چرا تغییر سخت است؟ / کاربست درمان شناختی-تحلیلی برای رشد فردی

1 سال پیش زمان مطالعه 6 دقیقه

 

کتاب «چرا تغییر سخت است؟» نوشته‌ی الیزابت مک‌کورمیک به همت نشر اسبار به چاپ رسیده است. این کتاب مبتنی بر رویکرد درمان شناختی ـ تحلیلی نگارش شده است. نویسنده معتقد است اکثر مشکلات انسانی را می‌توان در غالب سه‌گانه‌ای تبیین کرد که شامل تله، دوراهی و مانع است. «تله» یعنی اصرار به تکرار رفتاری که زمانی، در گذشته، سازگارانه محسوب می‌شده ولی اکنون، تاریخ مصرف آن به اتمام رسیده است. «دوراهی» عبارت است از طرز تفکر و رفتار به شیوه‌ی سیاه ـ سفید و «مانع» به الگویی از خودتخریبگری ناهشیار اشاره دارد. مک‌کورمیک از تشخیص‌گذاری صِرف روی درمانجو پرهیز کرده و بر ماهیت رابطه‌ای مشکلات تأکید خاصی دارد چراکه تله‌ها، دوراهی‌ها و موانع، در بستر روابط بین فردی مهم و در طی سال‌های ابتدایی زندگی شکل می‌گیرند. همین پویایی‌های رابطه‌ای، به شکل‌گیری رویه‌های نقش متقابل می‌انجامند و موجب تداوم تله‌ها، دوراهی‌ها و موانع در سال‌های آتی و سایر روابط می‌شوند. علاوه بر موضوعات فوق، که مطالب اصلی کتاب را تشکیل می‌دهند، نویسنده در فصل‌های مختلف کتاب به مسألۀ «حالات متغیّر» اشاره می‌کند که در قالب تشدید یافته‌اش، محور اصلی اختلال شخصیت مرزی محسوب می‌شود و جزء شایع‌ترین اختلال‌های شخصیت در میان جمعیت بالینی است.

در درمان شناختی تحلیلی، مسیر برون‌رفت از این سه‌گانه (که چندان هم ساده نخواهد بود) عبارت است از بررسی اثرات سال‌های اول زندگی، نوشتن داستان زندگی خود، شناسایی رویّه‌های (نقش متقابل) مشکل‌آفرین، تعیین اهداف تغییر، به همراه تهیه‌ی نقشه و نمودارهایی که حاوی مسیرهای «خروج» باشند.

نویسنده، در جای‌جای کتاب، انواعی از تمرین‌های ذهن‌آگاهی را نیز معرفی کرده و به‌درستی اشاره می‌کند که «تمرین ذهن‌آگاهی می‌تواند کمکمان کند به بینش و خِرد دست یابیم».

دکتر آنتونی رایل، در بیمارستان‌های گای و سنت توماس لندن، درمان شناختی تحلیلی (CAT) را در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی پایه‌گذاری کرد. در این رمان تأکید و تمرکز فراوانی بر رابطه است و انسان به‌عنوان موجودی اجتماعی در نظر گرفته می‌شود که در شبکه‌ای از روابط با دیگران تکامل می‌یابد. در درمان شناختی تحلیلی، ساختار امنی فراهم می‌شود برای اصلاح و تغییر عادات و الگوهای قدیمی که دیگر سودی ندارند. چهارچوب درمان شناختی تحلیلی این امکان را فراهم می‌سازد که بسیاری از رویکردهای دیگر در کارِ روان‌شناختی در آن گنجانده شوند و دامنه‌ی وسیعی از متخصصان سلامت روان بتوانند آن را به کار گیرند. زمانی‌که دکتر رایل شروع کرد به یکپارچه‌سازی بسیاری از نظریات روان‌شناختیِ به‌خوبی پژوهش‌شده در قالب یک درمانِ فعال و متمرکز برای مداخلات محدود به لحاظ زمانی، همین نکته را در ذهن داشت.

ذهن‌آگاهی عبارت است از یک فرایند آموختنی برای بذل توجه خاص و لحظه‌به‌لحظه به تجربه‌ی بلافصل خود، درست همان‌گونه که هست و با مهربانی، بدون قضاوت. فهمیدن ذهن‌آگاهی و استفاده از آن، طی دو دهه‌ی گذشته در کشورهای غربی رو به افزایش بوده و مشخص شده که در کمک به افراد برای یافتن یک فضای امن جهت بازنگری زندگی خود، بسیار مؤثر است.

این کتاب حاوی پیشنهاداتی است برای پرورش یک خویشتن مشاهده‌گرِ مهربان تا به فرایند خودآگاهی فزاینده کمک کند؛ خودآگاهی برای وارسی الگوهای عادتی تفکر و پاسخ‌دهی و همچنین برای بررسی الگوهای رابطه‌ای با دیگران و با خود.

در این کتاب به شیوه‌های فعال و خلاقانه‌ای اشاره شده تا با استفاده از زبان خودِ مخاطب، نقشه‌های مفیدی از تعاملات او با دیگران را ترسیم کنیم.

در این کتاب، پیشنهادهایی ارائه خواهد شد که نشان می‌دهند هنگام کنار گذاشتن فرار یا اجتناب، چطور با احساسات دشوار بمانیم تا شاید بیاموزیم از آنچه مورد غفلت واقع‌شده، بیشتر مراقبت کنیم.

از طریق داستان زندگی افرادی که سخاوتمندانه به فراهم آمدن مطالب این کتاب کمک کرده‌اند، می‌توانیم بفهمیم چطور می‌شود اهداف واقع‌بینانه برای تغییر مشخص کرد و شیوه‌های مفیدی برای پای‌بندی به تغییر یافت.

قسمتی از کتاب چرا تغییر سخت است؟:

همه‌ی ما حس‌ها و تجارب متفاوتی از خودمان در موقعیت‌های مختلف داریم. اگر حرکت ما بین بخش‌های مختلف وجودمان حرکتی روان باشد، متوجه می‌شویم چه زمانی خُلق یا حس خویشتن‌مان تغییر کرده است و می‌توانیم بازنگری کنیم که چه چیزی موجب این امر شده؛ اگر بتوانیم به حالات خویشتن متفاوت خود اجازه دهیم که بیایند و بروند، انعطاف‌پذیری و انتخاب را حفظ می‌کنیم. با بلوغ بهنجار، یکپارچگی و پیمانه‌بندی حالات تثبیت می‌شود ولی این فرایند نسبت به تروما آسیب‌پذیر است. اکثر ما، صرف‌نظر از میزان بلوغ‌مان، وقتی در معرض استرس و فرسودگی شدید قرار بگیریم یا از رویدادی ترومادیده شویم، ممکن است حالات هیجانی شدید و منفک‌شده را تجربه کنیم، ولی اگر ترومای غفلت، خشونت، طرد را در اوایل زندگی تجربه کرده باشیم، سازوکارهای سازمان‌بخش و ثبات‌دهنده‌ی خویشتن در ما تثبیت نمی‌شوند. آن‌وقت است که خیلی نزدیک به واکنش‌های دفاع حیوانی خود در برابر تهدید شدید زندگی می‌کنیم: ستیز/گریز یا میخکوب‌شدگی. احساس می‌کنیم انگار همیشه داریم روی مجموعه‌ای از چرخ‌وفلک‌های کوچک زندگی می‌کنیم. این وضعیت ممکن است به واسطه‌ی یک عالمه حرکت غیرمرتبط با یکدیگر در زندگی بیرونی ما نیز نمایان شود: شغل‌ها و روابط فراوان و متفاوت، باقی نماندن در یک مکان به‌مدت طولانی یا کامل نکردن هیچ کاری. در درون ممکن است نوسان‌های خُلقی زودگذر داشته باشیم: افراط و تفریط بین اشتیاقِ آرمان‌گرایانه یا رها کردنِ بی‌پروا و ناامیدی محض و خودآسیب‌زنی. هر کدام از این حالات ذهنی متفاوت، یک گِره رابطه است و توسط یک نقش متقابلِ عموماً سخت‌گیرانه کنترل می‌شود که در سال‌های ابتدایی زندگی درونی شده؛ مثلاً به‌شدت غفلت‌ورز، غایب و غیرقابل‌پیش‌بینی در ارتباط با احساس عجز، تکه‌تکه شدن و مورد غفلت. اگر برقراری روابط با دیگران برای‌مان بسیار ترسناک شود، ممکن است در پی دلبستگی ایمن با اشیاء برآییم؛ مثلاً با اتومبیل یا لباس؛ مواردی همچون غذا، مواد مخدر یا الکل؛ فعالیت‌هایی همچون شغل، ورزش یا رابطه‌ی جنسی. یا حیوانات، گروه‌ها و جنبش‌هایی که بدون خطر، حس مُحاط و معنا را به ما می‌دهند.

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط