
تاریخ تنهایی/ تنهایی در مقام بخشی از فرایند رشد انسان
کتابِ «تاریخ تنهایی» نوشتهی دیوید وینسنت، مورخ اجتماعی بریتانیایی به همت انتشارات کتابسرای میردشتی به چاپ رسیده است. این کتاب به بررسی تحول مفهوم تنهایی در غرب، از قرن هجدهم تا عصر دیجیتال، میپردازد. نویسنده در این اثر، تنهایی را نه یک پدیدهی صرفاً روانشناختی که تجربهای تاریخی تحلیل میکند؛ پدیدهای که تحت تأثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی، فناوری و فرهنگی شکل گرفته است.
کتاب در سه بخش اصلی تنظیم شده است:
1. تنهایی در عصر پیشامدرن (قرن 18 و 19)
وینسنت بحث خود را با بررسی تنهایی در جامعهی کشاورزی و عصر صنعتی آغاز میکند. در این دوره، تنهایی اغلب پدیدهای ناخواسته بود؛ افرادی که بهدلیل فقر، بیماری یا دوری از خانواده تنها میماندند، با دشواریهای بسیاری روبهرو بودند. بااینحال، در میان طبقات مرفه، تنهایی گاه بهعنوان فرصتی برای تفکر و خلاقیت (مثل نویسندگان و فیلسوفان) ارزشمند شمرده میشد.
2. تنهایی در عصر مدرن (قرن 20)
با گسترش شهرنشینی و فردگرایی، تجربهی تنهایی دگرگون شد. از یک سو، زندگی در شهرهای بزرگ به افزایش احساس انزوا انجامید و از سوی دیگر، فناوریهای جدید (مانند تلفن و رادیو) راههایی برای کاهش تنهایی ارائه کردند. جنگهای جهانی نیز بهعنوان نقاط عطفی در تاریخ تنهایی بررسی میشوند؛ زیرا بسیاری از افراد بهدلیل از دست دادن عزیزان، تنهایی اجباری را تجربه کردند.
3. تنهایی در عصر دیجیتال (قرن 21)
وینسنت استدلال میکند که دیجیتالی شدن زندگی، تنهایی را به شکل متناقضنما هم افزایش و هم کاهش داده است. از یک طرف، شبکههای اجتماعی و ارتباطات مجازی احساس تنهایی را برای برخی کاهش دادهاند، ولی از طرف دیگر، جایگزین شدن روابط عمیق انسانی با تعاملات سطحی، به تشدید احساس انزوا انجامیده است.
در این کتاب چند نظریهی کلیدی مطرح میشود:
تنهایی بهمثابه ساختار اجتماعی: وینسنت نشان میدهد که چگونه سیاستهای دولتی، نظام اقتصادی و تحولات فناوری بر تجربهی تنهایی تأثیر گذاشتهاند.
تفاوت بین تنهایی اختیاری و اجباری: برخی افراد (مانند رهبانان یا هنرمندان) بهدنبال تنهایی هستند، درحالیکه برای بسیاری دیگر، تنهایی ناشی از طردشدگی اجتماعی است.
نقش ادبیات و هنر: کتابها، سینما و موسیقی، هم به درک تنهایی کمک کردهاند و هم گاه بهعنوان پناهگاهی برای افراد تنها عمل کردهاند.
«تاریخ تنهایی» کتابی عمیق و خواندنی است که نشان میدهد تنهایی محصول تعامل پیچیدهی بین فرد و جامعه است. وینسنت با نگاهی تاریخی، به ما یادآوری میکند که چگونه فهم گذشته میتواند به درک بهتر بحران تنهایی در جهان امروز کمک کند. این اثر برای علاقهمندان به تاریخ اجتماعی، روانشناسی و مطالعات فرهنگی بسیار ارزشمند است.
قسمتی از کتاب تاریخ تنهایی نوشتهی دیوید وینسنت:
در طول قرن نوزدهم، پیادهروی معمولترین وسیله برای تجربهی تنهایی بود. ریچارد جفریز در خودزندگینامهاش نوشت: «همه احساس میکردند باید جایی بروند و تنها باشند. اینکه شخص هر روز باید در حد چند دقیقه زندگی مستقل از دیگران داشته باشد به یک نیاز مبرم تبدیل شده بود: ذهن من باید زندگی خودش را داشته باشد، در حیطهای مستقل از دیگر اشیا.» همه، به جز سالمندان و ناتوانان، میتوانستند از خانه یا محل کار خارج شوند و وسیلهای برای تعادل وجودیشان بجویند. این درواقع جوهر تاریخ بیصدای فعالیتهای تفریحی است که بهندرت ثبت شدهاند، مگر نمونههای اعلایشان که آنها نیز عمدتاً تا پیش از شکلگیری انجمنهای ولگردی در اواخر قرن نوزده، سازمان و نظم خاصی نداشتند. فعالیت مزبور در لحظهی خاصی از تاریخ ارتباطات عمومی ممکن شد، زمانیکه امنیت جادهها خیلی بهتر تأمین میشد و سرعت بالا مختص خطوط راهآهن بود. با ورود خودروهای موتوری، همهی محاسبات دربارهی اینکه کدام منطقه برای پیادهروی امن و لذتبخش است به هم ریخت. در دوران رشد تصاعدی جمعیت، مفهوم و کردار راهپیمایی انفرادی اصلاً بدیهی و عادی نبود.
طبیعت وحشی به معنای مکانی که بشر در آن حضور ندارد، فضایی که خودبهخود میتواند توصیفگر تنهایی باشد، در سراسر آن قرن باید جستوجو میشد. این مکان تا حد عمده یک خُرده سرزمین وحشی بود که چشماندازهای باابهتی داشت و مسافران را ترغیب میکرد به راهشان ادامه دهند، به دریاچههای انگلیس، ارتفاعات اسکاتلند یا کوههای ولز برسند و از صحنهی باشکوه اطراف همچون یک نمایش لذت ببرند. یک اقلیت بسیار کوچک که کارهای مخاطرهآمیزشان علاقهمندان فراوانی داشت، خطر صعود به قلههای رفیع آلپ را پذیرفتند. این جاهطلبی البته مرسوم نبود. تجربهی چیزی که تامس میلر «خلوتهای سبز کشور» نامید، نه بر بُعد مسافت، بلکه بر چشمنوازی منظره متکی بود.
تاریخ تنهایی را محمود ایرانیفرد ترجمه کرده و کتاب حاضر در 421 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.