمان میشد، اما ژنرال بالدیسرا چرا.
او توضیح میداد: «قانون قدیم دوباره برگشته، دورهای که بین کلبهی دهقانان و دادگاه، نه سربازی در کار بود، نه رئیس و نه مرئوسی، حالا ما همان قانونگذارانی رو داریم که سالی یهبار به دهقانا لباس میدادن و میرفتن و منصفانه به شکایتای مردم فقیر گوش میدادن. بعد انتخابات پیش اومد و حکومتیا دیگه مردم فقیر را فراموش کردن. اما حالا، اگه این چیزا که میگن راس باشه، ما داریم دوباره به همون قانون دورهی سابق برمیگردیم و دیگه هرگز مثل اوایل مورد تحقیر قرار نمیگیریم.»
میشل زومپا به دلایل مختلفی همان حس وفاداری را داشت، او میگفت: «حکومتی که با انتخابات رو کار میاد همیشه از طرف ثروتمندا کنترل میشه، چون که انتخابات رو ثروتمندا اداره میکنن، اما اگه فقط یه نفر همه کارهی حکومت باشه ثروتمندا رو میتونه به وحشت بندازه، مگه میشه بین یه حاکم و یه دهقان حسادت و همچشمی باشه؟ دراینصورت خیلی خندهآور میشه، اما بین یک حاکم و پرنس تورلونیا چرا.»
فونتامارا با ترجمهی منوچهر آتشی در 200 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.