عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
معرفی کتاب: کج باوری
«کجباوری» با زیرعنوانِ چرا آدمهای معقول حرفهای نامعقول را باور میکنند؟ کتابی است نوشتهی دن آریلی که نشر مون آن را به چاپ رسانده است. چرا ما نهتنها اطلاعات غلط را باور میکنیم، بلکه فعالانه به جستوجو و اشاعهی این اطلاعات میپردازیم؟ فردی ظاهراً منطقی به چه طریق به توجه، قبول و دفاع از باورهای غیرمنطقی روی میآورد؟ پرداختن به این سؤالات، به صورت همدلانه و نه با سرزنش و تمسخر، هم روشنگر و هم مبهوتکننده است.
نویسنده میگوید: «در این کتاب برای اشاره به این پدیده از اصطلاح «کجباوری» استفاده میکنم. کجباوری مانند عینکی تحریفکننده است که از پشت آن دنیا را میبینیم، دربارهاش میاندیشیم و سپس آن را برای دیگران توضیح میدهیم. ازدیگرسو، کجباوری یک روند است؛ گردابی که افراد را در خود غرق میکند. در این کتاب این مسئله را مدنظر قرار دادهام که هر شخصی در شرایطی خاص ممکن است در گرداب کجباوری گرفتار شود. البته بسی سادهتر است که این کتاب را کتابی دربارهی دیگران بدانیم؛ اما این کتاب به هریک از ما نیز مربوط است. کتابی است دراینباره که چگونه به باورهایمان شکل میدهیم، به آنها انسجام میبخشیم، از آنها دفاع میکنیم و اشاعهشان میدهیم. به جای نگاه کردن به دوروبَر و گفتن اینکه «دیگران چقدر دیوانهاند»، سعی کنیم نیازهای روحی و نیروهای روانی و اجتماعی منجر به شکلگیری باورها را بشناسیم و حتی با دیگران همدلی کنیم. علوم اجتماعی برای درک عناصر مختلف این روند، و برای برهمزدن یا تعدیلش، ابزارهای ارزشمندی در اختیارمان میگذارد.»
نویسنده میافزاید: «بیشتر تحقیقات ارائهشده در این کتاب جدید نیستند. بارها در تلاش برای درک عناصر روحی، شناختی، شخصیتی و اجتماعی منجر به کجباوری، به نظریات و مفاهیم بنیادین این حوزه رجوع کردهام. تعجبی ندارد، چون گرایش به کجباوری بخشی از سرشت بشری است. چه چیزی غیرمنطقیتر و غیرانسانیتر از آن است که مجموعهای از باورها را بدون وجود شواهد کافی قبول کنیم و بر حقانیت آن باورها اصرار ورزیم، هرچند ما را از خانواده و دوستانمان دور میکنند و باعث میشوند در وضعیت دردناک بدبینی و بیاعتمادی زندگی کنیم؟»
قسمتی از کتاب کجباوری:
باورهای غلط چطور ایجاد میشوند؟ چطور متقاعد میشویم برخی اطلاعات واقعیت دارند؟ چطور آن اطلاعات را در روایتی منسجم جمع میکنیم؟ و چطور میتوانیم آنقدر از روایتهای انتخابی خود مطمئن شویم که بگذاریم به تصمیمات مهم ما دربارهی مسائلی همچون سلامت یا سیاست شکل دهند؟ چطور این اطلاعات آنقدر برای ما اهمیت پیدا میکنند که گاه حاضریم بهخاطر آنها با اعضای خانوادهمان دعوا کنیم و دوستان خود را از دست بدهیم؟ هرگز فقط به این دلیل که کسی رنگ سبز را به رنگ نارنجی ترجیح میدهد، رابطهمان را با او قطع نمیکنیم (واقعاً که چه ترجیح مسخرهای!) اما باورهای ما دربارهی تقلب در انتخابات یا کروی بودن زمین میتوانند شکاف عمیقی در روابطمان ایجاد کنند. پس چرا وقتی چنین باورهایی را میپذیریم، آنقدر احساس حقبهجانبی میکنیم که لازم میدانیم عقایدمان را به اشتراک بگذاریم و آنها را انتشار دهیم؟
وقتی فشار روانی فرد را در پی تسکین به جستوجوی پاسخها برمیانگیزد، سلسلهفرایندهای شناختی خاصی بر روند جستوجو تأثیر میگذارند و به نحوهی پردازش اطلاعات (درست یا نادرست) را شکل میدهند. اگر میخواهیم بفهمیم کجباورها چطور فکر میکنند، باید آمادهی رویارویی با برخی حقایق ناراحتکننده دربارهی روش تفکر و پردازش اطلاعات در مغزمان باشیم.
در این روزگار برای صحبت دربارهی کجباوری، نمیتوان اطلاعات نادرست و مجراهای انتشار آن، بهخصوص شبکههای اجتماعی را نادیده گرفت. دربارهی روش کار الگوهای شبکههای اجتماعی برای بهرهبرداری از ضعفهای عجیب ذهن انسان بسیار گفته و نوشته شده است؛ رابطهی ذهن ما با این الگوها، همچون رابطهی زوجی ناراضی اما عمیقاً بههموابسته است. در پسِ هر مطلبی که اطلاعات نادرست را منتشر میکند، منافع و برنامههای مختلفی وجود دارد و هریک از این برنامهها، سهوی یا عمدی، در گسترش کجباوری نقش ایفا میکند. ابزارهای پیشرفتهی هوش مصنوعی را هم به این معجون اضافه کنید که میتوانند اطلاعات نادرست را قانعکنندهتر از همیشه و در مقادیر بیشتر تولید کنند؛ ظاهراً هیچوقت به این مشکل رسیدگی نمیشود.
به یاد داشته باشید که اگر ذهن انسان اینقدر مستعد پذیرش تأثیرات مزبور نباشد، اطلاعات غلط تقریباً چندان مؤثر نخواهند بود. درواقع شبکههای اجتماعی بدون تکیه بر مدارهای ذهنی معیوبی که بر نحوهی واکنش ما به اطلاعات تأثیر میگذارند، هرگز اینقدر محبوب نمیشدند.