کمالگرای مضطرب / هیولایی به نام کمالگرایی
کتاب «کمالگرای مضطرب»، اثر مشترک کلاریسا دبلیو. آنگ و مایکل پی. توهیگ، به همت نشر میلکان به چاپ رسیده است. اگر کمالگرا هستید، شاید کمالگرایی را مشکل قلمداد نکنید؛ اما تلاش برای دستیابی به استانداردهای غیرواقعبینانه، تعیین ارزشمندی خود ـ آن هم بر مبنای تحقق چنین استانداردهایی ـ و درگیری مداوم با خودانتقادگری درنهایت منجر به اضطراب، استرس، نگرانی، فرسودگی شغلی و ناراحتی میشود. پس چگونه میتوان بین کمالگراییِ «مفید» و «زیانبار» تمایز قائل شد و خود و دیگران را از پایبندی به استانداردهای بالا و غیرواقعبینانه باز داشت؟!
«کمالگرای مضطرب» که نوشتهی دو روانشناس بالینی است، هزینههای پنهانِ «بهترین بودن» را توضیح میدهد و مهارتهای درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهدِ آن به شما کمک میکند بر اضطراب ناشی از کمالگرایی غلبه کنید.
در این کتاب، خواهید آموخت که «نیاز به کامل و بینقص بودن» در واقع چگونه مانع بهرهوری میشود و شما را از رسیدن به اهدافتان باز میدارد. مهارتهای مطرحشده در این کتاب به شما کمک میکند که از خودانتقادگری فاصله بگیرید و برچسبهای غیرمفید و محدودکنندهای مانند «موفقیت» و «شکست» را رها کنید و ضمن توجه به اهداف والای خود، به خودتان و دیگران اجازهی اشتباه کردن بدهید.
کمالگرایی درواقع مشکلی مبتنی بر اضطراب است، چون کمالگرایان نگران کم آوردن، اشتباه کردن یا حتی شکست کاملاند. کتاب «کمالگرای مضطرب» به شما میآموزد چگونه با پذیرش، ذهنآگاهی، شفقت به خود و لذت بردن از تکتک لحظات زندگی کمالگرایی را پشت سر بگذارید. این کتاب مملو از روشهای مفید و تأثیرگذار است، برای کنار گذاشتن نیاز به کنترل مداوم و داشتن یک زندگی مبتنی بر ارزش، براساس آنچه بیش از همه برایتان مهم است. همهی کسانی که با کمالگرایی و اضطراب دستوپنجه نرم میکنند، باید این کتاب را بخوانند.
این کتاب فوقالعاده خواندنی و ملموس مسیر آزادی را برای کسانی که در جستوجوی غیرواقعبینانهی کمالگرایی هستند روشن میکند. نویسندگان خواننده را در درک اینکه کمالگرایی، در نقش دستورالعملی برای زندگی کردن، چگونه با شکست همراه است، راهنمایی و اقداماتی را تأیید میکنند که منطبق با ارزشها باشند و نه احساسات. پس اگر شما یا یکی از عزیزانتان کمالگرا هستید، یا اگر مسئولیت حفاظت و نگهداری از افراد کمالگرا را بر عهده دارید، این کتاب بدونشک کتابی واجب برای کتابخانهی شماست.

قسمتی از کتاب «کمالگرای مضطرب»:
هر چیزی که برای توصیف خود استفاده میکنید برچسب محسوب میشود. ممکن است هویتهایی مثل فمینیست، سحرخیز، شوخ، دلواپس یا کمالگرا باشند؛ همچنین میتوانند داستانها یا روایتهایی مفصلتر باشند. داستانهایی که به خودتان نسبت میدهید لزوماً درست و دقیق نیستند. آنها دقیقاً همانگونه هستند که خود را میبینید. داستانها روشی هستند برای اینکه برچسبها را در یک روایت منسجم سر هم کنیم: من «عاشق طبیعتم»، برای همین «همیشه به کوهپیمایی، کولهگردی و کوهنوردی میرم.» داستانهایی که به خودمان نسبت میدهیم تقریباً تمامی دیدگاههای ما را دربارهی خودمان، از جمله انتقادها را، در بر میگیرند: من «هرگز به هدفهایم نمیرسم» چون آدم «بیعرضهای» هستم که «نمیتونه هیچ کاری رو درست انجام بده.» برچسبها و داستانهایی که به خودتان نسبت میدهید منطبق بر قواعد و استدلالهایی هستند که کمالگرایی برای تحت کنترل درآوردن شما از آنها استفاده میکند. من «باید» بتوانم تمام نیازهای فرزندانم را برآورده کنم، چون «بابا/ مامان خوبی» هستم.
بیشتر ما یک داستان اصلی دربارهی خودمان داریم که تقریباً در تمامی تاروپود وجودمان تنیده شده. این همان داستانی است که، فارغ از اینکه چه کاری انجام میدهید، دائماً سراغش میروید. داستانی که به خودمان نسبت میدهیم ممکن است چیزی شبیه اینها باشد: «حقمه تنها باشم»، «یه چیزیم هست» یا «برعکس ظاهرم، آدم بدیام.» وقتی به اینکه چرا محبت دیگران به خود را نمیپذیرید، چرا در پایان دادن به روابط با دیگران پیشدستی میکنید، به مراقبت از خود بیتوجهید، میخواهید بهشدت و تا سرحد خستگی و درماندگی کار کنید، به دنبال تأیید افراد صاحبمنصب هستید و غیره، شاید متوجه شوید این اقدامات همگی ریشه در این باور دارند که اساساً فردی دوستداشتنی نیستید. اگر در طول عمرتان با این باور (داستان مشابه دیگری) زندگی کنید، چطور ممکن است که با پذیرشِ خود دستبهگریبان نباشید؟
کمالگرای مضطرب را حمیده عربنژاد ترجمه کرده و کتاب حاضر در 184 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.