
پس از رویای واپسین/ چاپ تازهترین رمان روحانگیز شریفیان
6 سال پیش
زمان مطالعه
3 دقیقه
رمان دوران جدیدترین اثر روحانگیز شریفیان به همت انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. شریفیان متولد تهران است. تحصیلات خود را در اتریش به انجام رسانده و اکنون ساکن لندن است.
در کودکی بچههای همسن خود را جمع میکرد و برای آنها قصه میگفت. شاید نخستین نشانههای عطش به قصهگویی در او در همان سالها خود را نشان میداد.
قصهها و فرآیند تخیل همواره همراه هماند. شریفیان میگوید: مادرم همیشه میگفت؛ چرا اینقدر دروغ سر هم میکنم! به هر صورت خلق شخصیتهای قصهها نیاز به تخیل پردازی قویای داشت و شریفیان در آن سن و سالها این کار را به دقت به انجام میرسانده.
بعدها تبدیل به یک کتابخوان حرفهای شد، البته خودش میگوید پدر همواره نگران بود که نکند با این حجم کتابهایی که میخواند از درسهایش عقب بماند. به هر روی تاثیرات این علاقه به روایت را در آثاری که بعدها خلق کرد به وضوح قابل مشاهده است.
روحانگیز شریفیان
در بخشی از رمان دوران، جدیدترین رمان این نویسنده میخوانیم:
چه روزگاری شده بود. زندگیاش مثل یک کلاف در هم پیچیده بود که دو سرش به هم وصل بود و او در میان آنها میچرخید، آگاه و سردرگم. حالا فرصت داشت به آن فکر کند. این که مینو باعث ازدواج هول هولکی بود، چیز تازهای نبود و چیزی را عوض نمیکرد. حتی دانستن این که والی سر دو نخی بود که آنها را به هم وصل میکرد، باز هم فرقی نمیکرد. آنچه فرق میکرد این بود که وقتی بعد از سالها زندگی با یک نفر و در یک کشور بیگانه باز هم به هم و به آن جا تعلق نداشته باشی، به این نتیجه میرسی که پس دیگر هیچ چیز فرقی نمیکند. احتمالا منظور روزبه هم همین بود.شاید او هم یک جایی در عمق ذهنش آن را میدانست. این را در برابر پسرش بیشتر حس میکرد. او صد در صد یک استرالیایی بود. تحصیل کرده، جا افتاده و موفق، بدون اینکه بخواهد یا بتواند ایرانی باشد. ایرانی بودن آن بچهها یک جور بازی بود. یک بازی تفننی و بی آزار. حتی زبان برایشان بازی بود. فقط اصل و نسب بود که قدری به آن حساس بودند. مانند اسمشان، رنگ پوستشان. اما برای آریا و هم نسلانش بازی قدری فرق میکرد. خاطراتی که نیمی از زندگیشان در میان آنها میچرخید. دوران در ۲۶۵ صفحه رقعی با جلد نرم و قیمت ۴۲ هزار تومان چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید