معرفی کتاب: مسیری هنرمندانه به سوی ذهن آگاهی
«مسیری هنرمندانه به سوی ذهنآگاهی» کتابی است نوشتهی جانت اسلوم که انتشارات سایه سخن آن را به چاپ رسانده است. رشد و ترقی انسان در مسیر خودآگاهی و خودیابی هرچه عمیقتر و ریشهدارتر باشد، دغدغهی «غفلت از احوال خویشتن» برایش مهمتر میشود. دکتر فرانکل، روانپزشک و نویسنده، در کتاب «انسان در جستوجوی معنا» میگوید: من به جرئت میگویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که انسان را بیشتر از یافتن معنیِ وجودیاش در زندگی یاری کند. معنای زندگی از فردبهفرد و از روزبهروز و از ساعتبهساعت متغیر است. بنابراین، نکتهی مهم معنای عام زندگی نیست، بلکه هر فرد باید معنی و هدف زندگیاش را در لحظات مختلف دریابد.
اینجاست که دریافتن لحظات، کلید دیگری میشود برای گشودن دریچهای به سوی معنا و آگاهی. آگاهی به کیستیمان و دریافتن لحظهی اکنون که شالودهی این کتاب است، ذهنآگاهی نامیده میشود. در این فرایند به پرورش هُشیواری، یعنی توجه و آگاهی و هشیاری به لحظهی اکنون، پرداخته میشود؛ ابزاری که کمک میکند با خود اصیل و حقیقیمان ارتباط برقرار کنیم و صندوقچهی گنج درونیمان را غباررویی کنیم. حضور در لحظه به این شیوه، قدرت عجیبی دارد که به خودآگاهی و کشف دوبارهی خویشتن منجر میشود.
ذهنآگاهی قدمتی کهن دارد و پیشینهی آن را در بسیاری از ادیان و سنتهای جهان میتوان یافت. برای کسب این مهارت، تمرینهای رسمی و غیررسمی وجود دارد و مراقبه صرفاً یکی از هزاران روشی است که برای پرورش ذهنآگاهی استفاده میشود.
ذهنآگاهی علاوهبر حضور در لحظه، مؤلفههایی چون شفقت به خود، پذیرش خود و جدا شدن از افکار ناکارآمدِ مرتبط با حسرت از اتفاقات گذشته و نگرانی آینده را دربرمیگیرد. درواقع ابزار پرورش ذهنآگاهی همهجا همراه و در اختیار ماست. باید گفت که ذهنآگاهی نه تمرین آرمیدگی است، نه سکوت ذهن و روشی مذهبی. اگرچه ذهنآگاهی به کاهش استرس و افزایش آرامش منجر میشود، هدف اصلیِ آن نیست. ذهنآگاهی شیوهای برای زندگی کردن است. بنابراین این تمرین حضور داشتن و پذیرش و خودآگاهی و توجه است؛ آن هم توجهی منعطف و کنجکاوانه.
این کتاب برنامهای نُه هفتهای را از ترکیب هنر و ذهنآگاهی به دست میدهد. در این روزها، که از همهسو توصیههایی برای توجه به ذهنآگاهی شنیده میشود و اقبال عمومی هم با آن همراه است، به منبعی نیاز است که در عین بیانگریِ سادهی مفاهیم، نوآورانه نیز باشد، تا علاوهبر جلب توجه نسل جدید به این مفهوم ارزشمند، راهکاری مناسب و اصیل پیشنهاد دهد که مخاطب در میان طیف گستردهی مفاهیم و نحوهی کاربرد آنها سرگردان نشود. محتوایی که در این کتاب عرضه شده، بهخوبی از پس نوآوریِ توام با اصالت برآمده است؛ طوریکه هم برای تازهواردان این عرصه فهمپذیر و اجراشدنی است و هم چشمانداز جدیدی را برای جستوجوگری به روی کسانی باز میکند که شیوهی زندگیشان ذهنآگاهانه است.

قسمتی از کتاب مسیری هنرمندانه به سوی ذهنآگاهی:
چندبار پیش آمده که ورای انتظارات عمل کنید؟ وقتی در منطقهی آسایشِ عادتها هستیم و آنچه را انتظار میرود و آشناست (یا هر چیز دیگری) را تکرار میکنیم، دیگر هیچ اتفاقی نمیافتد که درکمان را گسترش دهد. ممکن است با همان الگوهای همیشگی دور خود بچرخیم. بسیاری از ما براساس ادراک ثابتمان، مدام در حال تشخیص و مقایسه و ارزیابی هستیم و مسائل به نظرمان یا کاملاً درست است یا به اندازهی کافی خوب نیست. این تصورات و انتظارات به جای وسعت بخشیدن به ادراکمان برای پذیرش مسائل به همان شکلی که هست، رنجمان را بیشتر میکند.
اما درواقع، قدرت ادراک از طریق دید وسیعتری گسترش مییابد. ذهن به جای تلاش برای تغییر، هرچه را ناخوشایند تلقی میکند، میپذیرد و تشخیص میدهد که بهرغم بحران و درد و لحظات ناخوشایند، میتوانید لحظات دلپذیری داشته باشید.
ذهنآگاهی به معنای رها کردنِ نیاز به کنترل و انجام دادن کارها به روشی معین و از طرفی کسب تجربههای بسیار، حتی لحظات سخت و ازدستدادنها، بهعنوان بخش جداییناپذیرِ زندگی است. این روش مهمِ یادگیری دربارهی نگرش و تمایلمان به شروعی دوباره است. ادراک، بیحدوحصر و وسیع و شخصی بسیار تجربی است. اگر با آگاهی هشیارانه برای دیدن فضای بیشتر گشوده باشیم، یعنی رویکردی فروتنانه و ذهنی مبتدی به زندگی داشته باشیم، میتوانیم قضاوتهای نامنعطف و دیدگاههای ثابت را دربارهی خوبی و بدی و خوشایندی و ناخوشایندی کنار بگذاریم. ذهن مبتدی مانند ذهن کودک است. هر لحظه فرصتی است برای شروعی دوباره تا به جای اینکه به دنیا با ادراکی که در طول زمان آموختهایم و با همان نگاه همیشگی بنگریم، اینبار از طریق چشمان بیطرف یک کودک نگاه کنیم. این حالتی از غرق شدن بازیگوشانه است که در آن به جای فکرکردن به تجربه، تجربهی بیواسطهای را دریافت میکنیم که از طریق حواس و بدن به دست میآید.
آنگاه میتوانیم فهم کاملتری از ادراک داشته باشیم و آن را بهعنوان فرایندی تنفسکننده و پویا ببینیم که با گسترش دیدمان تغییر میکند. میتوانیم یاد بگیریم که واکنشپذیریمان را تشخیص دهیم و درک کنیم که در نحوهی پاسخ به وضعیتها انتخابهایی داریم؛ مخصوصاً وقتی اوضاع زندگیمان به هم ریخته است