معرفی کتاب: تجربه مدرنیته

2 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«تجربه‌ی مدرنیته» با زیرعنوانِ هرآنچه سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود، کتابی است نوشته‌ی مارشال برمن که نشر طرح‌نقد آن را به چاپ رسانده است. مدرن ‌بودن یعنی زیستنِ یک زندگیِ سرشار از معما و تناقض. مدرن بودن یعنی اسیر شدن در چنگ سازمان‌های بوروکراتیک عظیمی که قادر به کنترل و غالباً قادر به تخریب همه‌ی اجتماعات، ارزش‌ها و جان‌ها هستند و با این همه دست‌بسته ‌نبودن در پیگیری عزم راسخ خویش برای مقابله با این نیروها، جنگیدن به قصد تغییر جهانِ این نیروها و تصاحب آن برای خودمان.

برای مدرن‌ بودن باید هم انقلابی بود و هم محافظه‌کار: مهیایِ تحقق امکانات جدید در عرصه‌ی تجربه و حادثه و ماجرا، هراسان از آن اعماق نیهیلیستی که فرجام بسیاری از ماجراجویی‌های مدرن است و مشتاق و جویایِ آفرینش و درآویختن به امری واقعی، آن هم درست در زمانی که همه‌چیز دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ حتی می‌توانیم بگوییم برای سراپا مدرن‌ بودن، باید ضدمدرن بود: از عصر مارکس و داستایوسکی تا روزگار خود ما، درک توان‌های بالقوه‌ی جهان مدرن و تن ‌سپردن بدان‌ها، بدون خوار شمردن و نبرد علیه برخی از ملموس‌ترین واقعیات این جهان، ناممکن بوده است. پس، به قول کی‌یر کگور، این مدرنیست و ضدمدرنیستِ اعظم، جای شگفتی نیست که ژرف‌ترین جدیّت مدرن باید خود را از رهگذر طنز و کنایه بیان کند. طنز مدرن طی سده‌ی گذشته به بسیاری از آثار بزرگ هنری و فکری جان بخشیده است؛ و به‌طور همزمان در زندگی روزمره‌ی میلیون‌ها تن از مردمان عادی رسوخ کرده است. این کتاب می‌کوشد تا این آثار و زندگی‌ها را گرد هم آورد، غنای معنوی فرهنگ مدرنیستی را برای مردان و زنان کوچه و بازار و همه‌ی انسان‌های مدرن احیا کند و نشان دهد که چگونه، برای همه‌ی ما، مدرنیسم همان رئالیسم است. این کار بی‌شک انبوه تناقضاتی را که بر زندگی مدرن مستولی است حل‌وفصل نخواهد کرد؛ اما یقیناً می‌تواند در فهم این تناقضات به ما یاری رساند تا از این طریق بتوانیم در رویارویی و دسته‌بندی و جستن راه خویش از میان نیروهایی که هویت ما را شکل می‌بخشند، با وضوح و صداقت عمل کنیم.

ایوان کارامازوف (قهرمان رمان داستایوسکی) می‌گوید مرگ کودکان، بیش از هر چیز دیگری، این میل را در او برمی‌انگیزد که بلیت ورود خویش به عالم هستی را پس دهد. ولی او بلیت خویش را پس نمی‌دهد. او به جنگیدن و عشق‌ ورزیدن ادامه می‌دهد: او به ادامه ‌دادن ادامه می‌دهد.

قسمتی از کتاب تجربه‌ی مدرنیته:

همه‌ی صور اندیشه و هنر مدرنیستی خصلتی دوگانه دارند: آن‌ها در آن واحد هم در حکم تجلیات فرایند مدرنیزاسیون‌اند، و هم مبین صور گوناگون اعتراض علیه آن. در کشورهای نسبتاً پیشرفته، جایی که مدرنیزاسیون اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی زنده و پویاست، رابطه‌ی میان اندیشه و هنر مدرنیستی با جهان واقعی پیرامون آن بسیار روشن است، حتی زمانی که -نظیر مورد مارکس و بودلر- این رابطه درعین‌حال پیچیده و متناقض است؛ اما در کشورهای نسبتاً عقب‌مانده، جایی که فرآیند مدرنیزاسیون هنوز به‌خوبی استقرار نیافته است، مدرنیسم، درصورتی‌که بسط و گسترش یابد، شکلی افسانه‌ای به خود می‌گیرد، زیرا به‌ناچار باید به عوض واقعیت اجتماعی از افسانه‌ها، سراب‌ها و رؤیاها تغذیه کند. در نیمه‌ی قرن نوزدهم، بنایِ موسوم به کاخ بلورین از دید روس‌ها یکی از جذاب‌ترین و مسحورکننده‌ترین رؤیاهای مدرن بود. تأثیر روانی فوق‌العاده‌ی این کاخ بر روس‌ها -و البته نقش آن در اندیشه و ادبیات روسی بسی مهم‌تر بود تا در ادبیات انگلیسی- از عملکرد آن در مقام شبح یا بختک مدرنیزاسیون ناشی می‌شد، بختکی افتاده به جان ملتی که از رنج و عذابِ عقب‌ماندگی به خود می‌پیچد.

استفاده‌ی نمادین داستایوسکی از مضمون کاخ بلورین واجد غنا و درخششی تردید‌ناپذیر است. بااین‌حال، هرکس که درباره‌ی خود این بنا، واقع در سیدنهام هیلِ لند، چیزی بداند -چرنیشفسکی در 1859 و داستایوسکی در 1862 آن را از نزدیک مشاهده کردند- به احتمال قوی حس خواهد کرد سایه‌ای بس سترگ، رؤیاها و کابوس‌های روسی را از واقعیات اروپای غربی جدا می‌کند. بهتر است برخی از خصوصیات کاخ بلورینِ مخلوق داستایوسکی را، براساس توصیف‌های قهرمان یادداشت‌های زیرزمینی در فصول 8، 9 و 10 بخش اول، به یاد آوریم. نخست آنکه، هم فکر بنای کاخ و هم نحوه‌ی تحقق این فکر، ماهیتی مکانیکی دارد: «سراپا حاضر و آماده و محاسبه‌شده با دقتی ریاضی»، آن هم تا به حدی که در پایان کار و پس از تکمیل ساختمان، «هرگونه پرسشِ ممکن محو خواهد شد، صرفاً به این دلیل که هرگونه پاسخ ممکن ارائه خواهد شد.» لحن ساختمان سنگین و مطنطن است و پیام آن صرفاً در به اوج رسیدن فرایندی تاریخی خلاصه نمی‌شود، بلکه مبین کلیت و ثبات کیهانی است: «آیا نباید این ساختمان را به منزله‌ی حقیقت غایی پذیرفت و برای همیشه لب فروبست؟ کل قضیه چنان ظفرمند، باشکوه و پرافتخار است که نفس آدمی بند می‌آید... و حس می‌کند در اینجا امری غایی تحقق یافته است، تحقق یافته و به پایان رسیده است.»

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط