قدرت و پیشرفت / کشمکش هزار سالهی ما بر سر فناوری و رفاه به روایت دارون عجم اوغلو
کتاب «قدرت و پیشرفت» نوشتهی مشترک دارون عجم اوغلو و سایمون جانسون به همت نشر ثالث به چاپ رسیده است. آیا ابزارهای جدید، پیشرفتهای فناورانه و بینشهای کارساز همواره مفیدند؟ آیا هر بینش کارساز تا ابد و همهجا مؤثر خواهد بود؟ یا برعکس، انتخاب جوامع و نخبگان دربارهی چگونگی استفاده از بینشها و فناوریهاست که تعیین میکند آنها دردی از آحاد مردم یک کشور یا دنیا برطرف خواهند کرد یا خیر؟
عجم اوغلو و جانسون در این کتاب براساس شواهد تاریخی پرشمار نشان میدهند که پیشرفت فناورانه، بهویژه هوش مصنوعی، در سالهای اخیر و بهطورکلی همهی بینشهای زیروروکننده، برخلاف برخی ادعاها، ممکن است بر فقر و نابرابری بیفزایند و این شیوهی کاربرد آنهاست که تعیین میکند آیا از رنج مردم جهان خواهند کاست یا خیر. آنها با مرور برخی جهشهای فناورانه در تاریخ جهان، از هزارههای دور تا قرونوسطی و سپس اروپای قرون اخیر و امریکای قرن بیستم، ادعای خود را ثابت میکنند و به مخاطب کتاب، اعم از مردم عادی، سیاستگذاران و نخبگان جهان، دربارهی افزایش پایش و خفقانِ ناشی از رشد این فناوریها هشدار میدهند.
نویسندگان کتاب میگویند: هر روز از مدیران اجرایی، روزنامهنگاران، سیاستمداران و حتی همکاران خود در امآیتی میشنویم که از برکت پیشرفتهای بیسابقه در حوزهی فناوری، داریم بیامان به سوی جهانی بهتر میرویم. اینجا گوشی همراه جدید، آنجا پیشرفتهترین خودروی برقی، سپس استقبال از نسل بعدی رسانههای اجتماعی و شاید بهزودی پیشرفتهای علمی بتوانند مشکل سرطان، گرمایش جهانی و حتی فقر را رفع کنند.
البته دردسرهایی از قبیل نابرابری، آلایندگی و افراطگرایی در گوشهوکنار دنیا باقی خواهند بود، ولی آنها فقط درد زایمانِ جهانی بهترند. به ما گفتهاند که تأثیرات فناوری در هر حال بیچونوچرا هستند و حتی اگر میخواستیم، قدرت جلوگیری از آن تأثیرات را نداشتیم و چنان کاری اصلاً معقول هم نیست. پس بهتر است، مثلاً با سرمایهگذاری در مهارتهایی که در آینده قدر مییابند، خودمان را تغییر دهیم. حتی اگر با مشکلاتِ مدام روبهرو شویم، کارآفرینانِ باهوش و دانشمندانی وجود خواهند داشت که راهحلها را بیابند: رباتهای توانمندتر، هوش مصنوعیِ همتراز انسان و هر پیشرفت دیگر که ضروری باشد.
مردم میفهمند که بسیاری از آنچه بیل گیتس، ایلان ماسک یا حتی استیو جابز وعده میدهند احتمالاً رخ نخواهد داد، ولی کل دنیا از خوشبینی این افراد به فناوری آکنده شده است. بهاینترتیب، گویی هر کسی در هر کجای این دنیا باید تا جایی که توان دارد نوآوری کند، تشخیص دهد که چه راهکارهایی نتیجهبخش است و خرده مشکلات را بعدها از سر راه بردارد.
دارون عجم اوغلو و سایمون جانسون میگویند: این کتاب را نگاشتیم تا ثابت کنیم پیشرفت هیچگاه محتوم نیست. «پیشرفت» امروزی بار دیگر گروه کوچکی از سرمایهگذاران و کارآفرینان را غنی میسازد، ولی اکثر مردم را ناتوان و کمنصیب به جا میگذارد.
نگرش نوین و همهگیرتر به فناوری فقط در صورتی پدید میآید که مبنای قدرت اجتماعی متحول شود. این تحول مانند تغییرات قرن نوزدهم مستلزم ظهور دلایل نقض و تشکیلاتی است که بتوانند جلوی عقل متعارف قد عَلم کنند. رویارویی با نگرش جاری و به درآوردن زمام فناوری از چنگ نخبگانِ کمشمار در حال حاضر شاید حتی دشوارتر از بریتانیا و امریکای قرن نوزدهم باشد، ولی کمتر از آن زمان واجب نیست.

قسمتی از کتاب قدرت و پیشرفت:
وقتی قدرت کارفرمایان نسبت به کارگران خیلی زیاد باشد، وقتی فناوری در جهت ضد نیروی کار حرکت کند و وقتی مزایای بهرهوری به رشد اشتغال در بخشهای دیگر نینجامد، احتمال اثرگذاری کاری کشنده با بهرهوری، کم میشود. بااینحال، مشکل بنیادیترِ دیگری نیز وجود دارد. در چند دههی گذشته، درحالیکه مردم هر روز با سیل محصولات و اپلیکیشنهای جدید روبهرو بودهاند، سهم کوچکتری از رشد بهرهوری با همه به اشتراک گذاشته شده است.
مردمان دهههای 1960 و 1970 دههها از یک تلفن (با آن شمارهگیرهای دوار) یا تلویزیون استفاده میکردند، تا اینکه آن لوازم از دور خارج شد و خرید تجهیزات جدید اجتنابناپذیر شد. امروزه، اکثر خانوادههای طبقهی متوسط تلفنهای همراه، تلویزیونها یا لوازم الکترونیکی خود را هریک یا دو سال یکبار روزآمد میکنند: مدلهای جدید بهخاطر مشخصات بیشمارِ تازهای که دارند سریعتر، آینهایتر و کارآمدترند. مثلاً اپل تقریباً سالی یکبار آیفون جدیدی به بازار میفرستد.
به نظر میرسد سرعت نوآوری سرسامآور شده است. در سال 1980، حدود 62 هزار جواز اختراع داخلی در دفتر مجوزها و نشانهای تجاریِ ایالات متحده ثبت شد. چنان عددی در سال 2018، به 285 هزار فقره، یعنی حدود پنج برابر، افزایش یافته بود. جمعیت ایالات متحده در همان دوره کمتر از 50 درصد زیاد شد.
علاوهبراین، بخش عمدهی رشد در هر دو حوزهی مجوز اختراع و مخارج پژوهشی به مجوزهای جدید در حوزههای الکترونیک، مخابرات، نرمافزار و قلمروهایی مربوط است که قرار بوده ما را به جلو هُل دهند؛ ولی با بررسی دقیقتر، به دشواری میتوان ثمراتی برای این انقلاب دیجیتال مشاهده کرد. رابرت سولو، برندهی نوبل اقتصاد در سال 1987 نوشت: «ردپای عصر رایانه را هر جا میبینید مگر در آمارهای بهرهوری.» اشارهی او به مزایای ناچیزِ سرمایهگذاریها در فناوریهای دیجیتال بود.
کسانی که به رایانهها خوشبینتر بودند به سولو گفتند که باید صبور باشد، چون رشد بهرهوری بهزودی در چنگ ما خواهد بود. از آن روز، بیش از 35 سال گذشته است و ما همچنان انتظار میکشیم. درواقع نظامهای اقتصادی ایالات متحده و اکثر کشورهای غربی در این دههها معمولیترین دوران خود از لحاظ رشد بهرهوری را از آغاز انقلاب صنعتی سپری کردهاند.