معرفی کتاب: چگونه افراد را تجزیه و تحلیل کنیم
«چگونه افراد را تجزیه و تحلیل کنیم» با زیرعنوانِ قوانین کنترل ذهن انسان، تحلیل زبان بدن و کنترل رفتار دیگران، کتابی است نوشتهی دنیل اسپید که نشر ادیبان روز آن را به چاپ رسانده است. در دورهای که ما زندگی میکنیم تغییرها با سرعت بیشتری صورت میگیرند و شتاب بیشتری دارند. این روزها افراد موفق را میتوان براساس تواناییها و مهارتهای آنان بهراحتی تشخیص داد. مهارتهای کاری را میتوان به دو دسته مهارتهای سخت و مهارتهای نرم تقسیم کرد. مهارتهای سخت همان فنون حرفهای هستند که فرد برای انجام دادن کار خاصی نیاز دارد و میتواند از طریق تحصیل و برنامههای آموزشی به دست آورد مثل توانایی کار با نرمافزارها، دانستن فرایندها و...
اما مهارتهای نرم مهارتهای درون فردی هستند که سنجش آنها براساس کمیت نیست مثل مهارتهای ارتباطی، مهارت حل مسئله، توانایی کار گروهی، تفکر خلاق، توانایی رهبری، ارتباط و مذاکرهی اثربخش و... هستند. تحصیلات، شما را در مسیر به دست آوردن مهارتهای سخت قرار میدهد، مهارتهای فنی خاصی که شما نیاز دارید تا کار خود را بهطور مؤثر انجام دهید؛ ولی امروزه به چیزی فراتر از این مهارتها نیاز داریم. ما به مهارتهایی نیاز داریم که ما را قادر سازد با دیگران ارتباط برقرار کرده و تأثیرگذار باشیم. درواقع مهارتهای سخت بدون مهارتهای نرم ناکارآمد هستند. به عبارت دیگر، محیط کاری آینده براساس مهارتهای نرم خواهد بود و افراد نیاز به مهارتهای نرم دارند تا به مهارتهای سخت ارزش ببخشند.
یکی از مهمترین مهارتهای نرم مهارت مذاکره برای دستیابی به اهداف خود و حل تعارضات فردی، سازمانی و برونسازمانی است که از دههی گذشته متداولتر شده است. از آنجایی که امروزه بیشتر ارتباطات تجاری و غیرتجاری نیازمند همکاری با دیگران هستند، افراد دریافتهاند که باید در مذاکره توانمند شوند. افراد بهندرت قدرتی بیشتر از دیگران دارند و نمیتوانند توافق را تحمیل کنند یا دستوری رفتار کنند. در عوض آنها باید متقاعد شوند، چانهزنی کنند و نشان دهند چگونه با همکاری منافع دیگران را نیز برآورده سازند.
فراوانی مذاکرات انجامشده در محیط کاری رسمی و غیررسمی آن را به یک مهارتافزایی حرفهای در تمام سطوح تبدیل کرده است. افرادی که میدانند چطور مذاکره را حلوفصل کنند میتوانند به خواستهها و اهداف خود دست یابند.
همگام با توجه جهانی به مهارتهای نرم و بهخصوص هنر مذاکره، در ایران نیز شاهد رشد سریع کتابها و دورههای مختلف بودهایم. اگرچه بهندرت به منابعی قابلاتکا و جامع میتوان دست یافت. با مطالعهی دقیق منابع علمی در داخل کشور میتوان به حقیقت به این نکته پی برد که اکثر این منابع بهصورت سطحی یا جزئی به مبحث مذاکره پرداختهاند و اصول و درک کاملی را به مخاطبان ارائه نمیکنند. با غوری در عناوین چاپشده و دورههای برگزارشده در حوزهی مذاکره میتوان دریافت که بیشتر حجم مطالب حول مفاهیم فرعی همچون زبان بدن بوده که سالهاست در دنیای مدرن مذاکره بهدلیل تقاطع فرهنگی و ارتباطات زیاد مردم از طریق اینترنت، فیلمها و شبکههای اجتماعی، کمکارکرد گردیده است. بدین منظور نویسنده سعی در جمعآوری جدیدترین منابع روز دنیا کرده و در قالب بومیسازی، ساختار جدیدی را در این حوزه فراهم نموده است.
همانطور که ارسطو گفته بدون وجود تصویر ذهنی حتی فکر کردن نیز ناممکن است. همچنین آلبرت اینشتین نیز اشاره کرده که اگر نتوانم تصویری از آن بکشم، نمیتوانم آن را درک کنم؛ بنابراین در این کتاب سعی شده مسیر رسیدن به مذاکرهی حرفهای براساس مدل قطار مذاکره ترسیم شود تا همیشه و در هر جایی که مشغول به مذاکره هستید تصویر آن بر ذهن حک شده باشد.

قسمتی از کتاب چگونه افراد را تجزیه و تحلیل کنیم:
به محض اینکه چشمان خود را باز میکنیم و به اطراف نگاهی میاندازیم، خود را توسط تکنیکهای کنترل ذهن احاطهشده میبینیم. تبلیغات و بازاریابی فقط یکی از روشهای زیرکانهی کنترل ذهن هستند. یکی دیگر از ابزارهای بسیار موفق کنترل ذهن که همهی جهان به آن معتاد شده است، رسانههای اجتماعی هستند. فیسبوک بهطور موفقیتآمیزی توانسته است امپراتوری جهانی خود را با بیش از 6/1 میلیارد کاربر، که فعالانه در این سامانه مشغول به فعالیت هستند بگستراند. این کاربران کوچکترین اطلاعی ندارند که فیسبوک چگونه با استفاده از روشهای زیرکانه کنترل ذهن آنها را در دست گرفته است. یکی از این روشها ترس عقبماندن از آنچه در حال اتفاق است، میباشد. بشر همیشه علاقهمند به رابطه داشتن با دیگران بوده است و در طول تاریخ هیچگاه با تنهایی کنار نیامده. همهی ما میل درونی برای پذیرفته شدن داریم، برای اینکه جامعهای داشته باشیم که با آن هویت بیابیم و همین ترس ازدستدادن ارتباط با دوستان و دنبالکنندگان است که شما را به حساب کاربری سایتهای اجتماعی (نه فقط فیسبوک) برمیگرداند.
رسانههای اجتماعی تمام داستان نیستند؛ زیرا روشهای کنترل ذهن آنجا هم تمام نمیشوند. تابهحال با خود فکر کردهاید که هرگاه در موتور جستوجوگر گوگل چیزی را جستوجو میکنید چه اتفاقی میافتد؟ آیا حقیقتاً باور دارید که هرگاه چیزی را بهطور آنلاین جستوجو میکنید استقلال کامل دارید؟ برطبق گفتههای روانشناسی به نام رابرت اپستاین، بههیچوجه اینطور نیست. چیزی که در حقیقت اتفاق میافتد، تأثیر کنترلگر موتور جستوجوگر است. SEME ریشه در این حقیقت دارد که هرگاه کاربری آنلاین میشود تا چیزی را جستوجو کند، در بیش از نیمی از موارد صفحاتی که ما اول باز میکنیم دو گزینهای است که گوگل در صفحهی اول به ما ارائه میدهد. بیش از 90درصد کلیکهایی که اتفاق میافتد، در ده گزینهی اولی است که گوگل ارائه داده است. صفحات، وبسایتها، لینکها و وبلاگهای بسیاری وجود دارند که کلمهای که شما جستوجو کردهاید در آنها موجود میباشد، ولی این گوگل است که تصمیم میگیرد شما کدام را بخوانید. چیزی که بیشتر اوقات در صفحه اول به نمایش میآید. درحالیکه ما تصور میکنیم کنترل کامل بر آنچه جستوجو میکنیم، داریم.