سینما ـ اقتباس: جنگیر
کتاب «جنگیر» نوشته مارک کرمود یکی از جامعترین و تأثیرگذارترین پژوهشهایی است که دربارهی فیلم مشهور ویلیام فریدکین و رمان کلاسیک ویلیام پیتر بلاتی نگاشته شده است. این اثر نهتنها تحلیلی از فیلم و پشت صحنهی ساخت آن ارائه میدهد، بلکه سفری است به درون ذهن نویسنده و کارگردان و تأملی فلسفی دربارهی ایمان، ترس و قدرت سینما در بازتاب دادن نیروهای ناپیدای درون انسان. کرمود در این کتاب، هم منتقدی دقیق است و هم عاشق واقعی این اثر؛ اثری که خود بارها اذعان کرده است بیش از هر فیلم دیگری بر زندگیاش اثر گذاشته است.
کرمود در آغاز کتاب، مخاطب را به سال 1971 میبرد، زمانیکه ویلیام پیتر بلاتی رمان «جنگیر» را منتشر کرد. رمانی که الهامگرفته از یک پروندهی واقعی در سال 1949 بود؛ ماجرای پسری در مریلند که گفته میشد گرفتار تسخیر شیطان شده است. بلاتی، که کاتولیکی مؤمن و فارغالتحصیل از دانشگاه جورج تاون بود، این داستان را بستر پرداخت سؤالات درونیاش دربارهی ایمان و شک قرار داد.
کرمود تأکید میکند که «جنگیر» هرگز قرار نبود صرفاً دربارهی وحشت و جنگیری باشد، بلکه بیشتر دربارهی بازگشت ایمان ازدسترفتهی یک کشیش بود. از نظر او، هستهی اصلی داستان در شخصیت پدر کاراس نهفته است؛ کشیشی که با بحران ایمان دستوپنجه نرم میکند و در مواجهه با شر مطلق، به رستگاری میرسد. در حقیقت، به تعبیر کرمود، «جنگیر» داستانی است دربارهی ایمان و تردید، نه درباره هیولا و شیطان.
ویلیام فریدکین که پیش از آن با فیلم موفق «ارتباط فرانسوی» شهرت یافته بود، مأموریت یافت تا اقتباس سینمایی رمان را کارگردانی کند. همکاری او با بلاتی، ترکیبی از نبوغ و تضاد بود. بلاتی میخواست فیلمی معنوی و فلسفی بسازد، درحالیکه فریدکین به دنبال واقعگرایی و خشونت سرد در بازنمایی شر بود.
کرمود بادقت روایت میکند که چگونه این دو نگرش متفاوت، درنهایت به خلق فیلمی منجر شد که همزمان واقعگرایانه و ماورایی است. او در این میان، به جزئیاتی جذاب از پشت صحنه اشاره میکند: از طراحی صحنهی سرمای کشندهی اتاق ریگان تا استفاده از صداهای حیوانات در ترکیب صدای شیطان؛ از بازی حیرتانگیز لیندا بلر تا حضور تأثیرگذار الن برستین و جیسن میلر.
به گفتهی کرمود، فریدکین با وسواس علمی و دیوانهوارش مرز بین مستند و خیال را شکست. او از صحنههای مصاحبهی پزشکی تا مراسم جنگیری، همهچیز را چنان واقعی فیلمبرداری کرد که مخاطب حس کند در حال تماشای سندی از وقوع شر است. کرمود معتقد است این سبک مستندنما و رئالیستی، رمز اصلی قدرت فیلم است: «فریدکین به ما اجازه نمیدهد بهراحتی از شر ایمان فرار کنیم؛ او ما را در مواجهه با شر، بیپناه میکند.
در تحلیل محتوایی فیلم، کرمود زاویهای غیرمتداول اتخاذ میکند. او برخلاف بیشتر منتقدان که جنگیر را صرفاً فیلمی ترسناک میدانند، آن را فیلمی مذهبی و عارفانه میخواند. از نظر او، صحنههای وحشت ـ از پرتاب شدن دخترک از تخت تا چرخش سر 360 درجه ـ صرفاً ابزارند؛ وسیلهای برای نمایاندن نبردی روحی میان خیر و شر.
کرمود بارها به سخنان بلاتی استناد میکند که گفته بود: «اگر کسی بعد از دیدن فیلم بگوید که به خدا ایمان ندارد، من شکست خوردهام.» برای کرمود، این جمله جوهرهی فیلم را روشن میکند. او معتقد است درحالیکه بسیاری از فیلمهای ترسناک با هدف شوکه کردن مخاطب ساخته میشوند، «جنگیر» تلاشی است برای یادآوری ایمان در جهانی بیباور.
کرمود در تحلیل خود، به شکل جالبی میان دو کشیش داستان تمایز میگذارد: پدر مرین (نماد ایمان استوار) و پدر کاراس (نماد ایمان متزلزل). او نشان میدهد که این دو درواقع دو روی یک سکهاند: ایمان و شک، که درنهایت در قربانی شدن کاراس یکی میشوند. مرگ کاراس در پایان، از نظر کرمود، نه فاجعه که نوعی رستگاری است؛ عملی مسیحگونه برای نجات روح دخترک و بازخرید گناه شخصی خویش.
نویسنده سپس به تأثیر فرهنگی فیلم میپردازد؛ اثری که پس از اکران در سال 1973، جهان را به لرزه انداخت. صفهای طولانی در سینماها، تماشاگرانی که بیهوش میشدند و واکنشهای خشمآلود مذهبیون در سراسر امریکا و اروپا. فیلم در بسیاری از کشورها ممنوع یا سانسور شد، ازجمله در بریتانیا که نسخهی خانگی آن تا سالها اجازه پخش نداشت.
کرمود، که خود در دوران نوجوانی با نسخهی سانسورشدهی فیلم مواجه شده بود، این واکنشها را بخشی از اسطورهی فیلم میداند. او میگوید ممنوعیت و ترس اجتماعی پیرامون آن، فقط به قدرتش افزود. در نگاه او، فیلم به جای ترسناک بودن، مقدس است. او حتی در گفتوگو با مخاطبان جوان، از تماشای فیلم بهعنوان تجربهای مذهبی یاد میکند: «دیدن جنگیر مثل رفتن به کلیساست؛ هر دو دربارهی مواجهه با امر متعالیاند.»
یکی از وجوه منحصربهفرد کتاب، جنبهی شخصی و اعترافگونهی روایت کرمود است. او پنهان نمیکند که جنگیر از نوجوانی او را شیفته کرده و مسیر حرفهایاش را شکل داده است. خودش مینویسد: «من بیش از هر فیلم دیگری، این فیلم را دیدهام و هر بار، چیز تازهای دربارهی خودم کشف کردهام.»
این اعتراف صادقانه به کتاب لحنی صمیمی میدهد. کرمود میان تجربهی شخصی و تحلیل آکادمیک توازن برقرار میکند. او میگوید این فیلم باعث شد به ماهیت ایمان فکر کند، به رابطهی علم و ماوراء و به اینکه چرا انسان در مواجهه با شر، به نیروهای مقدس پناه میبرد. او اذعان میکند که اگرچه خود مذهبی نیست، اما از جنگیر آموخته است که ایمان، صرفاً اعتقاد به خدا نیست، بلکه پذیرش امکان معنا در جهانی بیمعناست.