آل پاچینو؛ سانی بوی / زندگینامه‌ی آل پایچنوی افسانه‌ای

8 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

کتاب «آل پاچینو: سانی بوی» به همت نشر مون به چاپ رسیده است. سانی بوی خودزندگینامه‌ی آل پاچینو، بازیگر افسانه‌ای هالیوود است که در 15 اکتر 2024 منتشر شد. این کتاب روایتی صادقانه و عمیق از زندگی هنرمندی است که از کوچه‌های فقیرنشین برانکس به قله‌های موفقیت در سینمای جهان رسید.

عنوانِ کتاب از ترانه‌ی محبوب «اَل جولسون» گرفته شده که مادر پاچینو در دوران کودکی‌اش می‌خواند و به معنای «پسرک نازنینم» است. این لقب چنان با شخصیت او عجین شد که نه‌تنها مادرش، بلکه دوستانش نیز او را با همین نام می‌شناختند.

کتاب با تصویری زنده از کودکی پاچینو در دوران پس از جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود؛ دورانی که با پریدن از پشت‌بام‌های آپارتمان‌های محقر و سیگار کشیدن در کوچه‌پس‌کوچه‌های برانکس سپری می‌شد. پاچینو پیش از دو سالگی طعم تلخ جدایی والدین را چشید. پدرش، کهنه‌سرباز جنگ، بعدها در کالیفرنیا رستورانی افتتاح کرد تا از شهرت پسرش بهره ببرد. پاچینوی کوچک به همراه مادرش به آپارتمان کوچک پدربزرگ و مادربزرگش در برانکس نقل‌مکان کرد؛ پدربزرگی که اصالتاً از کورلئونه سیسیل (همنام با شخصیت معروف پدرخوانده) بود.

یکی از خاطرات تأثیرگذار کتاب، روایت بحرانی در صحنه‌ی فیلم‌برداری پدرخوانده است. در سکانس عروسی با سیمونتا استفانلی، کاپولا از پاچینو خواست با سیاهی‌لشکرهای محلی صحبت کند، ولی او، با وجود ریشه‌های ایتالیایی‌اش، به زبان اجدادی مسلط نبود. ناتوانی در رقص والس و حتی رانندگی نکردن ـ که برای یک نیویورکی اصیل عجیب نبود ـ صبر کاپولا را لبریز کرد تا جایی که فریاد زد: «چرا اصلاً تو رو استخدام کردم؟»

بخش تلخ و تأثیرگذار کتاب به رابطه‌ی پاچینو با مادرش می‌پردازد. مادری که با مشکلات روحی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، تحت درمان شوک الکتریکی قرار گرفت و در شش سالگی پاچینو اقدام به خودکشی کرد. سرانجام، زمانی‌که پاچینو فقط 22 سال داشت، مادرش براثر مصرف بیش‌از‌حد دارو درگذشت. ولی پاچینو از سخت‌گیری‌های مادرش به نیکی یاد می‌کند و معتقد است همین محدودیت‌ها او را از مسیر بزهکاری و خشونت دور نگه داشت.

در نوجوانی، گرچه پاچینو به بیسبال علاقه داشت، ولی استعداد درخشانش در اجرای نمایش‌های مدرسه چنان چشمگیر بود که او را مارلون براندوی بعدی می‌خواندند؛ او سال‌ها بعد با درخشش در نقش‌های ماندگار ، ثابت کرد که این لقب اصلاً بی‌راه نبوده است.

آل پاچینو:سانی بوی

آل پاچینو:سانی بوی

مون
افزودن به سبد خرید 295,000 تومان

قسمتی از کتاب آل پاچینو؛ سانی بوی:

شهرتم پس از فیلم «بعدازظهر سگی» نه‌تنها افزایش یافت، بلکه شدیدتر هم شد. ممکن است بسته به شرایط یا زمان‌بندی، فرصت‌ها بیایند و بروند. زمان مناسب برای کسی مثل من فراهم شده بود. اکنون تمام این توجه‌ها داشت من را منزوی می‌کرد و عمیقاً بر خلق‌و‌خویم تأثیرگذار بود.

وقتی منزوی شده‌ای کسی اطرافت نیست که بگوید چگونه باید با آن کنار بیایی، چگونه باید امواج خروشان زندگی‌ای جدید را تحمل کنی، زندگی‌ای که منجر می‌شود در تنهایی غرق شوی و از زندگی واقعی جدا بیفتی. وقتی از لی استراسبرگ مشورت خواستم، به من گفت: «عزیزم، فقط باید باهاش کنار بیای.» تا آنجا که اطلاع دارم هنوز کسی موفق نشده پاسخی برای آن بیابد و راهکار من برای کنار آمدن با آن، مصرف مواد و نوشیدن مشروب بود. خودم را در زندگی تجملاتی غرق نمی‌کردم. شیوه‌ی کنار آمدنم بیشتر آرام و خصوصی بود. تلاش کردم به تئاتر برگردم. به استودیوی بازیگری برگشتم و چند کار مختلف انجام دادم؛ ولی با اضطرابی شدید دست‌وپنچه نرم می‌کردم. استرس و مشکلات فراوان با مشروب خوردن. در مقابل همه‌ی این‌ها خودم تنها بودم، تنها در آپارتمانی کوچک.

در این فکر بودم که آیا شایسته‌ی این موهبت بزرگ شهرت هستم؟ پس سازگاری چه می‌شود؟ چگونه می‌توان با احساسی متناقض با دیگران کنار آمد وقتی حتی با خویشتن نیز سازگار نیستی؟ درکش بسیار دشوار است. ستارگان قدیمی سینما با شهرتشان کنار می‌آمدند چون در جمع خودشان بودند، سبک زندگی‌ای به آن‌ها عرضه شده بود که استودیوهای قدرتمند آن دوران پشتیبانش بودند. من آن دوره را تجربه نکردم. اکنون اوضاع فرق کرده و از بسیاری چهره‌های مشهور دیگر نیز شنیده‌ام که چقدر با آن مشکل دارند. در نقطه‌ای، معضل شهرت به مشکلی خودخواهانه تبدیل می‌شود و احتمالاً باید درباره‌اش سکوت کرد. اکنون که درباره‌اش صحبت می‌کنم، احساس می‌کنم خودم نیز باید سکوت کنم. سلام.

چارلی سرانجام نوشیدنی را کنار گذاشته بود چون به خودش آمده بود و فهمیده بود الکلی شده است. من و او مدام در هپروت بودیم. گمان می‌کنم برگمن به ما نگاه می‌کرد و فکر می‌کرد از این دو نفر بیشتر از این درنمی‌آید. همان‌طور که گفتم، مقابل برگمن به‌ندرت مست می‌کردم؛ حتی نمی‌دانست من دائم‌الخمرم. خودم هم نمی‌دانستم؛ ولی چارلی خوب می‌دانست؛ حتی می‌دانستم خودم هم خبر ندارم. فکر می‌کردم حالم خوب است. تنها دلخوشی‌ام همین بود که حداقل موقع کار نمی‌نوشم. کار همیشه اولویت نخست بود. چیزی بود که به من هویت و آرامش می‌بخشید، احساس می‌کردم به خود واقعی‌ام نزدیک‌ترم.

اما،خدایا، مشروب برای من سبک زندگی بود. سرانجام چارلی همین را به من گفت. گفت: «آل، تو فقط داری می‌نوشی؛ حتی متوجه نیستی. فکر می‌کنی همه می‌نوشن.» وقتی کسی سر میزم نمی‌خواست مشروب بنوشد، شوکه می‌شدم. به نظرم عجیب می‌آمد. حالا، پس از این همه سال، دیگران همین‌طور به من نگاه می‌کنند، انگار می‌خواهند بگویند، این مرد چه مشکلی دارد؟ و با خودم فکر می‌کنم: چه بر سرم آمد؟ کی دست از خوش‌گذرانی برداشتم؟ فرانک سیناترا یک‌بار این‌گونه نگاهم کرد، اولین‌باری که با او معاشرت کردم. نگاهی که می‌گفت، نوشیدنی نمی‌خوری؟ فکر کردم، او هم می‌بیند و نمی‌فهمد چرا. همان‌طور که خودم پیش‌تر به افرادی که در دنیای نوشخواری من شرکت نمی‌کردند نگاه می‌کردم.

آل پاچینو؛ سانی بوی را علی سلامی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 296 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط