هنر درست حرف زدن / رفتار دیپلماتیک در هنگام صحبتکردن
کتاب «هنر درست حرف زدن» از مجموعهی مدرسهی زندگی آلن دوباتن به همت نشر شمعدونی به چاپ رسیده است. زندگی، مدام ما را با تنشی بین دو نیروی بسیار مهم روبهرو میکند. ما میخواهیم به دیگران نشان بدهیم که چه احساسی داریم و در همان حال میخواهیم مهربان باشیم. این دو کاملاً متضاد به نظر میرسند. اگر واقعاً عمق خشم، عصبانیت، تحقیر، بیاعتنایی یا عشق خود را آشکار سازیم، ممکن است کلاً رابطهی دوستانهی خود را خراب کنیم ـ به رابطهی جمعی خود آسیب بزنیم و باعث ایجاد نفرت شویم، اما اگر چیزی نگوییم، ترس از خفگی (کلاستروفوبیا) به ما دست میدهد و دیگر خود واقعیمان نیستیم.
اکثر مواقع نمیدانیم که چطور ادامه بدهیم و مدام دچار افراط و تفریط میشویم. تا مدتی طولانی چیزی نمیگوییم و سپس درحالیکه دیگر تحمل این شرایط را نداریم، خسته و ناتوان از کوره درمیرویم و هر آنچه را میترسیدیم مؤدبانه بیان کنیم و هر آنچه را در خود نگه داشتهایم در یک لحظه فاش میکنیم.
باید با خود مهربان باشیم. بیپرده و مستقیم اما محبتآمیز سخنگفتن هنر است ـ ممکن است هرگز در این کار موفق نباشیم (حتی ممکن است که این اولینباری باشد که به این موضوع فکر میکنیم). دوران کودکی برایمان مثل کلاس درس است و احتمالاً بیشترین چیزی که از ارتباطات و پیامدهایش ـ مانند بسیاری از موضوعات ـ میدانیم در آن یاد گرفتهایم. متأسفانه اغلب ما در خانوادههایی رشد کردهایم که هنر انتقال درست و ملایم گفتار را نمیدانستهاند. ممکن است بهخوبی یاد گرفته باشیم که چطور قهر کنیم یا فریاد بزنیم، چطور اصرار یا انکار کنیم. ممکن است همزیستی با شخصیتهای شکنندهای که چنین خلقوخویی داشتهاند باعث شده باشد دختران یا پسران خیلی خوبی باشیم، اما این بدان معنا نیست که هیچچیز بد و ناراحتکنندهای برای گفتن به هم نداشتهایم، درواقع هیچ راهی وجود نداشته که جرأت کنیم و خواستههایمان را بگوییم. ما آموختهایم که دهان خود را بسته نگه داریم، شکایت نکنیم و در دوران بزرگسالی نیز مثل اولین عکسالعملهای غریزیمان رفتار کنیم؛ هرچند سعی میکنیم باادب باشیم و خجالتزده میشویم. آنچه تا مدتها در خود نگه داشتهایم مانند توفانی غافلگیرکننده و ویرانگر ظهور پیدا میکند.
این کتاب درخصوص دیپلماسی است، این مهارت در ابتدا برای مقابله با مشکلات در روابط بین کشورها تکامل یافت. رهبران ایالات همسایه ممکن بود به جایگاه و مقام خویش غره باشند و بهراحتی عصبانی شوند. اگر مستقیم با هم دیدار میکردند، ممکن بود به راحتی یکدیگر را خشمگین کنند و جنگی سهمگین را آغاز نمایند. در عوض آنها آموختند که نمایندگانی بفرستند، افرادی که میتوانستند حرفشان را با روشهایی بیان کنند که کمتر تحریکآمیز باشند. کسانی که موضوعات را شخصی نمیدانستند و میتوانستند با ملایمت بیشتری رفتار کنند و صبورتر باشند.
ما هنوز هم کلمهی دیپلماسی را به سفارتخانهها، روابط بینالملل و سیاست عالی ربط میدهیم؛ اما این کلمه درواقع به مهارتهایی برمیگردد که در زندگی روزمره به آنها نیاز داریم، بهخصوص در محل کار و زندگی خصوصیمان.
در فصلهای این کتاب با ماجراهایی مواجه میشویم که اگر در آنها از هنر دیپلماسی استفاده نکنیم، ممکن است از نظر ذهنی و در روابط دوستانه خود با شرایط بغرنجی مواجه شویم. البته در هر مورد رویکردی متفاوت نیاز است اما بعضی از اصول گسترده دیپلماسی را میتوان در همهی آنها رعایت کرد.

قسمتی از کتاب هنر درست حرف زدن:
گاهی در زندگی شرایطی پیش میآید که باید کلماتی بابت تشکر از دیگران بنویسیم: سپاسگزاری بابت تعطیلات، غذا، کادو یا مهمانیهایی که به آن دعوت میشویم. هرچند اکثر مواقع پیامهای ما احساس ندارند و متقاعدکننده نیستند؛ مثلاً احتمالاً میگوییم که شام خیلی خوب بود یا کادویی که دریافت کردیم «عالی» بوده و تعطیلات «بهترین» تعطیلات عمرمان بوده و همهی اینها ممکن است واقعی و درست باشند، اما احساس واقعی و آنچه را میخواستیم بگوییم منتقل نمیکند.
برای اینکه پیامهای تأثیرگذارتری داشته باشم باید از «تاریخ هنر» درس بگیریم. از نقاشی و شعرهای بیشماری میتوان بهعنوان پیام تشکر استفاده کرد. قدردانی برای طلوع و غروب خورشید در بهار، چشمانداز یک رودخانه در درهای هنگام سپیدهدم، آخرین روزهای پاییز یا چهرهی کسی که دوستش داریم. آنچه اثر هنری متعالی را از اثر هنری معمولی متمایز میکند، سطح جزئیاتی است که خالق آن در جهان با آن مورد توجه قرار داده است. یک هنرمند بااستعداد، قبل از هر چیز، کسی است که به ما میگوید که جزئیات ارزشمند بودن یک مکان یا تجربهی چه چیزهایی هستند. او صرفاً به گفتن این که بهار زیباست اکتفا نمیکند، او توجه ما را به ترکیب عوامل خاص این زیبایی جلب میکند، برگهایی که به نرمی دست یک نوزاد هستند، تضاد میان نسیم مطبوع و آفتاب سوزان، گریهی گلایهآمیز جوجه یک پرنده و...
هر چقدر این هنرمند بیشتر از کلیات به سمت جزئیات پیش برود، مناظر توصیفی بیشتری در ذهن ما زنده میشوند و شکل میگیرند.
یک نقاش ماهر بهمنظور انتخاب و تأکید بر ویژگیهای واقعاً جذاب منظره، به جایی آن سوی ویژگیهای کلی آن منظره میرود، او آفتاب تابستان را در حال عشوهگری در میان برگهای درختان یا انعکاس آب یک حوضچه را در یک جاده به تصویر میکشد؛ او توجه ما را به دامنههای بالایی کوه یا نحوهی قرار گرفتن مجموعهای از پلها و درهها در دوردست جلب میکند. او با سختگیری غیرمعمول از خود میپرسد که چه ویژگی خاصی از منظره را ستایش میکند و صادقانه شاخصترین برداشتهای خود را عیناً منتقل میکند.