معرفی کتاب: سرزمین موعود
«سرزمین موعود» که عناوین پرفروشترین کتاب غیرداستانی فهرست نیویورکتایمز و سایت آمازون در سالهای 2020 و 2021، بهترین کتاب زندگینامه گودریدز 2020 و بهترین کتاب سال از نظر واشینگتنپست، نیویورکتایمز، گاردین و ماری کلر را یدک میکشد، جلد اول از خاطرات خواندنی چهل و چهارمین رئیسجمهور امریکا، باراک اوباما را روایت میکند. اولین سیاهپوستی که به جایگاه ریاست جمهوری رسید، از سختیهای انتخابات، ترسها و امیدهایش حرف میزند. ترکیب سیاست با قلم شیوای این نویسنده داستانی جالب و هیجانانگیز از ریاستجمهوری را نشان میدهد. داستانی که در آن خنده و گریه ترکیب شده و راهی ورای تصور هر انسانی به سیاست باز میکند.
سرزمین موعود فوقالعاده صمیمی و درونگرایانه است ـ داستان شرطبندی یک انسان با تاریخ، ایمان یک سازماندهندهی جامعه که در صحنهی جهانی آزمایش شده است. درمورد نیروهایی که در داخل و خارج از کشور با او مخالفت میکنند صریح است. دربارهی اینکه زندگی در کاخ سفید بر همسر و دخترانش چه تأثیری دارد، صریح است و از نشاندادن ترس و ناامیدی واهمهای ندارد.
این کتاب بسیار روان و ساده نوشته شده است و اعتقاد باراک اوباما به این را که دموکراسی هدیهای از بهشت نیست، بلکه چیزی است که براساس همدلی و درک مشترک ساخته شده و ما آن را به وجود آوردهایم بهطورکامل به تصویر میکشد.
خودِ اوباما میگوید: «کمی پس از پایان دورهی ریاست جمهوریام، نوشتن این کتاب را شروع کردم. این قضیه مربوط به بعد از سفر تعطیلاتی من و میشل به غرب بود. خیلی وقت بود که این سفر را عقب میانداختیم. برای آخرینبار سوار هواپیمای آیر فورس وان شدیم. حالوهوای اتاقک هواپیما، تلخ و شیرین بود. هر دویمان از نظر روحی و جسمی خسته بودیم. نه فقط برای هشت سال زحمت کشیدن، عامل اصلی این خستگی، انتخاب آدمی برای جانشینی من بود که برخلاف تمام باورها و کارهای هشت سالهی من حرکت میکرد.
بااینحال، به خط آخر مسابقه رسیده بودیم. میدانستیم تمام تلاشمان را انجام دادهایم و از خودمان راضی بودیم. هر چقدر هم بهعنوان یک رئیسجمهور در وظیفهی خودم کوتاهی کرده باشم، هرچقدر هم پروژههای نیمهتمام داشتم، باز هم اوضاع آن زمان، بهتر از وقتی بود که تازه به مقام ریاست جمهوری رسیدم.
اگر امکانش باشد، میخواهم خوانندگان این کتاب بفهمند رئیسجمهور ایالات متحده بودن چطوری است. میخواهم کمی پردهها را کنار بزنم و به مردم نشان بدهم در پس آن همه قدرت و شکوه، ریاست جمهوری فقط یک شغل است. دولت فدرال هم آدمهایی هستند که در یک شرکت انسانی کار میکنند. زنها و مردهایی که مثل همهی مردم سر کارشان ناامید میشوند، شکست میخورند، جایزه میگیرند، راضی میشوند و تلاش میکنند. سرآخر میخواهم در این کتاب داستان زندگی خودم را تعریف کنم. روایتی که به جوانانی که قرار است وارد جامعه بشوند، امید ببخشد. میخواهم بگویم چطور زندگی سیاسی من با جستوجوی معنی مناسب زندگی آغاز شد. چطور رشتههای مختلفی از میراثی را که داشتم، با هم ترکیب کردم و چطور با هل دادن واگن ذهنم، به آدمی بزرگتر از چیزی که فکر میکردم تبدیل شدم؛ آدمی که توانست برای خودش جامعه و هدفی تعیین کند.

قسمتی از کتاب سرزمین موعود نوشتهی باراک اوباما:
مهم نیست چی به خودت بگویی، مهم نیست چقدر مطالعه کرده باشی، در چند جلسهی توجیحی شرکت کنی یا چقدر سرباز باتجربه از دولتهای قبلی برای خودت جذب کنی، هیچچیز نمیتواند در هفتههای اول حضور در کاخ سفید، شما را صد در صد آمادهی کار بکند. همهچیز خیلی جدید، ناآشنا و پر از نظرات دیگران است. اکثریت منصوبین ارشد، حتی دبیران کابینه هفتهها یا ماهها با تأییدشدن برای آغاز کار حقیقی یک دولت، فاصله داشتند. در سرتاسر کاخ سفید کارمندان اینور و آنور میرفتند تاخودشان را سازگار کنند. نحوهی کار با تلفنها را یاد میگرفتیم، جای دستشوییها را میشناختیم، کمدهای اداری را به اتاق اجرایی آیزنهاور (ای.ای.اُ.بی) میکشاندند. همهی این کارها را در حالی انجام میدادیم که نمیخواستیم بهطورکامل غرق بشویم. مثل این است که هر روز به دانشگاه میروی ولی فرقش این است که چندین و چند آدم میانسال به تو زل میزنند و میگویند باید قدرتمندترین ملت روی زمین را رهبری کنی.
نگران نبودم که چطور باید خودم را با همهچیز تطبیق بدهم، اما رزوهایم طوفانی بود. رم که در دورهی بیل کلینتون شاهد این بود که دو سال اول چقدر برای پیشبرد کارها باید تلاش کند، میخواست در این دورهی کوتاه آشنایی، بعضی از کارها را انجام بدهد.
گفت: «باور کن. ریاست جمهوری مثل یه ماشین نو میمونه. همین که استارتش رو بزنی، اصطحلاکشم شروع میشه، پس نباید وقت رو هدر بدی.»
برای شروع به تیمم دستور داده بود وعدههایی را که در طول مبارزات انتخاباتی میتوانستیم با کاغذ بازی و چند دستور دفتری انجامشان بدهیم، شناسایی کنند. فرمان اجراییشدن منع شکنجه در بازداشتگاه نظامی ایالات متحده در خلیج گوانتانامو، کوبا و تعطیل شدن آن مکان را امضا کردم. قرار بود یک سالی اجرایی شدنش طول بکشد. قوانین اخلاقی خیلی سفت و سختی برای کاخ سفید و عبور و مرور لابیهایش وضع کردیم. چند هفته بعد، توافقنامهای با رهبران کنگره نوشتیم که در آن با بیمه کردن چهار میلیون کودک در برنامهی بیمهی سلامت کودکان، به سرانجام رساندیم. مدت کوتاهی بعد از آن، مدت قانونی رئیسجمهور بوش در مورد تحقیقات سلولهای جنینی با بودجهی فدرال را لغو کردیم.