با هوشنگ گلشیری/ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران

3 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

کتاب «هوشنگ گلشیری» از مجموعه‌ی تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران به همت نشر ثالث به چاپ رسیده است. هوشنگ گلشیری نویسنده‌ی نامدار معاصر در اسفند ۱۳۱۶ به دنیا آمد و در طول زندگی‌اش با خلق آثار بی‌مانندی چون «شازده احتجاب»، «بره‌ی گمشده‌ی داعی»، «نمازخانه‌ی کوچک من»، «معصوم‌ها» و... نامش را در عرصه‌ی داستان‌نویسی ایران ماندگار کرد. او علاوه بر کار در زمینه داستان کوتاه، بلند و رمان، فیلمنامه، نقد ادبی، مقاله‌های بسیاری هم نوشت. حرکت به سوی پیدا کردن فرم‌ها و قالب‌های جدید، بیان اندیشه‌ها و افکار انتقادی‌اش در داستان و نوشته‌هایش از او نویسنده‌ای ساخت که می‌خواست بنویسد تا آدم‌ها بر این کره‌ی کوچک، اما هنوز زیبا بتوانند در کنار هم و با هم زندگی کنند. گلشیری آنچه در کنار نویسندگی‌اش مهم و ضروری می‌دانست لزوم برگزاری جلسات خوانش و نقد داستان بود و این سنت را با خود زمانی که در اصفهان در جلسات ادبی صائب و جُنگ اصفهان حضوری مستمر داشت به تهران آورد و با راه‌اندازی جلساتی که به «پنجشنبه‌ها»، «جلسات کسرا» و... معروف شد نسل جدید و مستعد را با آموزه‌های خود آشنا کرد.

از کسانی که بر زندگی گلشیری تأثیر فراوان گذاشته‌اند، اول مادرش بوده است که علاوه بر ایجاد رابطه‌ی عاطفی و ماندگار با فرزند، با شیوه‌ی روایت نقل در نقل خود و با حافظه و دقت بی‌مانندش پسرش را به‌دقت و نگرش در جزئیات و حرکت‌های تودرتو در روایت داستان آشنا کرد. هوشنگ گلشیری تا آخر عمر، عاشقانه مادرش را دوست داشت، ازاین‌رو شاید یکی از اصلی‌ترین بخش‌های این کتاب گفت‌وگو با خانم عصمت حیدر قنادپور باشد که با آنکه به دلیل بیماری از مرگ فرزند خبردارش نکردند، اما در پایان سخن‌هایش این حس را به خواننده القا می‌کند که گویی دیگر نمی‌تواند این فرزند دلبندش را دوباره ببیند. این گفت‌وگو را نوه‌ی ایشان، مجید نقایی انجام داده است و در این کتاب سعی شده با گفت‌وگوهایی که با افراد مختلف انجام شده است با وجوه گوناگون زندگی این نویسنده آشنا شویم.

هوشنگ گلشیری در شانزدهم خرداد ۱۳۷۹ از دیدار دوستان و بستگانش برای همیشه چشم فروبست، اما در قلب کسانی که دوستش دارند همچنان زندگی می‌کند، کما اینکه در طول مصاحبه‌ها همه‌ی کسانی که از او سخن می‌گفتند هیچ‌گاه، نه در لحن و نه در کلامشان، یادی از دوست رفته نمی‌کردند. همه معتقدند که هوشنگ نرفته است.

قسمتی از کتاب هوشنگ گلشیری (تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران):

گفت‌وگو با فرزانه طاهری همسر گلشیری و مترجم

*اولین‌بار آقای گلشیری را کجا دیدید؟

-اولین‌بار که هوشنگ را دیدم مهر ۱۳۵۶ بود. من نوزده ساله بودم و او چهل ساله بود. شب‌های شعر کانون نویسندگان ایران، در باغ انجمن فرهنگی ایران و آلمان برگزار می‌شد که شب‌های شعر و داستان‌خوانی هم بود. محل باغ انجمن روبه‌روی هتل هیلتون (استقلال کنونی) بود. خب، پاییز هم بود و شب‌ها باران‌های شدید هم می‌آمد ولی انبوه جمعیت در این باغ جمع می‌شدند و به سخنرانی‌ها و شعر و داستان‌خوانی‌ها گوش می‌دادند. هرشب حدود ده-دوازده روشنفکر و شاعر و نویسنده در این مراسم سخنرانی می‌کردند.

*شما چطور از برگزاری چنین مراسمی خبردار شدید؟

-پوستر این سخنرانی‌ها را استادم دکتر اردوان داوران تو دانشکده زده بود. آن موقع من دانشجوی ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران بودم. شاید دو-سه شبی از اجرای مراسم گذشته بود که خبردار شدم چنین چیزی هست. با یکی از دوستانم که ماشین داشت می‌رفتیم آنجا و مراسم گاه تا ساعت ده شب طول می‌کشید.

آن‌طور که یادم است فردای هرشب سخنرانی هم جلسه‌ی پرسش و پاسخ بود. بعضی‌هاشان که مایل بودند می‌آمدند انستیتو گوته تو خیابان وزرا تا به پرسش‌های مخاطبان پاسخ بگویند.

فکر می‌کنم من دانشجوی سال سوم بودم. خب، من کارهای گلشیری را قبلاً خوانده بودم. یکی دوتایش را، شازده احتجاب را خیلی قبل‌تر خوانده بودم، شاید اواخر دبیرستان بودم، فیلمش را هم همان سال یا بعداً دیده بودم که در فستیوال جهانی فیلم تهران بهترین فیلم شناخته شده بود. همان سالی بود که یکی از داورهای جشنواره آلن رب‌گریه بود. هوشنگ را با همین‌ها شناخته بودم، ولی به‌هر‌حال هر چقدر هم آدم در آن دوره به ادبیات علاقه داشت، باز جاذبه‌های سیاسی و هاله‌های آن که برخی از روشنفکران را احاطه می‌کرد جذاب‌تر بود. برای من شاید هیجان‌انگیزتر سعید سلطان‌پور بود که آمد و شعرهایی خواند که پر از لاله و دیوار و گل سرخ و این‌ها بود. ما هم همه هیجان‌زده بودیم، جو هم سیاسی بود، ولی سخنرانی هوشنگ آن شب یک جور دیگر جذاب بود.

*سخنرانی‌اش درباره‌ی چه بود؟

-هوشنگ را از دور برای بار اول دیدم که درباره‌ی کارنامه‌ی نثر معاصر سخن می‌گفت. خیلی سریع و هوشمندانه حرف می‌زد. من با آن سواد اندکم احساس کردم این بهترین سخنرانی است که تو این شب‌ها می‌شنوم، از نظر میزان دانشی که به من انتقال داد.

*گوشه‌هایی از بحث‌هایی را که داشت به یاد می‌آورید؟

-خیلی به جو سیاسی آن دوره باج نداد، به این ترتیب که بیاید مثل نویسندگانی که از نظر ادبی ضعیف‌اند ولی به دلایل دیگر شهرت داشتند و در بین دانشجویان محبوبیت داشتند طوری سخن بگویند که دل آن‌ها را به دست بیاورد، نه. خیلی جدی به ادبیات نگاه می‌کرد که این در تمام طول زندگی‌اش رعایت شد. خب، این برای من خیلی جذاب بود و از معدود دفعاتی بود که فرداش هم برای جلسات پرسش و پاسخ رفتم.

*با چه انگیزه‌ای رفتید؟

-می‌خواستم ببینم که این آدم حالا پاسخ شنونده‌هایی را که دیشب حرف‌هایش را گوش کرده‌اند چطوری می‌دهد. فرداش که رفتم باقر پرهام به‌عنوان شخصیتی که محقق و پژوهشگر بود و به‌هرحال بار سیاسی‌اش بیشتر از هوشنگ بود، هم جلسه‌ی پرسش و پاسخ داشت؛ اما هوشنگ که به ادبیات خیلی اهمیت می‌داد، یعنی سر این مقوله کوتاه نمی‌آمد، پرسش‌ها را خیلی جذاب‌تر از پرهام پاسخ می‌داد. پرهام باید سؤال‌های سیاسی‌اش را جواب می‌داد. خب، من رفتم ولی باز دیدم تو این پرسش و پاسخ‌ها، هوش و طنز هوشنگ خیلی جذاب است.

هوشنگ گلشیری (تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران)

هوشنگ گلشیری (تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران)

ثالث
افزودن به سبد خرید 250,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط