عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
میزانسن: بچه
![میزانسن: بچه](/storage/mag/uploads/2022/06/بچه.png)
«بچه» عنوان نمایشنامهای است نوشتهی نغمه ثمینی. آثار و عواقب دردناک جنگ و مهاجرت درونمایههای اصلی این نمایشنامه هستند. شخصیت مرکزی این اثر بچهای است که چند زن با نهایت دشواری او را از میان شعلههای جنگ نجات داده و به نقطهی امنی رساندهاند، اما این پایان ماجرا نیست و بحرانهای دراماتیک تازهای رخ میدهد.
نمایشنامهنویس جهان را به صورت نمایشی گسترده و بیانتها مینگرد. عادت میکند که هر موقعیت را طوری ببیند که انگار روی صحنهی تئاتر است و بازیگرانی آن را اجرا میکنند. بیراه نبود که شکسپیر باور داشت که جهان صحنهی نمایش است. صحنه دانستن جهان به شکار موقعیتهای نمایشی از گوشه و کنار زندگی روزمره میانجامد.
نغمه ثمینی میگوید: نمایشنامهی بچه حاصل اخبار این سالها و نگریستن به این قرن اشباعشده از مهاجران غیرقانونی است، حاصل درک موقعیت مهاجر به منزلهی پسماند جوامع پیشرفته، حاصل کشف بدن مهاجر به عنوان بدنی ازیادرفته، پسزده و حتی ناموجود. در کندوکاو برای یافتن موقعیتی که وضعیت بغرنج مهاجر را بازتاب بدهد به مادرانی اندیشیدم که برای داشتن بچهای با هم میجنگیدند، نوعی دایرهی گچی قفقازی امروزی، اما بعد دانستم که در دایرهی گچی قفقازی هنوز جهنم واقعی رخ نداده است. هنوز بچهی خوشبختی هست که دو نفر برای داشتنش میجنگند. موقعیت را وارونه کردم -نوعی دایرهی گچی قفقازی وارونه- و بچه از دل این وارونگی زاده شد. امروز این نمایشنامه برای من تجسم وضعیت همهی مادرانی است که فرزندان خود را در جنگ و آشوب و شکنجه از دست دادهاند یا میدانند که روزی از دست خواهند داد؛ اما با چنگ و دندان میکوشند آن روز فرا نرسد.
![](https://gbook.ir/storage/mag/uploads/2022/06/157220539.jpg)
قسمتی از نمایشنامهی بچه نوشتهی نغمه ثمینی:
مینای اول: اون بچه مال من نیست. هزار بار هم ازم بپرسین همینو میگم. اون بچه مال من نیست. من نزاییدمش. اون بچه مال من نیست. میفهمین؟ من مادر اون بچه نیستم. کسی هست که حرف منو برای شما ترجمه کنه؟
(مرد با خونسردی گوش میکند. پیش میرود. مینای اول سکوت میکند.)
مرد: من نمیفهمم چی داری میگی. تا چراغ اون اتاق روشن نشه، تا این گوشی وصل نشه، تا یکی کلمهبهکلمه حرفهای تو رو ترجمه نکنه، من نمیفهمم چی داری میگی. پس اصلاً فرقی نمیکنه چی بگی. صداهای بیمعنی، شعر کردی، یا هرجور اعترافی که سرنوشتتو عوض کنه. میفهمی؟
مینای اول: اون بچه مال من نیست.
مرد: من نمیفهمم.
مینای اول: اون بچه مال من نیست.
مرد: نمیفهمی که من نمیفهمم چی میگی؟ تا اون چراغ روش نشه ما همو نمیفهمیم. من میتونم هرچیزی بگم، هر چیزی، و تو نفهمی. میتونم مخفیترین رازهای زندگیمو بگم و تو نفهمی. میتونم بگم دیشب جای تاریکی بودم. یه دخمهی تاریک، یه دخمهی در حال انفجار. یکی ازم سیگار خواست. یکی که دلم نمیخواست ببینمش. یکی که متنفرم ازش. بهش دادم. سیگار دادم بهش. یه نخ هم گذاشتم گوشهی لبم و فندک زدم. میفهمی چی میگم؟ نه نمیفهمی! میخوام بگم حرفهاتو و انرژی حرف زدنتو هدر نده. هنوز خیلی بهش احتیاج داری.
مینای اول: من نمیفهمم شما چی میگی. اما اگه دربارهی بچه است، اون بچه مال من نیست.
مرد: مصاحبه امروز انجام نمیشه. بیرون راهنماییت میکنن بری کمپ.
(درست در همین زمان چراغ اتاقک مترجم روشن میشود. مأمور متوجه میشود و از رفتن میماند. شبح زنِ مترجم در اتاقک شیشهای پدیدار میشود. صورت زن را نمیتوان دید. تنها سایهای از او پیداست. ما صدای او را نمیشنویم. حضور او را میتوان از خلال حرفهای زن و مأمور درک کرد.
مرد (به مترجم): دقیقاً نیم ساعت دیر کردی و این تا الان بیسابقه بود! (متعجب) شما؟!... مترجم همیشگی کجاست؟... تو همین یک هفته از اینجا منتقلش کردن؟... به من چیزی نگفته بود... من برای این پرونده به یه مترجم باسابقه احتیاج دارم... کردی؟... عربی چطور؟ عربی هم میدونین؟... ولی دونستنِ خالی کافی نیست. باید دقیق بفهمین چی میگن، و دقیق به من منتقل کنین، گاهی یه کلمه پس و پیش میتونه سرنوشت آدمها رو عوض کنه... ما سه سال با هم کار کردیم. چرا باید منتقلش کنن به یه کمپ دیگه؟... باید حرفهای منو همونطور که میگم ترجمه کنین. «اون گفت، اون داره میگه، الان میخواد اینو بگه...» نه! دقیقاً همونی که من میگم، با همون ضمایر، همون دستور زبان و همون افعال و همون قیدها. و برعکس حرفهای اونو... روشنه؟! (به مینای اول.) لازمه بدونی که هرچی میگی اینجا ثبت میشه و تو هر تصمیمی که دربارهت گرفته میشه مؤثره. میفهمی؟
مینای اول: میفهمم. اما حرفهای قبلی شما ترجمه نشده برام. حرفهای قبلی من هم برای شما ترجمه نشده.
مرد: چیزی که نباید ترجمه بشه، نمیشه.
مینای اول: ولی من میخوام بدونم چی میگفتین. میخوام بدونین من چی میگفتم.
مرد: اینجا من تعیین میکنم که چی ترجمه بشه چی ترجمه نشه.