معرفی کتاب: اخلاق ابهام
«اخلاق ابهام» کتابی است نوشتهی سیمون دوبووار که انتشارات نگاه آن را به چاپ رسانده است. سیمون دوبووار رماننویس، نمایشنامهنویس، فیلسوف و برجستهترین زن نویسنده در فرانسهی مدرن بود. او یکی از نمایندگان برجستهی اگزیستانسیالیسم فرانسوی است و آثارش مکملِ کار دوست بزرگش ژان پل سارتر است، گرچه که مستقل از آنهاست. دوبووار در «اخلاق ابهام» مشکلات اخلاقی انسان مدرن را واکاوی میکند؛ اینکه انسان در مواجهه با آگاهی از پوچ بودن وجودش، چه باید بکند و چگونه باید به دنبال ارزشسازی باشد؟ او از خواننده میخواهد تا با پوچ بودن شرایط انسانی روبهرو شود و سپس، پس از انجام دادن این کار، به توسعهی دیالکتیکی از ابهام بپردازد که او را قادر میسازد نهتنها بر هرجومرج مسلط شود، بلکه به کمک آن دست به آفرینش بزند.
سیمون دوبووار هموطن سارتر از نظر ذهنی، اگزیستانسیالیسم را از همان جایی که سارتر متوقف کرد آغاز میکند و به چگونگی زندگی با ایدههای جدیدی میپردازد. او با سارتر همعقیده است که وجود ما در افشا و بسط وجود است که معنی مییابد؛ اما او عمدتاً به این فکر میکند که چگونه این کار را برای بهترین نتایج انجام دهیم. دوبووار با این فرض محوری اگزیستانسیالیستی آغاز میکند که وجود بر ذات مقدم است. اساساً ما انسانها جوهر یا طبیعت خود را از طریق انتخابها و اعمال خود میآفرینیم. وقتی دوبووار از جوهر انسان بحث میکند، نهتنها به این مفهوم کلی اشاره میکند، بلکه به ادعای فیلسوف آلمانی مارتین هایدگر در «هستی و زمان» نیز اشاره میکند که خلقت ما، در زمان حال، هم براساس اعمال گذشته و هم بر پایهی انتخابهایی است که میکنیم؛ این در حالی است که عموماً خود را به آینده فرافکنی میکنیم. دوبووار از طریق ماهیت متناقض وجود انسان کار میکند و راهی برای آزادی اخلاقی ارائه میدهد که ابهام را بهعنوان ساختار ضروری وجود انسان میپذیرد.
در پی جنگ جهانی دوم و آشفتگیهای کمونیستی، فرانسه و بقیه جهان به کسی نیاز داشت که راه را با گونهای جدید از اخلاق نشان دهد که همهی ما را از آشفتگی وحشتناک و رنجی که جهان در آن زمان پیدا کرده بود، رها کند. بنابراین در این مقطع دوبووار کاری را انجام میدهد که سارتر هرگز قادر به انجام آن نبود یا به اندازهی کافی علاقهمند به انجام آن نبود.
کل ایده پیرامون ابهام این است که زندگی قرار نیست بستهای از معنا را در دامان شما بیندازد؛ شما باید خود در لحظه معنا را بسازید. دوبووار همچنین در این کتاب مفاهیمی همچون آزادی و ظلم را با ظرافت بسیار مورد بحث قرار میدهد، بهگونهای که هنوز در سیاست جهانی امروز بسیار قابل استفاده است.

قسمتی از کتاب اخلاق ابهام:
اگر ستمگر بر مقتضیات آزادی خود واقف باشد لازم است ستم را تقبیح کند؛ اما او بیصداقت است؛ به نام امر جدی یا شورهای خود، به نام اراده به قدرت یا به نام ولعهایش، از تسلیم امتیازاتش سر باز میزند. برای آنکه یک عمل آزادیبخش عملی کاملاً اخلاقی باشد، باید از طریق تحول ستمگران حاصل آید: آنگاه آشتیِ همهی آزادیها پدید خواهد آمد؛ اما امروزه دیگر کسی جرئت نمیکند خود را به این خیالات آرمانشهری بسپرد. ما تنها خیلی خوب میدانیم که نمیتوانیم به یک تحول جمعی امید ببندیم. بههرروی به واسطهی این واقعیت که ستمگران از همکاری در آریگفتن به آزادی سرباز میزنند، در چشم همهی انسانهای نیکاراده ابزورد بودنِ واقعبودگی را تجسم میبخشند؛ اخلاق با طلب پیروزیِ آزادی بر واقعبودگی، همچنین میطلبد که ستمگران سرکوب شوند و از آنجا که سوبژکتیویتهی ایشان، بنا بر تعریف، از کنترل ما خارج است، عمل تنها بر حضور ابژکتیو ایشان ممکن خواهد بود؛ اینجا باید با دیگران مثل چیز رفتار شود، با خشونت؛ بدینترتیب واقعیت غمانگیز مفارقت انسانها تصدیق خواهد شد. بنابراین، در اینجا ستمگر بهنوبهیخود ستمدیده است و کسانی که با وی خشونت میورزند بهنوبهیخود تبدیل به ارباب، مستبد و جلاد میشوند: در انقلاب، ستمدیدگان به نیرویی کور، به یک کُشندگیِ حیوانی دگرسان میگردند؛ شری که جهان را تقسیم کرده بود در قلبهای ایشان به مرحلهی عمل میرسد. بدونشک بحث کنار کشیدن از این پیامدها نیست، چرا که ارادهی سوء ستمگر بر هر کسی، اگر با مستبدِ ستمدیدهها دشمن نباشد، بدیل دشمنی با ستمدیده را تحمیل میکند؛ ظاهراً انتخاب کسی که دشمن انسان است برای قربانی کردن ضروری است؛ اما واقعیت این است که فرد خود را مجبور مییابد با افراد مشخصی بهمثابه چیز رفتار کند تا آزادی همگان به پیروزی برسد.