معرفی کتاب: آرزوهای بزرگ

7 ماه پیش زمان مطالعه 6 دقیقه


«آرزوهای بزرگ» رمانی است نوشته‌ی چارلز دیکنز که انتشارات دوستان آن را با ترجمه‌ی ابراهیم یونسی به چاپ رسانده است. این اثر، یکی از مشهورترین رمان‌های چارلز دیکنز، نویسنده‌ی انگلیسی قرن نوزدهم، است که نخستین‌بار به‌صورت سریالی بین سال‌های 1860 تا 1861 منتشر شد. این رمان به موضوعاتی همچون طبقه‌ی اجتماعی، عشق، طمع و تحول اخلاقی می‌پردازد و داستان زندگی پسری به نام پیپ را روایت می‌کند که به‌طور ناگهانی ثروتی بی‌حدوحصر به او می‌رسد و مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. 
پیپ در فضایی پر از سرکوب رشد می‌کند. ثروت ناگهانی، او را به تقلید از جنتلمن‌های سطحی وامی‌دارد و سقوط مالی و بیماری، تطهیر اخلاقی او را کامل می‌کند. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که پیپ با پول مگویچ (و نه ارث خانوادگی) جنتلمن می‌شود، اما جامعه او را می‌پذیرد! و این، ریاکاریِ نظام طبقاتی را افشا می‌کند. 
در این رمان، پیپ به‌عنوان راوی بزرگسال، گذشته‌ی خود را بازگو می‌کند، اما قضاوت‌های او اغلب متناقض است؛ گاه از نوجوانی خود شرمسار است و گاه آن را توجیه می‌کند. این عدم قطعیت روایی، خواننده را به چالش می‌کشد تا حقیقت را از میان خطاهای ادراکی پیپ استخراج کند.
پیپ نماد فردی است که نظام سرمایه‌داری او را فریب می‌دهد؛ او تصور می‌کند پول می‌تواند هویت او را تغییر دهد، اما درنهایت، خودبیگانگی را تجربه می‌کند.
ثروت مگویچ (که از استعمار استرالیا به دست آمده) نشان می‌دهد تمدن ویکتوریایی بر شانه‌های جنایت بنا شده است.
یکی از شخصیت‌های کلیدی دیگر رمان، میس هاویشام است. خانه و بدن نیمه‌مرده‌ی میس ‌هاویشام، تمثیلی از وضعیت زنان در جامعه‌ی مردسالار است: او در لحظه‌ی رها شدن از سوی مردی ثروتمند، مرده است، اما جامعه از او می‌خواهد به عنوان عروسِ نمایشی زنده بماند. هاویشام می‌خواهد زمان را متوقف کند، اما آتش‌سوزی مرگ‌بارِ او نشان می‌دهد گذشته را نمی‌توان‌ انکار کرد. همچنین پیپ با بازگشت به مرداب‌ها، چرخه‌ی زمان را می‌شکند و به هویت واقعی‌اش بازمی‌گردد.
«آرزوهای بزرگ» فراتر از یک داستانِ رشدِ ساده، نقدی ژرف بر مدرنیته است. کلیدهای اصلی دیکنز در این رمان به این صورت‌اند:
ـ پول به‌تنهایی هویت نمی‌سازد.
ـ انتقام، بازتولید رنج است.
ـ رستگاری در پذیرش گذشته است.
دیکنز در این رمان با ترکیب روان‌کاوی، نمادگرایی و طنز سیاه، اثری خلق کرده که همچنان در دنیای امروز ـ با آرزوهای دیجیتال و بحران هویت ـ یک کتاب مرجع به حساب می‌آید.

آرزوهای بزرگ

آرزوهای بزرگ

دوستان
افزودن به سبد خرید 450,000 تومان


قسمتی از رمان آرزوهای بزرگ نوشته‌ی چارلز دیکنز:
بعد از دو سه روز، وقتی در اتاقم مستقر شده و چندین دفعه به لندن رفته و برگشته و آنچه مورد احتیاج بود به کسبه‌ی طرف حساب سفارش داده بودم، آقای پاکت و من گفت‌وگوی مفصلی به عمل آوردیم. از مشی زندگی آینده‌ام بیش از خود من اطلاع داشت، زیرا به این نکته اشاره نمود که آقای جگرز اظهار داشته است در نظر نیست در آینده شغلی داشته باشم و باید آن‌قدر تعلیم و تربیت ببینم که بتوانم بی‌هیچ دشواری، با جوانانی که مانند خودم وضع و موقعیت مساعدی دارند آمیزش کنم ـ و چون چیزی نمی‌دانستم، البته موافقت کردم.
توصیه کرد که برای فراگرفتن این چنین مبادی و اصولی در محل‌های خاص در لندن حضور یابم و وظیفه‌ی تشریح و توضیح مطالعات خویش را به عهده‌ی او گذارم. امیدوار بودم که براثر راهنمایی‌های هوشمندانه‌اش با حداقل عوامل مأیوس‌کننده روبه‌رو خواهم بود و به‌زودی قادر به چشم‌پوشی از هر کمکی، جز کمک خود او، خواهم گشت. با این طرز گفتار، و بیشتر به علت حسن نیتی که نشان داد، خویشتن را با رشته‌ی صمیمیت و اعتماد استواری به من بست. باید بگویم که همیشه در انجام وظایفش چنان شوق و علاقه‌ای نشان می‌داد که مرا نیز به اجرای تکالیفی که در قبال او داشتم راغب می‌ساخت.
اگر به‌عنوان یک استاد، رفتار بی‌اعتنایی نسبت به من پیش گرفته بود تردید ندارم که به‌عنوان یک شاگرد به تلافی برمی‌خاستم؛ اما او چنین بهانه‌ای به دستم نداد و هریک حرمت دیگری را نگاه می‌داشتیم. من هرگز طی این روابط شاگردی و معلمی به چشم اینکه چیز مضحکی در رفتارش وجود داشت یا چیزی به جز یک آدم جدی و شرافتمند و مهربان بود به او نمی‌نگریستم.
هنگامی‌که این نکات روشن شده و من با کمال اشتیاق به این کار پرداخته بودم، به خاطرم رسید که اگر می‌توانستم اتاق‌خوابم را در مسافرخانه‌ی برنارد نگه‌ دارم زندگی‌ام دلپذیرتر و متنوع‌تر می‌شد. حال آنکه، رفتارم و آدابم نیز در مصاحبت هربرت به بدی نمی‌گرایید. آقای پاکت ایرادی به این کار نداشت، اما اصرار داشت که قبل از هر اقدامی نظرم را با سرپرستم در میان گذارم. احساس کردم که باریک‌بینی آقای پاکت بیشتر به این ملاحظه بود که این نقشه در صورت اجرا، هربرت را از پاره‌ای مخارج معاف می‌داشت. لذا به لیتل بریتن رفتم و خواسته‌ام را با آقای جگرز در میان گذاشتم. 
گفتم: «اگر می‌توانستم وسایلی را که برایم کرایه شده خریداری کنم و دو سه چیز جزیی دیگر نیز بخرم راحتیم کاملاً تأمین بود.»
آقای جگرز با خنده‌ی کوتاهی گفت: «برو و فوراً دست‌به‌کار شو! گفتم که وضعیت روبه‌راه خواهد بود. به چقدر احتیاج داری؟»
گفتم: «نمی‌دانم.»
آقای جگرز گفت: «خب! چقدر؟ پنجاه پوند؟»
گفتم: «خیر، این قدرها هم نه.»
گفت: «پنج پوند؟»
تنزل مبلغ چنان بود که با دستپاچگی گفتم: «خیر! از این بیشتر.»
درحالی‌که دست‌ها را در جیب کرده و سر را به‌ یک‌سو متمایل نموده و نگاهش را بر دیوار پشت سرم دوخته بود و انتظار جوابم را می‌کشید گفت: «از این بیشتر، ها! چقدر بیشتر؟»
با تردید گفتم: «تعیین مبلغ یک کمی مشکل است.»
آقای جگرز گفت: «بسیار خب! به این هم می‌رسیم! دو پنج تا کافی است؟ سه پنج تا کافی است؟ چهار پنج‌تا چطور؟» 
گفتم گمان می‌کنم کافی باشد. 
آقای جگرز گره بر ابرو افکند و گفت: «چهار پنج تا کافی خواهد بود، این‌طور است؟ خب، چهار پنج تا به حساب شما چقدر می‌شود؟»
«به حساب من چقدر می‌شود؟»
گفت: «بله! چقدر می‌شود؟»
تبسم‌کنان گفتم: «گمان می‌کنم به حساب شما بشود بیست پوند.»
آقای جگرز سر را با حالتی زیرکانه و به علامت عدم موافقت با جواب تکان داد و گفت: «شما چکار دارید که به حساب من چقدر می‌شود. من می‌خواهم بدانم به حساب شما چقدر می‌شود؟»
گفتم: «البته، بیست پوند.»
در اتاق را باز کرد و گفت: «ومیک، از آقای پیپ رسید بگیر و بیست پوند به ایشان بپرداز.»    
  
  

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط