معرفی کتاب: هنر انتخاب

15 ساعت پیش زمان مطالعه 7 دقیقه


کتاب «هنر انتخاب» نوشته‌ی شینا آینگار، یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین آثاری است که در دو دهه‌ی اخیر درباره‌ی ماهیت انتخاب، آزادی، تصمیم‌گیری و ساختار ذهن انسان منتشر شده است. آینگار، پژوهشگر برجسته‌ی روان‌شناسی و استاد مدرسه کسب‌وکار کلمبیا، سال‌هاست که به شکل تخصصی بر روی مسئله‌ی «چگونه انتخاب می‌کنیم» و «چرا انتخاب‌هایمان همیشه به نتیجه‌ی مطلوب نمی‌رسند» تحقیق کرده است. این کتاب حاصل انبوهی از آزمایش‌های علمی، داده‌های روان‌شناختی، روایت‌های فرهنگی و حتی تجربه‌ی زیسته‌ی شخصی اوست. متن کتاب فقط یک تحلیل آکادمیک نیست، بلکه سفری فلسفی، انسانی و روان‌شناختی به دلِ انتخاب‌هایی است که هویت ما را شکل می‌دهند، ما را از یکدیگر متمایز می‌کنند و درعین‌حال می‌توانند منبع سردرگمی، اضطراب یا رضایت باشند. در دنیایی که با انفجار گزینه‌ها روبه‌روست ـ از انتخاب یک نوشیدنی ساده گرفته تا مسیر شغلی و هویت فردی ـ این کتاب به ما یادآوری می‌کند که انتخاب همیشه نعمتی بی‌عیب نیست و گاهی بیش از آنکه راه آزادی باشد، باری سنگین بر دوش ما می‌شود.
آینگار کتاب خود را با مرور تجربه شخصی‌اش آغاز می‌کند؛ او از کودکی با بیماری نادری مواجه بوده که به‌مرور بینایی‌اش را از او گرفت. همین وضعیت باعث شد از همان سنین پایین با دنیایی روبه‌رو شود که انتخاب‌ها در آن نه بدیهی‌اند و نه همیشه در دسترس. او می‌گوید بسیاری از مردم تصور می‌کنند آزادی انتخاب به‌طور طبیعی با تعداد گزینه‌های بیشتر معنا پیدا می‌کند، اما زندگی او به‌خوبی نشان داد که گاهی انتخاب کمتر، قدرتمندتر، انسانی‌تر و کارآمدتر است. از همین‌جا، کتاب وارد این بحث بنیادین می‌شود که آیا انتخاب یک ویژگی طبیعی انسان است، یا برساخته‌ای فرهنگی که به همه‌ی مردم جهان تعمیم‌پذیر نیست؟
یکی از مهم‌ترین محورهای کتاب، نقش فرهنگ در انتخاب است. اینگار در پژوهش‌های خود نشان می‌دهد جوامع مختلف تعاریف متفاوتی از انتخاب دارند. در جوامع غربی، انتخاب اغلب مساوی آزادی تلقی می‌شود: فرد باید مستقل تصمیم بگیرد و هرچه گزینه‌های بیشتری داشته باشد، احساس کنترل بیشتری بر زندگی پیدا می‌کند؛ اما در بسیاری از فرهنگ‌های آسیایی، انتخاب یک عمل فردیِ مطلق نیست، بلکه امری جمعی است. خانواده، سنت‌ها، گروه اجتماعی و حتی انتظارات، در بسیاری از تصمیم‌ها نقش اصلی را ایفا می‌کنند. آینگار در یکی از مشهورترین پژوهش‌های خود نشان داد که کودکان آسیایی زمانی که مادرانشان برایشان انتخاب می‌کنند، عملکرد بهتری دارند، اما کودکان امریکایی زمانی بهتر عمل می‌کنند که انتخاب را خودشان انجام دهند. این یافته به‌روشنی نشان می‌دهد که انتخاب یک مهارت جهانی نیست، بلکه ساختاری فرهنگی است که براساس ارزش‌های یک جامعه شکل می‌گیرد. 

شینا آینگار

اما انتخاب فقط موضوعی فرهنگی نیست؛ مسئله‌ای روان‌شناختی نیز هست. بخشی مهم از کتاب به این می‌پردازد که ذهن انسان چگونه با گزینه‌ها مواجه می‌شود و چرا بیش‌از‌حد بودن انتخاب‌ها می‌تواند منجر به فلج تصمیم شود. پدیده‌ای که آینگار به‌صورت تجربی آن را در آزمایش مشهور مربای 24 تایی نشان داد. در این پژوهش، او دریافت که وقتی مشتریان با 24 نوع مربا مواجه می‌شوند، احتمال خرید بسیار کمتر است نسبت به زمانی که فقط 6 نوع مربا ارائه شده است. مردم احساس می‌کنند انتخاب بیشتر جذاب‌تر است، اما در عمل نمی‌توانند پردازش شناختی لازم را برای مقایسه‌ی گزینه‌های زیاد انجام دهند. نتیجه: سردرگمی، خستگی ذهنی و درنهایت عدم انتخاب است. این یافته، نقض جدی باور رایج در فرهنگ مدرن است که «هرچه بیشتر، بهتر».
کتاب از اینجا وارد بحث عمیق‌تری می‌شود: آیا انسان‌ها آن‌قدر که فکر می‌کنند در انتخاب‌هایشان منطقی هستند؟ آینگار با پشتوانه‌ی تحقیقات گسترده نشان می‌دهد که بسیاری از تصمیم‌های ما نه براساس منطق، بلکه براساس احساسات، پیش‌داوری‌ها، اثرات محیطی و حتی تصادف‌های کوچک شکل می‌گیرند. او توضیح می‌دهد چگونه طراحی چیدمان فروشگاه، ترتیب گزینه‌ها در منو، یا حتی رنگ بسته‌بندی می‌تواند انتخاب ما را بدون آنکه متوجه شویم دستکاری کند. این بخش از کتاب، هم بُعد آموزشی دارد و هم بعد افشاگرانه؛ زیرا نشان می‌دهد انسان موجودی است که تصور می‌کند انتخاب می‌کند، اما در بسیاری از موارد، انتخاب بر او تحمیل می‌شود یا به شکل نامحسوس هدایت می‌شود.
در ادامه، آینگار به مسئله‌ی خودمختاری می‌پردازد. او می‌پرسد: «اگر انتخاب‌های ما تحت تأثیر محیط، فرهنگ و شرایط قرار دارد، پس آیا اراده‌ی آزاد معنایی دارد؟» او پاسخ قطعی نمی‌دهد، اما نشان می‌دهد انسان می‌تواند با آگاهی از این تأثیرات، سطحی از کنترل را بازیابد. این کتاب درباره‌ی حذف ناتوان‌کننده‌ی گزینه‌ها نیست؛ درباره‌ی آموختن هنر کاهش، مدیریت و اولویت‌بندی انتخاب‌هاست. کسی که یاد بگیرد چگونه بین گزینه‌های مهم و غیرمهم تمایز بگذارد، توانایی تصمیم‌گیری مؤثرتری خواهد داشت و رضایت بیشتری از نتیجه‌‌های زندگی خود خواهد گرفت. 

این کتاب همچنین به موضوع پشیمانی و نقش آن در انتخاب می‌پردازد. آینگار نشان می‌دهد انسان‌ها معمولاً از تصمیم‌هایی که نگرفته‌اند بیشتر ناراحت می‌شوند تا از تصمیم‌هایی که گرفته‌اند و به نتیجه‌ی مطلوب نرسیده‌اند. این پدیده که پشیمانی ناشی از عدم اقدام نام دارد، یکی از رایج‌ترین انواع پشیمانی است. بخش دیگر این است که انسان‌ها هنگام داشتن گزینه‌های زیاد، پس از انتخاب، بیشتر دچار حس ازدست‌دادن می‌شوند؛ یعنی اگر مثلاً از میان 20 گزینه، یکی را انتخاب کنیم، ذهن ما مدام گزینه‌های دیگر را مرور می‌کند و حسرت می‌خورد، حتی اگر انتخا‌بمان خوب بوده باشد. اینجاست که آینگار نشان می‌دهد چرا انتخاب کمتر، رضایت بیشتری ایجاد می‌کند؛ زیرا امکان مقایسه‌های بی‌پایان را کاهش می‌دهد.
کتابِ «هنر انتخاب» برخلاف بسیاری از کتاب‌های روان‌شناسی مدرن که صرفاً توصیه‌های کاربردی و سریع ارائه می‌دهند، اثری فلسفی‌تر و تأمل‌برانگیزتر است. آینگار مخاطب را وادار می‌کند تا به ریشه‌ی انتخاب‌های خود فکر کند. مثلاً اینکه چرا یک فرد چنین شغلی را انتخاب می‌کند؟ آیا این انتخاب از آرزوهای واقعی او سرچشمه می‌گیرد یا نتیجه‌ی فشارهای خانواده و جامعه است؟ چرا فردی برای انتخاب لباس، بیش از اندازه وقت می‌گذارد اما برای انتخاب شریک زندگی کم‌توجه است؟ چرا برخی افراد در مقابل گزینه‌های زیاد احساس اضطراب می‌کنند و برخی دیگر از آن لذت می‌برند؟ این پرسش‌ها باعث می‌شود خواننده در پایان کتاب، آگاهی جدیدی نسبت به الگوهای شخصی خود پیدا کند.

هنر انتخاب

هنر انتخاب

بیدگل
افزودن به سبد خرید 435,000 تومان

قسمتی از کتاب هنر انتخاب نوشته‌ی شینا آینگار:
نظام اقتصادی جماهیر شوروی و اقمارش مثل آلمان شرقی را در نظر بگیرید. در این نظام‌ها حکومت مشخص می‌کرد هر خانواده ممکن است چقدر از هر چیز ـ ماشین، سبزیجات، میز و صندلی ـ لازم داشته باشد و بر همین اساس میزان تولید کل کشور را تعیین می‌کرد. به هر شهروند، با توجه به مهارت‌ها و توانایی‌هایی که در مدرسه از خود نشان داده بود، کاری محول می‌شد و خودِ این کارها هم براساس نیاز ملت مشخص شده بودند. چون اجاره و خدمات درمانی رایگان بودند، مردم فقط می‌توانستند درآمدشان را خرج کالاهای مصرفی کنند، اما کنترل کامل و شدید دولت بر تولید شرایطی را به وجود آورده بود که همه چیزهایی شبیه هم داشته باشند، از تلویزیون گرفته تا مبلمان و محل زندگی.
تاریخ ثابت کرد چنین نظامی دوام نمی‌آورد. بعد از مدتی، دستمزد کارگران افزایش پیدا می‌کرد، اما قیمت کالاها به‌صورت مصنوعی پایین نگاه داشته می‌شد تا از هر گونه ناآرامی مدنی جلوگیری شود. در نتیجه، مردم پول برای خرج کردن داشتند اما کالاهای چندانی نبود که بخرند. با اینکه، در واکنش به این اوضاع، بازار سیاه کالاهای قاچاق شکل گرفته بود، پول مردم بلااستفاده در بانک‌ها خاک می‌خورد، یعنی با وجود اینکه دولت به مردم پول می‌داد، از شهروندان آن‌قدر پول پس نمی‌گرفت که به فعالیت‌های خودش اختصاص دهد. فساد گسترده‌ی داخلی و رقابت تسلیهاتی با ایالات متحده که منابع را خالی می‌کرد، دست به دست هم دادند تا اقتصاد شوروی سرانجام زیر بار فشارِ خود دچار فروپاشی شود.
      

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط