عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
میزانسن: ویتسک
«ویتسک» عنوان نمایشنامهای است به قلم گئورگ بوشنر. بوشنر نویسنده، پزشک و طبیعتپژوه عدالتخواهی که امروزه بالاترین جایزهی ادبی آلمان به نام او زینت یافته است، در حومهی شهر دارمشتات به دنیا آمد و در ۲۳ سالگی، در بهار جوانی، در زوریخ بر اثر تیفوس درگذشت.
خویشانش همه پزشک و دانشمند بودند، خود نیز در ۱۸ سالگی به استراسبورگ رفت تا پزشکی بخواند. اقامت دو سالهاش در این شهر فرانسوی او را بیش از پیش با آرمانها و ناکامیهای انقلابِ جمهوریخواهانهی فرانسه آشنا ساخت. تقدیرباوری و واقعیتگرایی در آفرینش ادبی شیوهای بود که در رویارویی با بحرانهای سیاسی و اجتماعی زمانهی پرآشوب او به اندیشهاش شکل داد؛ ولی با آنکه کنش اخلاقی و اجتماعی آدمی را برآیند و حتی مقهور مناسبات اقتصادی میدید، در همه حال به آرمان عدالت اجتماعی پایبند ماند.
بوشنر در شیوهی نمایشنامهنویسی از یاکوب لنس، نویسندهی همدوران گوته پیروی میکرد و در نزدیکی عاطفی با این نویسندهی آرمانگرا، که از پی ناکامیهای شخصی و ادبی، روحی پریشان یافته بود، شرح جنون او را نوشت. بوشنر بر پایهی یادداشتهایی که تیماردار روحانی این نویسندهی تیرهبخت از حالات روانی او نوشته بود، با نیروی قوی الهامش در جان وی حلول کرد تا از نگاه او رنجهای فردی آرمانخواه و مبتلا به دوپارگی روح را دریابد و بر کاغذ آورد. رمان «لنس» حاصل همذاتپنداری او با این روشنفکر شوریده و یکی از تکاندهندهترین آثار ادبی آلمان است.
«ویتسک» در تاریخ ادبیات آلمان در دورهای به قلم درآمده است که پیشدرآمد انقلاب اجتماعی ۱۸۴۸ عنوان دارد و تاریخی را در بر میگیرد که شکست انقلاب جمهوریخواهانهی فرانسه در ۱۸۱۵ تا جنبشهای اجتماعی ماه مارس ۱۸۴۸ شاخصهی آن است. نویسندگان این دوره، متأثر از آرمانهای سیاسی انقلاب فرانسه، به طرح دغدغههای اجتماعی و سیاسی پرداختند و از ایدئالیسم نخبهگرای آلمانی فاصله گرفتند. «ویتسک» اگرچه سبکی واقعگرایانه دارد، اما در گامی پیشاهنگ شیوههایی از ناتورالیسم و شمههایی از شاعرانگی دورههای ادبی بعدی آلمان نیز به آن نقش داده است. استفاده از زبان روزمره، گویش محلی و سیاق گفتار از مشخصههای ادبیات ناتورالیستی به شمار میروند و از نبوغ بوشنر است که این شیوهها را نیم قرن پیش از ظهور ناتورالیستها در نمایشنامهی ویتسک به کار گرفته است.
از دیگر ویژگیهای آثار بوشنر این است که رویدادهای عینی را دستمایهی الهام میکرد. نمایشنامهی «ویتسک» مانند روایت لنس اثری نیمهمستند است، زیرا زندگی شخصی واقعی به نام ویتسک الگوی آن قرار گرفته است و او بینوا مردی بود ۴۱ ساله، اهل شهر لایپزیک و از نوجوانی گذران زندگیاش با کار فصلی بود و شغلهایی مانند نوکری، آرایشگری و بهیاری. وی در تنگنای فقر و بیکاری وقتی به خیانت معشوقهی خود پی میبرد، او را با چاقو میکشد. قتل در تابستان ۱۸۲۱ روی میدهد و در زمستان ۱۸۲۴، ویتسک را که به اعدام محکوم شده بود، گردن میزنند. چند روزی بیش از دستگیری او نگذشته بود که یکی از کارفرمایان پیشینش یادداشتی در روزنامهی محلی به چاپ میرساند و شهادت میدهد که این کارگرش گهگاه به اختلال حواس دچار میشود. در پی آن دکتر کلاروس، پزشک معتمد دادستانی لایپزیک به معاینهی ویتسک مأمور میشود و در نهایت به سلامت روانی او گواهی میدهد، هر چند این نکته را نیز قید میکند که او را فردی یافته است در تنگنای فقر و دشواری کار و تحت تأثیر آزار و تحقیر کارفرمایانش، کابوسزده و آلودهی الکل. با وجود این گواهی که خالی از شائبه همدردی با قاتل نیست، در روز اعدام ویتسک اعلامیهای به قلم دکتر کلاروس میان انبوه تماشاگران این صحنهی خونین پخش میشود که به ویژه جوانان را از کاهلی، قمار و ارضای میل جنسی بیرون از حکم شرع زنهار میدهد. دکتر کلاروس با این اعلامیه ارتکاب قتل را گناهی میخواند ناشی از منش خود ویتسک. بوشنر اما با مطالعهی معاینات پزشکی و یادداشتهای دکتر کلاروس، در نمایشنامهی «ویتسک» خوانش تازهای از مفهوم بزهکاری و گناه فردی ارائه میدهد. این فیلسوف، پزشک و روانپژوه جوان برای نخستینبار به جای شاهان و بزرگان انسانی روانپریش را در جایگاه شخصیت اصلی نمایشنامه مینشاند، سرنوشت ضدقهرمان خود را با نقد مناسبات اجتماعی پیوند میزند و اینچنین، جامعهی بیترحمی را به تصویر میکشد که از روی طمعِ بهرهکشی روح و جسم، انسان خردهپا را مسخ و پایمال میکند. آنچه خاصه در این نمایشنامه تکاندهنده است، بیاعتنایی انسان است در قبال انسان، خودپرستیای که از زبان کارکرد رسانهای آن را میگیرد و هرجا که میتواند، آن را به ابزار تحقیر و سرکوب بدل میکند. این نمایشنامه پیشآگاهیای است بر مناسبات خشونتباری که سرمایهداری بدوی در سراسر قرن نوزدهم تا نیمهی اول قرن بیستم بر جوامع اروپایی حاکم کرد.