معرفی کتاب: نُه نگهبان
رمانِ «نُه نگهبان» نخستین اثر بلند روساریو کاستیانوس، نویسنده و شاعر بزرگ مکزیکی است که در سال 1957 منتشر شد و از همان آغاز توانست جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر مکزیک و امریکای لاتین پیدا کند. این اثر فقط یک داستان شخصی و خانوادگی را روایت نمیکند، بلکه بازتابی است از تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایالت چیاپاس در نیمه نخست قرن بیستم. کاستیانوس با الهام از تجربههای شخصی خود توانسته است فضای اجتماعی آمیخته به نابرابری قومی و طبقاتی را با نگاهی همدلانه و انتقادی ترسیم کند.
داستان از منظر یک دختربچهی بینام روایت میشود؛ دختری که هم راوی و هم ناظر وقایع است، ولی اغلب توان درک کامل رویدادها را ندارد و همین امر باعث میشود که روایت، آمیزهای از سادگی کودکانه و تلخی واقعیتهای اجتماعی باشد. این انتخاب زاویهی دید، از ویژگیهای مهم رمان است؛ زیرا خواننده را به فضایی نیمهپنهان از تجربهی زیستهی کودکان در جوامع نابرابر میبرد؛ جایی که همهچیز با نگاه معصومانه روایت میشود اما لابهلای جملات، تراژدی عمیق انسانی موج میزند. کاستیانوس با این انتخاب هوشمندانه، توانسته است لایهای از ابهام و چندمعنایی به متن بدهد؛ ازیکسو، کودک نمیتواند بهطور کامل مناسبات پیچیدهی قدرت را توضیح دهد و از سوی دیگر، صداقت بیپردهی او واقعیتهای تلخی را عریان میکند که شاید یک راوی بزرگسال آنها را با لفافه بیان میکرد.
روساریو کاستیانوس
بستر زمانی داستان، دوران پس از اصلاحات ارضی در مکزیک است که با روی کار آمدن دولت کاردناس (1934-1940) آغاز شد. این اصلاحات، زمینهای بزرگی را که در اختیار زمینداران اسپانیاییتبار یا متمول بود، میان بومیان تقسیم کرد. در چیاپاس ـ منطقهای با اکثریت جمعیت بومی از تبار مایا ـ این اصلاحات بهطور خاص باعث تنش شدید میان دو گروه شد: زمینداران که قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست داشتند و دهقانان بومی که قرنها تحت نظام ارباب و رعیتی زیسته بودند. رمان دقیقاً در این فضای پرتنش شکل میگیرد و کاستیانوس با دقتی مردمنگارانه، جزئیات روابط اجتماعی، زبانها، باورها و تعارضهای فرهنگی را بازنمایی میکند.
از نظر سبکی، «نُه نگهبان» ترکیبی از نثر شاعرانه و روایت رئالیستی است. کاستیانوس توانسته است هم تصاویر زنده و جزئینگر از طبیعت و زندگی روستایی خلق کند و هم ساختار قدرت و روابط اجتماعی را بادقت مستندگونه توصیف کند. زبان اثر، گاه به شکلی استعاری به سراغ طبیعت میرود ـ باران، خاک، جنگل و آسمان ـ که هم به بستر اقلیمی چیاپاس وفادار است و هم لحن اسطورهای قصهها را تقویت میکند، این همنشینی رئالیسم و شعر، از ویژگیهای متمایز کاستیانوس است.
از نظر موضوعی، رمان را میتوان اثری در امتداد رئالیسم اجتماعی امریکای لاتین دانست که پیش از موج رئالیسم جادویی شهرت یافت. کاستیانوس برخلاف برخی نویسندگان بعدی که عناصر خارقالعاده را به متن وارد میکنند، جادو و اسطوره را بهعنوان بخشی واقعی از جهانبینی شخصیتهای بومی بازنمایی میکند، نه بهعنوان حادثهای عجیب در جهان مادی. این تمایز، به اثر او اصالت و قدرت خاصی میبخشد.
قسمتی از کتاب نُه نگهبان نوشتهی روساریو کاستیانوس:
هنگام غروب وقتی هوا گرگومیش میشود، کل خانواده در ایوان عمارت بزرگ دور هم جمع میشوند.
گلههای گوسفند آرامآرام به خانه بازمیگردند و مادهگاوها در طویله بهخاطر جدایی از گوسالههایشان با ناامیدی ماغ میکشند. غرولند مردها سرِ کار کمتر میشود و ابزارها را به جای استراحتشان بازمیگردانند. در اسطبل، زین و یراق اسبها از عرق آنها خیس شدهاند و هنگامیکه باد از کنارشان میگذرد، بوی تند و زنندهای در فضا پخش میکند. حیوانهای بارکش اهلی و عبوس هر جا که بخواهند میچرند. دود از آلونک و آشپزخانه بلند میشود و روشنایی عصرگاهی را بیش از پیش تیرهوتار میکند.
سورایدا میپرسد: «یه نوشیدنی خنک میل داری؟»
ارنستو آرنجهایش را روی نرده گذاشته و به افق خیره شده است. او به نشانهی نفی سری میجنباند. سزار از روی بانوجی که در آن لم داده، با اشارهای میفهماند که نوشیدنی میخواهد.
میگوید: «ارنستو، سعی کن کمی غذا بخوری، کل روز بهندرت چیزی خوردی.»
حقیقت داشت. ارنستو از همان اولین گفتوگو با عمویش در کمیتن، پریشان و عصبی شده است و نمیتواند خوب بخوابد، در رؤیاهایش هم بیقرار میچرخد و کابوس میبیند.