معرفی کتاب: عملیات در تهران

2 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«عملیات در تهران» با زیرعنوانِ نقشه‌ی ترور استالین، روزولت و چرچیل در عملیات پرش بلند، کتابی است نوشته‌ی بیل یِن که نشر خوب آن را به چاپ رسانده است. این داستانِ بزرگ‌ترین نقشه‌ی ترور در تاریخ است. اگر به ثمر می‌رسید، به نقل از کلام عامیانه‌ی روزولت، «لقمه‌ی چربی» می‌شد. اگر روزولت و چرچیل و استالین در یک روز سرد زمستان 1943 میلادی (1322 شمسی) در تهران کشته می‌شدند، مسیر تاریخ جهان تغییر می‌یافت.

عملیات پرش بلند را بالاترین مقامات مسئول عملیات‌های مخفی آلمان نازی طراحی کرده بودند. پیچ‌وتاب و چرخش‌های این عملیات چنان عجیب و نامحتمل بود که در داستان‌های جاسوسی هم لنگه ندارد. اگر پنهان‌کاری دوره‌ی جنگ ادامه می‌یافت و جزئیات آن فاش نمی‌شد، کسی چنین چیزی را باور نمی‌کرد.

این داستان گردهمایی سه مرد قدرتمند نیروهای متفقین در ناکجاآبادی است که آشیانه‌ی جاسوسان و عشاق جاسوسی و جاسوسان دو جانبه بود و بر بستری آشوبناک از رقابت‌های کهن و خان‌سالاری‌های پوچ و منافع متضاد ایدئولوژی‌های رقیب قرار داشت؛ از حزب توده‌ی طرف‌دار شوروی گرفته تا حزب ملّیون ایران که طرفداران دوآتشه‌ی آلمان نازی بودند.

ولی این سه رهبر بزرگ چرا شهر تهران را برای این کنفرانس انتخاب کرده بودند؟ به درخواست استالین. چرچیل نمی‌خواست به تهران برود و پیشنهادهایی جایگزین داشت. روزولت نیز میلی به تهران نداشت و آن را رد کرد و طی نامه‌هایی شخصی و رمزگذاری‌شده، ماه‌ها با استالین دراین‌باره بحث کردند؛ اما استالین بدگمان بود و نمی‌خواست خیلی از خاک شوروی دور شود و البته ترس از پرواز هم داشت. روزولت سرانجام کوتاه آمد تا دیدار سه رهبر بزرگ ممکن شود. چنین شد که هرسه به تهران رفتند.

کنفرانس سه رهبر بزرگ نتیجه‌بخش شد ولی طرح ترور شکست خورد. برای همین هم پرده‌ی ضخیم پنهان‌کاری‌های دوران جنگ توانست عملیات پرش بلند را برای دهه‌ها از چشم تاریخ مخفی نگه دارد. بعضی رازهای این عملیات را هرگز نخواهیم دانست؛ اما گهگاه بعضی جزئیات این عملیات در قالب شایعه و خاطره مطرح می‌شوند. این داستان روایت زمان و مکانی در دوردست‌هاست، برآمده از اسناد و اسراری که دهه‌ها زیر غبار زمان پنهان بودند؛ ولی سرانجام برملا شدند.

کنفرانس تهران با شرکت وینستون چرچیل، فرانکلین روزولت و ژوزف استالین از 6 تا 9 آذرماه 1322 به صورتی بسیار محرمانه در تهران برگزار شد. این سه رهبر بزرگ جهان بدون اطلاع دولت ایران به تهران سفر کردند؛ سفری که پشت صحنه‌اش با نگاهی موشکافانه در این کتاب ترسیم شده است. به قول دیوید اسمیت، استاد تاریخ دانشگاه بیلر، «کتاب با ضرب‌آهنگ ژانر دلهره ما را به تهرانِ جنگ جهانی دوم می‌برد. شهری مالامال از دسیسه‌های جهانی. در یک‌سو سه رهبر بزرگ برای نخستین دیدار سه‌جانبه از زمان آغاز جنگ آماده می‌شدند و در دیگرسو، مأموران آلمانی نقشه‌ی جسورانه‌ی ترور آن‌ها را می‌چیدند که اگر به سرانجام می‌رسید، متفقین از هم می‌پاشیدند.»

در مجله‌ی کریستیانیتی تودی در توصیف این کتاب می‌خوانیم: «کتاب را نمی‌توانی زمین بگذاری... یِن نفوذ آلمان در خاورمیانه را برایمان آشکار می‌کند؛ از جنگ قدرت گروه‌های مختلف در ایران می‌نویسد و منافع متضاد بریتانیا و امریکا و شوروی را نشانمان می‌دهد.»

قسمتی از کتاب عملیات در تهران:

در پاییز 1943 ماکسیموف و کمیساروف انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی را افتتاح کردند که درواقع زیرمجموعه‌ای از انجمن روابط فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی با کشورهای خارجی (وکس) بود. لنچوفسکی افتتاحیه‌ی این انجمن را چنین توصیف می‌کند: «یک مراسم گشایش شکوهمند که آغازی از سخنرانی‌ها، کنسرت‌ها، مهمانی‌ها، گالری‌های هنری و حمایت‌های مالی بی‌شمار از نمایش‌ها بود»، چنان‌که «روزی نبود که در مطبوعات اشاره‌ای به رویدادهای فرهنگی و هنری انجمن نباشد.»

یکی از وظایف وکس، دعوت از «دانشجویان و روشن‌فکران جوان» ایرانی برای تحصیل رایگان در شوروی بود تا بتوانند آن‌ها را با ایدئولوژی کمونیسم شست‌وشوی مغزی دهد.

لنچوفسکی بعدها دریافت که بیمارستان شوروی در تهران یکی از مراکز مهم تبلیغ و جاسوسی بوده است. او می‌نویسد این فعالیت‌ها را «دکتر بارویان پیش می‌راند؛ یک ارمنی که گفته می‌شد مقامی مهم در اداره‌ی خارجی ان‌کاود داشت و مسافرت‌هایش به قاهره برای مأمورانِ اطلاعاتیِ قدرت‌های غربی معمایی حل‌نشده بود. از آنجایی که نیاز زیادی به خدمات پزشکی در تهران بود، این بیمارستان هم شهرتی نیک یافت. ایرانیان نیز اجازه‌ی استفاده از بیمارستان را داشتند و بسیاری از اعضای برجسته‌ی جامعه‌ی ایران نیز از امکانات آن استفاده می‌کردند.»

دکتر بارویان با بیمارانش دوست می‌شد و سعی می‌کرد اسرارشان را دریابد و کمیساروفِ خندان نیز نشریات را می‌فریفت و در مهمانی‌‌های سفارت روابط جدید ایجاد می‌کرد؛ اما این‌ها ظاهر قضیه بود، چرا که هم‌زمان نیروهای میدانی ان‌کاود نیز پنهان از دیده‌ها و در عمق جامعه مشغول کار خودشان بودند و تا همین امروز نیز از فعالیت‌های مأموران ان‌کاود در تهرانِ دوران جنگ چیز زیادی نمی‌دانیم. لازلو هاواس از کلنل آندری میخالوویتس ورتینسکی، «مأمور مقیم» ان‌کاود در تهران، نام می‌برد که در ژوئن 1943 وارد تهران شد. یکی دیگر از این مأموران نیز میخائیل مئیسییویچ ملامد نام داشت که در کوچه و خیابان‌های تهران منفورترین بود؛ مأمور اوکراینی ـ یهودی ان‌کاود که برای حل‌وفصل مشکلات انضباطی نیروهای اشغالگر ارتش سرخ وارد ایران شد. هاواس از شخص دیگری نیز نام می‌برد: فابین مارتینسن مرموز و چندزبانه که کسی در ایران نام واقعی او را نمی‌دانست و کسی هم نمی‌دانست اهل چه کشوری است، اما همه متفق‌القول بودند که او همان نقشی را در ان‌کاود داشت که وینفرد اوبرگ در اس اس ایفا می‌کرد: جاسوسی که کارش جاسوسی از سایر جاسوسان است

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط