
معرفی کتاب: سینماهای تهران
کتاب «سینماهای تهران» پیرامون مروری بر تاریخچهی سالنهای سینما، از قاجار تا امروز (۱۲۸۲-۱۴۰۰)، عنوان کتابی است به کوشش داود قهردار که نشر گویا آن را به چاپ رسانده است.
در باب شکلگیری سینما به عنوان یکی از نمادهای تجدد در ایران گزارشهای چندی در خاطرات اهل ادب و هنر آمده است. از جمله سید محمدعلی جمالزاده، نخستین سینما در ایران را چنین روایت میکند که روزی در خیابان چراغ برق (امیرکبیر امروز) قدم میزده، در آنجا یکی از بستگانش را میبیند که او را دعوت به دیدن فیلمی با بهای دو ریال میکند. فروشندهی بلیت، لهجه اصفهانی و لباس روحانیت بر تن داشته و جمالزاده را با اسم ممل میشناخته است. جمالزاده او را روضهخوان و آدمی خوب با لقب سیفالذاکرین معرفی کرده است. گنجایش محل نمایش ۱۰-۱۵ نفر بود و پایان فیلم را فروشنده اعلام میکرد.
سینما در ایران و تهران در آغاز اشرافی بود و پادشاه آن را در دربار و نزد بزرگان و اعیان رواج داد. اولین کسی که برای عمومی شدن سینما گام برداشت میرزا ابراهیمخان صحافباشی، معلم زبان دارالفنون، بود که سبک و سیاق زندگی غربی او زبانزد دوران خود بود و جز سفرنامه، آثاری از ترجمه و تألیف هم از او باقی است. او در اوایل دههی ۱۲۸۰ در لالهزار سه راه مهناز روبهروی سینما کریستال، مغازه آنتیکفروشی داشت که حیاط پشت آن را به نخستین سالن نمایش فیلم تبدیل کرد. مشتریان او در این دوره از اعیان و اشراف، از جمله میرزا علی اصغر خان اتابک امینالسلطان و احمدخان علاءالدوله حاکم تهران، بودند. صحافباشی در آذر سال ۱۲۸۳ نخستین سالن عمومی سینما در ایران را هم در خیابان چراغگاز یا همان چراغ برق راه انداخت، همانجایی که جمالزاده به توصیف آن میپردازد.
دو سال پس از صحافباشی، سرانجام فئودورویچ ایوانف یا روسی خان که لقب خود را از محمدعلیشاه گرفته بود و با او از ایران خارج شد، توانست سینما را در ایران رواج دهد. او در سال ۱۲۸۶ پشت عکاسخانهی خود در خیابان فردوسی (روبهروی خانهی علاءالدوله) سالن نمایشی تأسیس کرد. در این بین چهرهی دیگری به نام آقایوف (آقایف) سالنی را در خیابان چراغ گاز افتتاح و با روسی خان رقابت کرد. از برپایی سالنهای روسی خان و آقایوف بهخوبی استقبال شد؛ روسی خان که از سینمای عکاسخانهاش استقبال شده بود، تصمیم گرفت تعداد سالنش را افزایش دهد. او در سال ۱۲۸۷ تالار دارالفنون را که درست مقابل سینمای دوم آقایوف در خیابان ناصری قرار داشت در اختیار گرفت و با ۱۵۰ تا ۲۰۰ نیمکت راهاندازی کرد. روسی خان پس از تأسیس سالن عکاسخانه و سالن دارالفنون، در تابستان ۱۲۸۷ به روسیه رفت و در شهر روستف، با خرید یک صندوق پر از فیلم به ایران بازگشت. در این زمان چنان سینما فراگیر شده بود که او باز هم در اندیشه ایجاد سالن جدیدی برآمد و طبقهی فوقانی مطبعهی فاروس را در ابتدای خیابان لالهزار اجاره کرد و آن را با یاری حیدر عمواوغلی به سینما تبدیل کرد. حیدر عمواوغلی از عوامل اصلی انداختن بمب جلوی خودروی محمدعلی شاه بود که آن واقعه به استبداد صغیر منجر شد. این سالن که بعد به نام فاروس معروف شد، دستگاه مولد برق و بادبزن و همچنین رستوران و بوفهی مرتبی داشت.

داود قهردار، گردآوریکنندهی کتاب حاضر، میگوید: در اواخر دهه ۱۳۸۰ به عکاسی علاقهمند شدم و شروع به عکاسی از تهران و اماکن تاریخی شهر تهران کردم. از جمله این اماکن تاریخی، سینماهای قدیمی بود، در اوایل دهه ۱۳۹۰ متوجه شدم بسیاری از سینماهایی که قبلاً در آنها فیلم تماشا کرده بودم تعطیل شدهاند و نوستالوژی غمانگیزی در من بهوجود آمد. اخبار تخریب سینماها بهخصوص سینما فلور در سال ۱۳۹۴ نیز باعث ناراحتی بیشتر من شد. در اواسط سال ۱۳۹۵ تصمیم گرفتم قبل از تخریب همه سینماها، مجموعه تصاویر کاملی از سر در سینماهای تهران تهیه کنم و با تهیه لیستی از سینماهای تهران شروع به عکاسی کردم.
در پژوهشهای بیشتر، متوجه شدم که در دورهی قاجار و اوایل پهلوی اول، تعدادی از سالنهای تئاتر علاوه بر اجرای تئاتر، محل نمایش فیلم هم بودند و کتاب تماشاخانههای تهران، نوشتهی ناصر حبیبیان و محیا آقاحسینی، کمک بیشتری به بخشهای اولیه کتاب که مربوط به سینماهای روباز و سالنهای نمایش بود کرد. هچنین با مطالعه کتاب «یک روستایی در لالهزار و حکایت مردان خاکستری سینما»، نوشتهی ارزشمند ایوب شهبازی و استفاده از مطالب مربوط به سینماها گامی در معرفی و توصیف سینماهاست.
از برخی سینماها تصویری موجود نبود یا نام آنها بعد از انقلاب تغییر کرده بود که با دریافت تصاویر سر در سینماها با همان شکل و شمایل و نام گذشته از موزه سینما کمک دیگری بود که به این مجموعه شد؛ اما مهمترین بخش کار، عکاسی از فضاهای داخلی سینماهای تهران بود که خود حکایت شنیدنی دارد و باید سر فرصت دربارهی آنها گفته شود.
عکاسی از سینماهای فعال مشکلاتی نداشت و با معرفینامه انجمن سینماداران کار انجام میشد، اما در سال ۱۳۹۵ که عکاسی از سینماها را شروع کردم، به جز تعداد انگشتشماری، اکثریت سینماداران تهران درگذشته بودند و سینما برای کاربری دیگری فروخته شده بود و تبدیل به انبار یا محل کار دیگری شده بود و همین امر، ثبت فضای داخلی سینماها را برایم مشکل میکرد. با یقین میگویم که اگر سماجت بیحد و اندازهام نبود، امکان عکاسی از داخل این فضاها ممکن نبود و به گواه بعضی از کسانی که سینما را در اختیار داشتند، من بعد از دههها اولین عکاسی بودم که وارد سینماهایشان شده بودم. سینماهایی که تبدیل به باشگاه ورزشهای رزمی، محل صحافی کتاب، کفاشی، انبار نخاله و ضایعات، انبار کاغذ نشریات، باشگاه بدنسازی، کارگاههای خیاطی، انبار لوازم الکتریکی، کافه و رستوران، تالار پذیرایی، مسجد، حسینیه و محل عزاداری شدهاند و بسیاری دیگر نیز به همان صورت که قبلاً تعطیل شدهاند، فرسوده و متروکه باقی ماندهاند. با سینماهایی روبهرو شدم که سالیان طولانی در آنها باز نشده بود و برای ورود به آنها باید زمین را میشکافتیم تا راه ورود باز شود و با سالنهایی پر از تار عنکبوت، آپاراتهای ذغالی یا پوسترهای فیلمهای چند دهه قبل روبهرو میشدم، انگار پا به دورهای از تاریخ گذاشته باشم و این برایم بسیار هیجانانگیز بود. در بسیاری از سینماها بهخاطر قطع برق امکان روشنایی وجود نداشت و هر آن امکان داشت از جایی سقوط کنم یا بهخاطر تاریکی سالهای نمایش و بالکن، از جانب معتادان و افراد خطرناک احساس خطر میکردم و هر پریدن پرنده یا فرار گربهای را بهمثابه حمله فردی از پشت سر قلمداد میکردم. درهرحال هیجان و علاقهی زیادم برای بازدید از سینماها و یادآوری بخشهای مختلف آن برایم نوستالوژیک بود و هنوز پوستر فیلمهایی که در آن سینما دیده بودم بر روی دیوار بودند و آه و افسوسی بود که برایم باقی ماند. امروز وقتی به این مجموعه گردآوریشده نگاه میکنم احساس میکنم هنوز جای کار دارد و با مطالب و پژوهش بیشتر، کتاب پربارتر خواهد شد؛ اما نیاز دانشجویان سینما، معماری و تهرانپژوهان برای یک منبع قابل استناد و قابل اعتماد، من را واداشت تا این مجموعه را پایان داده و ادامه تحقیقات را در چاپ بعدی به رشته تحریر درآورم و امیدوارم این کتاب کمکی به پژوهشگران کند و شاید به نوعی جلوی روند تخریب این بناهای واجد ارزش برای حافظه تاریخی تهران نیز گرفته شود و فکری به سروسامان دادن به این اماکن متروکه و خاکخورده سینما بشود.
کتاب پیشرو حاصل یک دهه عکاسی و پژوهش و تلاش شبانهروزی برای گردآوری آن بوده است.