معرفی کتاب: تکنیک کودتا
«تکنیک کودتا» کتابی است نوشتهی کورتزیو مالاپارته. این کتاب در سال 1931 در ایتالیا منتشر شد. تکنیک کودتا شامل مشاهدات شخصی نویسنده از رخدادهای روسیه در هنگامهی انقلاب اکتبر، لهستان در زمان تهاجم 1920 بلشویکها و برلین در خلال کودتای کاپ بود. مالاپارته به واسطهی قرارگیری در جرگهی طرفداران اولیهی موسولینی، از شیوهها و ابزارهای به قدرت رسیدن دوچه در 1922 اطلاعات دستاولی داشت و مشاهداتش باریکبینانه و نکتهسنجانه بودند. با این همه و در کمال شگفتی، هیتلر را جدی نگرفت و درخصوص او مرتکب اشتباه شد؛ چنانکه در این کتاب هیتلر را «اتریشی پروار» و دستبالا مقلد دست دوم بنیتو موسولینی خواند.
کتاب مالاپارته مصادیق کودتا یا قبضهی قدرت را فارغ از توفیق یا شکست آنها بررسی کرده است. مقولهی کودتا در دههی 1930، برای مخاطب اروپایی هم موضوعیت داشت و هم حساسیتبرانگیز بود. انتشار ترجمهی انگلیسی کتاب «در امریکا» (1932) نیز مصادف با سختترین دورهی رکود بزرگ شد که طی آن میلیونها امریکاییِ خشمگین را از مشاغلشان بیرون میانداختند و آن خیل عظیم بیکارانِ خشمگین به چشم خود شاهدِ بربادرفتن پسانداز زندگیشان و نزول به مرتبهی فقر و فاقهی مذلتبار بودند. درحالیکه آنها از سیر کردن شکم عائلهی خود عاجز شده بودند، هربرت هووِر بر مسند ریاست جمهوری ایالات متحد نشسته بود و در برابر ناکامیها و سرخوردگیهای فزاینده و دردناکِ مردم امریکا هیچ تلاش جدی و محسوسی از خود نشان نمیداد.
توفیق تکنیک کودتا در نشان دادن اینکه چطور مُشتی مردِ مصمم کموبیش بهراحتی از عهدهی تسخیر دولتی مدرن برمیآیند به مذاق اصحاب قدرت در امریکا خوش نیامد و خیلی زود در زمرهی کتابهای مسئلهساز قرار گرفت. البته کتابها در جایی که دموکراسی باشد هرگز ممنوع نخواهند شد، بلکه صرفاً بهطور رسمی نادیده گرفته میشوند که تقریباً همان نتیجه را میدهد. کتاب مالاپارته اثر بسیار مهمی است که میتواند به کار دانشپژوهان و علاقهمندان حوزهی علوم سیاسی و تاریخ بیاید.
نویسنده میگوید: «هرچند قصدم از نگارش تکنیک کودتا نشان دادن چندوچون قبضهی دولت مدرن و حراست از آن است، یعنی تاحدودی همان موضوع شهریار ماکیاولی، این کتاب بههیچوجه تقلیدی از اثر ماکیاولی نیست (ولو تقلیدی مدرن و لاجرم دور و متفاوت). در روزگاری که ماکیاولی برای ایدههایش برهان و دلیل میآورد و به طرح مثالها و مسائل خود میپرداخت، آزادیهای اجتماعی و فردی، مقام و منزلت شهروندی و عزتنفس انسانها چنان تنزل یافته بود که بیم آن میرود کاربست هرکدام از آموزههای آن کتابِ مشهور در خصوص مسائل مبرمِ اروپای مدرن موجبات اهانت به خوانندگانم را فراهم آورد.
تکنیک کودتا اثر خواندنی کورتزیو مالاپارته را انتشارات ثالث به چاپ رسانده است.

قسمتی از کتاب تکنیک کودتا:
در بحرانیترین برههی اروپا، یعنی در 1919 و 1920، کاتیلینهای راست و چپ هیچیک قادر به استفاده از تجربهی انقلاب بلشویکی نبودند. هیچکدامشان از شیوه، تاکتیک و تکنیک کودتایی که تروتسکی نخستین نمونهی کلاسیک آن را به دست داده بود آگاهی نداشتند. تصورشان از قبضهی حکومت بیشازحد قدیمی و بیاعتبار بود؛ چندان که کار، ناگزیر به میدان دشمن کشیده میشد و در جریان کارزار، شیوهها و ابزارهایی به کار گرفته میشد که تمامی دولتها، ولو ضعیف و کوتهبین میتوانستند با توسل به شیوهها و ابزارهای دفاعیِ مرسوم از پسِ آنها برآیند.
اروپا از تمامی جهات مهیای انقلاب بود، اما احزاب انقلابی بهوضوح قدرت بهرهگیری از شرایط مساعد و یا تجربهی تروتسکی را نداشتند. نظرشان این بود که موفقیت قیام بلشویکی در اکتبر 1917 معلول موقعیت خاص روسیه در آن روزها و گافهای کرنسکی بوده است. اما در آن اوان تقریباً هر کشور اروپایی یک کرنسکی در راس دولت خود داشت: از یاد برده بودند که وقتی تروتسکی طرح کودتای خود را اجرا میکرد، اندک توجهی هم به موقعیت خاص روسیه نداشت. نوآوری تاکتیک انقلابی تروتسکی در بیتوجهی کامل او به وضع عمومی کشور بود. گافهای کرنسکی صرفاً میتوانست در طرح و اجرای کودتای بلشویکی اثر بگذارد، اما تاکتیک تروتسکی در صورت بروز دگرگونی در موقعیت روسیه نیز تغییر نمییافت.
اشتباهات کرنسکی همچنان مشخصهی بورژوازی لبرال اروپاست. در آن سالها، دولتهای لیبرال چنان ضعیف بودند که بقایشان فقط به تشکیلات پلیس متکی بود. بخت یارشان بود که کاتیلینها نیز انقلاب را مسئلهای پلیسی میپنداشتند. کودتای کاپ برای تمام کسانی که تاکتیک انقلابی را مسئلهای پلیسی میدانند و نه فنی، درس خوبی به شمار میرود.
در شب دوازدهم و سیزدهم مارس 1920 چند تیپ از لشکر بالتیک به فرماندهی ژنرال فون لوتویتس در اطراف برلین جمع شده و به دولت باونر اولتیماتوم داده بودند که اگر قدرت را به کاپ تفویض نکند، پایتخت را اشغال خواهند کرد. هرچند کاپ به ماهیت پارلمانی کودتای خود میبالید و خود را سییسِ فون لوتویتس میدانست، اقدام انقلابی او ـ چه از حیث مفهوم و چه از حیث اجرا ـ از همان آغاز سیمای کودتایی کلاسیک و نظامی را داشت. دولت باوئر به این اولتیماتوم وقعی ننهاد و تدابیر پلیسی لازم را در جهت حراست از حکومت و حفظ نظم عمومی اتخاذ کرد و طبق معمول، با نقشهای پلیسی به مصاف نقشهای نظامی رفت. شیوههای پلیسی و نظامی تفاوتی با هم ندارند و ازهمینروست که شورشهای نظامی به هیچ عنوان خصلت انقلابی ندارند. پلیس در زمان حراست از حکومت به چشم یک شهر در آن مینگرد: سربازانِ کودتاهای نظامی نیز حمله به حکومت را حملهای به یک دژ با نیت تسخیر آن میانگارند