جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

بیوگرافی: اری دلوکا

بیوگرافی: اری دلوکا

اری دلوکا، نویسنده، مترجم و شاعر ایتالیایی، به سال ۱۹۵۰، در شهر ناپل چشم به جهان گشود. رمان‌ها و داستان‌های کوتاه او به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده‌اند و آثارش را مشهورترین ناشران ایتالیایی، به‌خصوص فِلتر ینلی، به چاپ رسانده‌اند. رمان‌های دلوکا جوایز ادبی مهمی دریافت کرده‌اند و خودش نیز با مجلات و روزنامه‌های پرآوازه‌ی ایتالیا، همچون لارپوبلیکا همکاری کرده است.

دلوکا شاید دیر پا به عرصه‌ی نویسندگی گذاشت، اما نوشته‌هایش از همان ابتدا با استقبال بی‌نظیری روبه‌رو شد. وی در جوانی برای تأمین مخارج زندگی به مخارجی چون کارگری و رانندگی کامیون روی آورد. سادگی حرفه‌اش باعث می‌شد بتواند آزادانه و بی‌قید و بند به شهرها و کشورهای مختلف سفر کند. از این رو نیز به سبب فعالیت‌های داوطلبانه‌اش برای کمک به مردم کشورهای جنگ‌زده، به سفرهای بسیاری رفت. او با باریک‌بینی آداب و رسوم، فرهنگ و عادات مردم، پستی و بلندی‌های زندگی، جنگ و انقلاب و همچنین عناصر طبیعت را از نظر می‌گذراند. تجربیاتی که در طول سال‌ها کار و سفر به دست آورد و نیز علاقه‌ی سیری‌ناپذیرش به مطالعه و داستان‌نویسی او را بر آن داشت که زبان‌هایی چون روسی و سواحیلی و عبری را خود بیاموزد و داستان‌هایی از کتاب مقدس و تورات را هم ترجمه کند.

نخستین رمان دلوکا در سال ۱۹۸۹ به چاپ رسید، یعنی حدود چهل سالگی نویسنده. این رمان، با عنوان نه حالا، نه اینجا، بازتاب دوران کودکی او در شهر ناپل است. دلوکا پس از آن نمایشنامه‌ها و رمان‌ها و اشعار بسیاری پدید آورد که همگی قبول عام و خاص یافتند.

دلوکا نویسنده‌ی همه‌ی اعصار و همه‌ی اقشار است. هم مشتاق بازنویسی داستان‌های مقدس و اساطیری است و هم زبردست در نمایش معضلات روز همچون سیل گسترده‌ی مهاجران غیرقانونی به سواحل ایتالیا. او در آثارش از مفاهیم و پدیده‌های گوناگونی سخن می‌راند، از مهر و عطوفت مادرانه و عشق به فرزند گرفته تا توصیف تنهایی و دنیای مردانه. زبان دلوکا، هم برای عموم مردم روشن است و هم با زیبایی‌های ادبی و معانی تلویحی‌اش صاحب‌نظران هنر و ادبیات را بر سر شوق می‌آورد. او، در جست‌وجوی شناخت خویشتن و درک «دیگری»، شهر همیشه گرم و آفتابی ناپل را ترک می‌گوید و کوه‌های سرد و یخ‌زده‌ی شمال ایتالیا را درمی‌نوردد. وی از قالب مردانه‌ی خود خارج می‌شود و می‌کوشد به راز آرمان‌ها و احساسات زنانه پی ببرد. در یک کلام، نوشته‌های دلوکا نه متعلق به دوره‌ای خاص و خطاب به قشری خاص، بلکه آثاری جهانی است و در میان مردم سرزمین‌ها و زبان‌های مختلف زنده خواهد ماند.

قسمتی از رمان به نام مادر نوشته‌ی اری دلوکا:

همان روز به او گفتم. یارای آن نداشتم که شبی را با رازی چنین به صبح رسانم. می‌خواستم هرچه زودتر آگاهش کنم، حتی پیش از آنکه روز به شام رسد. نامزد بودیم و این در آیین ما چنان است که گویی ازدواج کرده‌ایم، هرچند هنوز در سایه‌ی یک سقف دَم نمی‌زنیم و من اینک آبستن شده بودم.

آوای فرستاده با هجوم باد همراه بود. برخاستم تا پنجره‌ها را ببندم. لیک بادی بی‌درنگ مرا در بر گرفت و گرد و غباری آسمانی بر من نشاند و من به‌ناچار چشم فروبستم. باد بهاری از شمال بر جلیله می‌وزد، از بلندی‌های لبنان و جولان، بادی خوشگوار که درها را بر هم می‌کوبد و حصیر درگاه، چون زنی آبستن، از هجوم آن آماس می‌کند. در آغوش آن باد بود که آوا و پیکر مردی در برابرم پدیدار شد.

در تاریخ مقدس ما، فرشتگان در پیکر آدمیان چهره می‌نمایند، چنانکه نمی‌توان آنان را از دیگران بازشناخت. آدمی تنها پس از رهسپار شدن ایشان از حضورشان آگاه می‌شود؛ فرشتگان موهبتی از خود بر جای می‌گذارند و فقدانی. حتی ابراهیم نیز در بلوطستان ممری آنان را بازنشناخت و گمان برد رهگذرانی بیش نیستند. کلامشان بذری است که پیکر زن را به خاکی حاصل‌خیز بدل می‌سازد.

ایستاده بودم که در پرتو آفتاب او را در برابر پنجره دیدم. چشمان بازگشوده‌ام را فرو انداختم -من عروسی وعده ‌داده ‌شده‌ام و نباید به چهره‌ی مردان چشم بدوزم. در هراس خویش غرقه بودم که نخستین کلامش به گوشم رسید: «سلام بر تو، ای میریام» پیش از آنکه بتوانم فریاد برآورم و یاری بخواهم تا از چنگ آن بیگانه رهایی‌ام دهند، کلامش در اتاق رخنه کرد و مرا از حرکت بازداشت: «سلام بر تو، ای میریام» این همان کلامی بود که یوسف در روز نامزدی رو به من بر زبان آورده بود.

مشاهده آثار اری دلوکا        

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.