تجربه مدرنیته (هرآنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود)
(تمدن جدید،قرن 19-20م)
موجود
ناشر | طرح نقد |
---|---|
مولف | مارشال برمن |
مترجم | مراد فرهادپور |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 546 |
شابک | 9786008582168 |
تاریخ ورود | 1402/10/03 |
نوبت چاپ | 8 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 576 |
کد کالا | 76509 |
قیمت پشت جلد | 4,800,000﷼ |
قیمت برای شما
4,800,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نویسنده در کتاب حاضر بهخوبی توانسته تصویری ساده از مدرنیته را به تصویر بکشد. نویسنده در این کتاب کوشیده تا دری به قلمرو یا ساحت برخی از معانی بگشاید و ماجراها و دهشتها و سویههای مبهم و طنزآمیز زندگی مدرن را بکاود و نقشه یا طرحی از آنها بکشد. او دربارهی کتاب خود اینگونه گفته است:
این کتاب از خلال شماری از انواع و انحای قرائت پیش میرود و بسط مییابد:
قرائت متونی چون فاوست گوته، مانیفیست کمونیست، یادداشتهای زیرزمینی، و بسیاری دیگر؛ ولی من درعینحال میکوشم محیطهای جغرافیایی و اجتماعی را نیز قرائت کنم، محیطهایی چون شهرهای کوچک، محوطهی ساختوسازهای بزرگ، سدها، بلوارهای پاریسی، تفرجگاههای نیویورک؛ و بالأخره قرائت زندگی آدمیان خیالی و واقعی، از دورهی گوته تا عصر مارکس و بودلر و در نهایت، دوره و زمانهی خودمان.
مدرنبودن یعنی زیستن یک زندگی سرشار از معما و تناقض، مدرنبودن یعنی اسیرشدن در چنگ سازمانهای بوروکراتیک عظیمی که قادر به کنترل و غالبا قادر به تخریب همهی اجتماعات، ارزشها و جانها هستند؛ و بااینهمه دستبستهنبودن در پیگیری عزم راسخ خویش برای مقابله با این نیروها، جنگیدن به قصد تغییر جهان این نیروها و تصاحب آن برای خودمان.
برای مدرنبودن باید هم انقلابی و هم محافظهکار بود! مهیای تحقق امکانات جدید در عرصهی تجربه و حادثه و ماجرا، هراسان از آن اعماق نهیلیستی که فرجام بسیاری از ماجراجوییهای مدرن است، و مشتاق و جویای آفرینش و درآویختن به امری واقعی، آن هم درست در زمانی که همهچیز دود میشود و به هوا میرود.
این کتاب میکوشد غنای معنوی فرهنگ مدرنیستی را برای مردان و زنان کوچه و بازار و همهی انسانهای مدرن احیاء کند، و نشان دهد چگونه، برای همهی ما مدرنیسم همان رئالیسم است.
این کتاب از خلال شماری از انواع و انحای قرائت پیش میرود و بسط مییابد:
قرائت متونی چون فاوست گوته، مانیفیست کمونیست، یادداشتهای زیرزمینی، و بسیاری دیگر؛ ولی من درعینحال میکوشم محیطهای جغرافیایی و اجتماعی را نیز قرائت کنم، محیطهایی چون شهرهای کوچک، محوطهی ساختوسازهای بزرگ، سدها، بلوارهای پاریسی، تفرجگاههای نیویورک؛ و بالأخره قرائت زندگی آدمیان خیالی و واقعی، از دورهی گوته تا عصر مارکس و بودلر و در نهایت، دوره و زمانهی خودمان.
مدرنبودن یعنی زیستن یک زندگی سرشار از معما و تناقض، مدرنبودن یعنی اسیرشدن در چنگ سازمانهای بوروکراتیک عظیمی که قادر به کنترل و غالبا قادر به تخریب همهی اجتماعات، ارزشها و جانها هستند؛ و بااینهمه دستبستهنبودن در پیگیری عزم راسخ خویش برای مقابله با این نیروها، جنگیدن به قصد تغییر جهان این نیروها و تصاحب آن برای خودمان.
برای مدرنبودن باید هم انقلابی و هم محافظهکار بود! مهیای تحقق امکانات جدید در عرصهی تجربه و حادثه و ماجرا، هراسان از آن اعماق نهیلیستی که فرجام بسیاری از ماجراجوییهای مدرن است، و مشتاق و جویای آفرینش و درآویختن به امری واقعی، آن هم درست در زمانی که همهچیز دود میشود و به هوا میرود.
این کتاب میکوشد غنای معنوی فرهنگ مدرنیستی را برای مردان و زنان کوچه و بازار و همهی انسانهای مدرن احیاء کند، و نشان دهد چگونه، برای همهی ما مدرنیسم همان رئالیسم است.
بخشی از کتاب
«بورژوازی و ایدئولوگهایش هرگز به فروتنی یا تواضع شهره نبودهاند، اما بهنظر میرسد که بهشکل عجیبی مصمماند بسیاری از خصال تابناک خود را پنهان سازند. فکر میکنم دلیلش این باشد که خصال آنها سویه پلشتی دارد که نمیتوانند پنهانش نکنند. آنها بهطور مبهم از آن اطلاع دارند و عمیقا از آن مضطرب و بیمناکاند تا آنجا که ترجیح میدهند بهجای پذیرش صریح و کنار آمدن با آن، قوت و خلاقیت خود را نادیده بگیرند یا انکار کنند.
چیست آنچه اعضای بورژوازی میترسند در خود کشف کنند؟ مسلما علاقهمندی آنها به استثمار مردم و با آنان مثل ابزار صرف یا کالا (از حیث اقتصادی و اخلاقی) رفتار کردن نیست. مارکس میگوید بورژوازی در این مورد ککش هم نمیگزد. هرچه باشد وقتی با خود نیز چنین رفتار میکنند، چرا با دیگران نکنند؟ منشا واقعی مشکل، ادعای بورژوازی است مبنی بر اینکه "طرفدار نظم" در سیاست و فرهنگ مدرن است. مقدار بسیار زیادی پول و توان صرف ساختن و عمران شده است و خصوصیت بسیاری از این آثار که عظمت و بزرگی است -بهراستی در قرنی که مارکس زندگی میکرد هر میز و صندلیای در اندرونی بورژوازی به یادگاری بزرگ میمانست- شاهد صداقت و جدیت این ادعاست. با این همه مارکس میپندارد حقیقت این است که هرآنچه جامعه بورژوازی ساخته است برای آن ساخته شده است که تخریب شود.»
چیست آنچه اعضای بورژوازی میترسند در خود کشف کنند؟ مسلما علاقهمندی آنها به استثمار مردم و با آنان مثل ابزار صرف یا کالا (از حیث اقتصادی و اخلاقی) رفتار کردن نیست. مارکس میگوید بورژوازی در این مورد ککش هم نمیگزد. هرچه باشد وقتی با خود نیز چنین رفتار میکنند، چرا با دیگران نکنند؟ منشا واقعی مشکل، ادعای بورژوازی است مبنی بر اینکه "طرفدار نظم" در سیاست و فرهنگ مدرن است. مقدار بسیار زیادی پول و توان صرف ساختن و عمران شده است و خصوصیت بسیاری از این آثار که عظمت و بزرگی است -بهراستی در قرنی که مارکس زندگی میکرد هر میز و صندلیای در اندرونی بورژوازی به یادگاری بزرگ میمانست- شاهد صداقت و جدیت این ادعاست. با این همه مارکس میپندارد حقیقت این است که هرآنچه جامعه بورژوازی ساخته است برای آن ساخته شده است که تخریب شود.»
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر