معرفیِ کتاب: خاطرات سوگواری

4 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

در ۲۵ فوریه ۱۹۸۰، رولان بارت درحالی‌که از مهمانی ناهار فرانسوا میتران، که هنوز رییس‌جمهور فرانسه نشده بود، به خانه برمی‌گشت، بیرون کُلژ دو فرانس، که مدتی در آن تدریس می‌کرد، با یک وَن خشک‌شویی تصادف کرد. جراحات وارده به او جزئی بود و پزشکان برایش بهبودی کامل پیش‌بینی می‌کردند، اما بارت از دنیا رفت؛ گویی که دیگر توانی برای زنده ماندن نداشت. مرگ او در ۲۵ مارس ۱۹۸۰، کمتر از سه سال پس از مرگ مادرش، در ۸۴ سالگی بود. آن‌ها بیش از ۶۰ سال در کنار هم زندگی کرده بودند. فقط نزدیکان بارت تا حدودی می‌دانستند که او چقدر تحت‌تأثیر از دنیا رفتنِ مادرش بود. با انتشار خاطرات سوگواری در سال ۲۰۰۹ در فرانسه و ۲۰۱۰ در امریکا، خوانندگان بارت نیز در جریان خلوتِ تاریک وی و سوگواری جانکاهش قرار گرفتند. بارت فردایِ مرگ مادرش، ۲۶ اکتبر ۱۹۷۷، شروع به نوشتن یادداشت‌های «خاطرات سوگواری» بر قطعات کاغذ تحریر کرد. بدون ترس، تردید، محدودیت یا هراس نسبت به انتشار این نوشته‌ها در آینده، بارت خودمانی‌ترین واکنش‌هایش در قبال مرگ و زندگی را روی این کاغذها ثبت کرد. خواننده‌ی خاطرات سوگواری درمی‌یا‌بد این یادداشت‌ها به قصد انتشار نوشته نشده‌اند و گاهی ممکن است فکر کند با خواندن آن‌ها به حریم خصوصی نویسنده وارد شده است. همان تردیدی که منجر به تأخیر سی ساله‌ی خانواده و دوستان بارت در انتشار این یادداشت‌ها شد. محور این سوگواری و رنج طولانی، آخرین کلماتی است که مادر بارت به زبان آورده است: «رولان من! رولان من!» و بارت تأکید می‌کند احساسش در برابر این کلمات را نمی‌تواند برای کسی توضیح دهد و کسی را در جریان این کلمات قرار دهد. انگار هیچ‌کس جز خودش محرم این کلمات نیست. با وجود این، این یادداشت‌ها درنهایت در سال ۲۰۰۹ به همراه چند عکس، به صورت کتاب منتشر شد. کتابی که هرگز قرار نبود کتاب باشد و در بهترین حالت می‌توانست منجر به نوشتن کتاب دیگری درباره‌ی سوگواری به قلم بارت شود. بارت در این یادداشت‌ها بیشترین فاصله را از ادبیات روان‌کاوی و روان‌درمانی دارد و به سوگواری از منظری انسانی می‌نگرد. او مشخصاً در جایی از این یادداشت‌ها می‌گوید: «نگویید سوگواری. این عبارت بسیار روان‌کاوانه است. سوگوار نیستم. رنج می‌کشم.» رنجی که برخلاف سوگواری هرگز پایانی ندارد. سوگواری از نظر او عبارتی تحریف‌کننده است و نحوه‌ی مواجهه‌ی انسان با غم فقدان را تابع اصولی تعمیم‌یافته می‌کند؛ اما او (به تبعیت از پروست) معتقد است که هرکس در رنج‌کشیدن خود یکه و تنهاست. رنجی را که فرد می‌کشد دیگران توان سنجش آن را نخواهند داشت و درک نخواهند کرد. اگر برخورد روان‌کاوانه با سوگواری به دنبال طی فرایند سوگواری و درمانِ عواقب آن است، بارت به کار بردن چنین عبارتی را توهین‌آمیز می‌داند. او می‌گوید که رنج ناشی از فقدان یک بیماری نیست که به دنبال خلاصی از آن باشیم؛ که طبیعی‌ترین و سالم‌ترین واکنشی است که می‌توان در قبال فقدان از خود بروز داد. رنجی بی‌انتها که تنها با مرگ خود فرد پایان می‌یابد. بارت در جای‌جای این یادداشت‌ها اشاره می‌کند که به جای مشغولیت‌هایی که دیگران توصیه می‌کنند تا حواسش از درد فقدان پرت شود، ترجیح می‌دهد در خلوت خود بماند و رنج بکشد. او جامعه‌اش را به دلیل انکار سوگواری سرزنش می‌کند و می‌گوید که سوگواری علنی تجویز عقل سلیم است. «خاطرات سوگواری» کتابی نیست که خواننده دست بگیرد و به‌سادگی از خطوط آن عبور کند و به انتهای کتاب برسد. «خاطرات سوگواری» مجلد باریکی با نوشته‌های کوتاه است که از خواننده‌اش می‌خواهد در آن درنگ کند و به آهستگی ببلعدش. این یادداشت‌ها پی‌در‌پی او را با پرسش از فقدان، سوگواری، رنج و ... مواجه می‌کند و به تصور آنچه بر بارت گذشته و تفسیر آنچه نوشته و ننوشته وا می‌دارد. همان چیزی که بارت به آن خواندن فعال می‌گفت. در نهایت خواننده می‌تواند حدس بزند که اگر بارت کتابی درباره‌ی سوگواری می‌نوشت، چه می‌نوشت. بارت در زمان نوشتن این یادداشت‌ها، همزمان با رنجی که می‌کشید به کارهای روزانه‌اش نیز مشغول بود. این کارها شامل سخنرانی‌های شگفت‌انگیزش در کلژ دو فرانس و همین‌طور انتشار مهم‌ترین کتاب‌هایش «اتاق روشن»، «سخن عاشق» و «رولان بارت نوشته‌ی رولان بارت» است. به همین سبب خواندن این کتاب در حکم تماشای پشت‌صحنه‌ی نوشتن آن آثار است و فهم بهتری از آنان، به‌خصوص «اتاق روشن» به دست می‌دهد. او بخش دوم «اتاق روشن» را با محوریت عکسی از کودکی مادرش نوشته است که آن را پس از مرگ مادر یافته. در «خاطرات سوگواری» نیز به این عکس، باغ زمستانی، چندین ارجاع وجود دارد و فهم آنچه بارت در «اتاق روشن» نوشته است را ساده‌تر می‌کند. خواندن «خاطرات سوگواری» خواننده را با نگاه بارت به مادرش، به سوگواری و رنج فقدان و درنهایت با فرایند نوشتن او آشنا می‌کند.

قسمتی از کتاب خاطرات سوگواری:

۲۶ اکتبر ۱۹۷۷ شب اول ازدواج. اما شب اول سوگواری؟   ۳۱ اکتبر ۱۹۷۷ دوشنبه، ۳:۰۰ بعدازظهر، بازگشت تک و تنها به آپارتمان برای اولین‌بار. چگونه از پس تنها زیستن در اینجا بر خواهم آمد؟ و در عین حال، برایم روشن است که جای دیگری هم برای من نیست.   ۱۱ دسامبر ۱۹۷۷ در تاریک‌ترین لحظه این صبح خاموش یکشنبه: کم‌کم نوایی شوم (ناامیدانه) در من طلوع می‌کند: از این پس، زندگی‌ام چه معنایی می‌تواند داشته باشد.   ۸ ژانویه ۱۹۷۸ همه بی‌اندازه مهربان‌اند و بااین‌حال حس می‌کنم کاملاً تنهایم. (ترک‌شدگی)  

 

خاطرات سوگواری

خاطرات سوگواری

حرفه هنرمند
افزودن به سبد خرید 279,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط