معرفی کتاب: تک‌گویی‌های مدرن برای زنان

4 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه
«تک‌گویی‌های مدرن برای زنان» کتابی است شامل تعدادی متن مونولوگ برای زنان به ویراسته‌ی کریس سالت. این کتاب گزیده‌ای است از تک‌گویی‌هایی که از نمایشنامه‌های معروف نیمه‌ی دوم سده‌ی نوزدهم (ودکینت، وایلد، هاوپتمان، ژاری) تا دهه‌ی ۱۹۷۰ (داریو فو، ایکبورن، جمس، دوراس) برگرفته شده، و ایستگاهی است کوتاه برای دیدار با بسیاری از نمایشنامه‌نویسانی که به کمک هم در درازنای این راه، پرچم تئاتر مدرن را برافراشته‌اند.

نویسنده می‌گوید: من در این کتاب قطعه‌هایی را برگزیده‌ام که مهارت و قوه‌ی خیال خواننده را درگیر می‌کنند و کوشیده‌ام تا به اندازه‌ی ممکن قطعه‌های گوناگونی را بر حسب شخصیت، سن، سبک و درون‌مایه پیش‌رو بگذارم. هدف من همسو کردن شما با قطعه‌های مصاحبه است، که نه تنها برای خودتان مناسب‌اند، بلکه به کار مصاحبه‌ای که پیش رو دارید هم می‌آیند؛ بدین‌ترتیب، می‌توانید ویژگی‌های کیفی خاص خود را به‌عنوان هنرمند به شخصیتی بدهید که برگزیده‌اید.

هنگامی‌که شما را برای آزمون عملی بازیگری فرا می‌خوانند، یا از شما می‌خواهند تا متنی را با خونسردی بخوانید یا می‌خواهند متنی را از قطعه‌هایی که قبلاً روی آن‌ها کار کرده‌اید برایشان اجرا کنید لازم است پیشاپیش چند قطعه‌ی نمایشی را نزد خود آماده داشته باشید یا یک قطعه‌ی کلاسیک و یک قطعه‌ی معاصر معمولی برای ورود به مدرسه‌ی تئاتر یا قطعه‌ای که برای آزمون نمایش، گروه‌های فرعی تئاتر و یا حتی برای یک کارگزار.

به هر روی، کاوش در متن نمایشنامه یا اجرای یک تک‌گویی -حتی بی‌هیچ هدفی- تجربه‌ای ارزشمند خواهد بود. چنین تمرینی ذهن شما را پویا می‌کند و گوهر خلاقانه‌ی درونتان را زنده نگه می‌دارد. هنگامی‌که قطعه‌های نمایشی خود را برمی‌گزینید، خوب بیندیشید چه چیزی برای شما و هدف مصاحبه‌ی شما مناسب‌تر است. ارائه دادن شخصیت فناناپذیر آنتیگونه برای ورود به تئاتر آموزشی بی‌فایده است و یا تک‌گویی ویکتوریا وود برای آخرین نمایش گری میچل.

تا جایی که می‌توانید درباره‌ی نقش مورد نظرتان کندوکاو کنید. به دستورهای صحنه‌ی نمایشنامه‌نویس دقت کنید. بدین ترتیب، به سرنخ‌های ارزنده‌ای دست خواهید یافت. ببینید دیگران درباره‌ی آن نقش چه نظری دارند؟ چه اتفاق‌هایی برایش افتاده است؟ تحت تأثیر چه چیزهایی است؟ خواسته‌اش چیست؟ اهل کجاست؟ حالا کجاست؟ در کلیسا؟ پارک؟ سالن طراحی؟ قطب شمال؟ سونا؟ با چه کسی حرف می‌زند؟ چه رابطه‌ای با دیگران دارد؟ اکنون چرا این حرف را می‌زند؟ سبکِ کار چیست؟ مربوط به چه دوره‌ای است؟ چه کاره است؟ چه لباسی پوشیده است؟ کفش پاشنه سوزنی؟ فرض کنید نمایشنامه مربوط به سال ۱۹۰۲ باشد. آیا خانم‌ها در آن زمان پاهای‌شان را روی هم می‌انداختند؟ این‌طور بازی کردن خیلی سخت است! بکوشید تا موقعیت را بازی کنید. مفهوم را بازی کنید.

کریس سالت، نمایشنامه‌نویس، شاعر، کارگردان تئاتر و آموزش‌یار ثابتِ مرکز بازیگری لندن است. وی در این کتاب قطعه‌هایی را برگزیده است که مهارت و قوه‌ی خیالِ هنرجویان رشته‌ی نمایش را درگیر می‌سازد. تک‌گویی‌ها تا جای ممکن، براساس سن، تیپ‌های شخصیتی و درون‌مایه‌های گونا‌گون برگزیده شده‌اند. هدف همسو کردنِ هنرجویان رشته‌ی تئاتر با قطعه‌های قابل اجرا در آزمون‌های نمایش است.

قسمتی از کتاب تک‌گویی‌های مدرن برای زنان:

میهمان ناخوانده نوشته‌ی آگاتا کریستی

لورا: بلافاصله بعد از آشنایی با هم ازدواج کردیم. اون‌وقت، دو سال بعد اتفاق وحشتناکی براش افتاد. یه شیر گازش گرفت! خیلی خوش‌شانس بود که جون سالم به در برد، ولی بعد از اون نیمه‌فلج شد و دیگه نتونست درست راه بره. (کمی راحت‌تر می‌شود و تکیه می‌دهد.)

استارک‌ودر روی چهارپایه روبه‌روی لورا می‌نشیند.

-می‌گن بدبیاری شخصیت آدم رو درست می‌کنه. اما مال اونو درست نکرد. به جاش تمام نقاط منفیشو تقویت کرد!

-کینه‌توزی، رگه‌های سادیسمو می‌گساری بی‌حدوحصر. اون زندگی رو برای همه توی این خونه ناممکن کرده بود و ما هم فقط تحملش می‌کردیم چونکه می‌دونی که مردم چی می‌گن، خیلی ناراحت‌کننده است، ریچارد بیچاره زمین‌گیره. البته نمی‌بایست تحملش می‌کردیم. حالا می‌فهمم. این بهش دلگرمی می‌داد که با دیگران تفاوت داره و اینکه می‌تونه به هر کاری بدون به عهده گرفتن مسئولیتش دست بزنه. (بلند می‌شود و به طرف میز کنار صندلی چرخ‌دار می‌رود تا خاک سیگارش را در زیرسیگاری بتکاند.) تو سرتاسر زندگیش تیراندازیو از همه چی بیشتر دوست داشت. پس هر شب بعد از اینکه برای خوابیدن به تخت می‌رفتیم، اون اینجا می‌نشست و پیشخدمت مخصوصش آنگل برندی و یکی از تفنگاشو می‌آورد و کنار دستش می‌گذاشت. بعد پنجره‌ی اتاق رو چهارطاق باز می‌کرد و در انتظار دیدن برق چشم‌های یه گربه یا سگ یا یه خرگوش ولگرد توی تاریکی شب می‌نشست. البته این اواخر دیگه خرگوش زیادی پیدا نمی‌شد؛ اما اون کلی گربه شکار کرد. توی روزم شکارشون می‌کرد. پرنده هم می‌زد.

(استارک‌ودر: همسایه‌ها هیچ‌وقت شکایتی نکردن؟)

لورا: (به طرف کاناپه برمی‌گردد و دوباره می‌نشیند.) اوه، طبیعتاً شکایت داشتن. می‌دونی، ما فقط یه چند سالی اینجا زندگی کردیم. قبلش کرانه‌ی شرقی بودیم، توی نورفولک. اونجا حیوونای خونگی یکی دو تا از همسایه‌ها قربانی شدن و در نتیجه صدای خیلی‌ها دراومد. درواقع، به همین خاطر بود که ناچار شدیم به اینجا نقل مکان کنیم. این خونه خیلی دور افتاده است. چند مایل اون‌طرف‌تر فقط یه همسایه داریم. در عوض، کلی گربه و سنجاب و پرنده داره. (مکثی کوتاه و دوباره ادامه می‌دهد.) راستش، دردسر نورفولک زمانی شروع شد که یه روز یه زنی اومد که برای مهمونی کشیش منطقه اعانه جمع کنه. وقتی که داشت توی جاده می‌رفت ریچارد دو تا گلوله سمت راست و چپش زد. اون وقت ریچارد گفت، مث یه خرگوش جست‌وخیز می‌کنه. وقتی هم که داشت ماجرا رو برای ما تعریف می‌کرد قهقهه می‌زد و می‌غرید! بعدش گفت، هیکلِ چاقش مث ژله می‌لرزید. به‌هرحال، زنه رفت پیش پلیس و جنگ و دعوای بدی به پا شد.

(استارک‌ودر: کاملاً می‌تونم تصور کنم.)

لورا: ولی ریچارد در تمام مراحل دعوا کاملاً حق‌به‌جانب بود. اون برای تمام اسلحه‌هاش مجوز قانونی داشت و به اونا گفت که با تفنگاش فقط خرگوش شکار می‌کنه. بعدشم توضیح داد که خانم باترفیلد یه پیرکلفت عصبیه که فقط تصور کرده کسی بهش شلیک کرده، که البته همه‌ی حرفاش مزخرفه. ریچارد همیشه خودشو موجه جلوه می‌داد. یه کاری کرد که اونا تمام حرفاشو باور کردن.

خرید کتاب تک‌گویی‌های مدرن برای زنان    

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید