سفرهای مارکوپولویی: سفر با هنری کرزیک رالینسون به لاهیجان
لاهیجان یک دشت وسیع و هموار است که بهخوبی آبیاری میشود و برای کشاورزی، خاکِ بسیار حاصلخیز و مناسبی دارد. منشاء رود زاب کوچک، درهی لگوین است. از اینجا رود به سمت دشت لاهیجان جریان مییابد و جویبارهای فراوانی که از کوههای قندیل جاری هستند به آن میپیوندند و سپس با عبور از سردشت، رودْ راه خود را پرتوان از میان رشتهکوه بزرگ میگشاید و به سمت جلگههای آسور پایین میرود و این مسیر نهچندان کوتاه تنها مسیر و جهت حرکت رود نیست، چون ملاحظهی عوارض طبیعی ناحیه، شخص را به این باور میرساند که همانطور که کلنل مونتیه نیز در نقشهی خود ترسیم کرده، آبهای لاهیجان در جانب شمال شرقی کوهستان بزرگ، بهناچار به سمت ایران جاری خواهد شد. منطقه نیز بدونشک همان منطقهای است که کلنل مونتیه اشاره کرده است. رود لاهیجان، در سرچشمهی فعلی خود، زای نامیده میشود که تلفظِ معمول زاب میان کردهاست و من برای تطبیق احراز هویت آن با آلتون سو یا زاب کوچک، بسیار متحمل زحمت شدم.
لاهیجان که مرز بلاواسطهی ایران و ترکیه است، در دورههای زمانی بسیار، مسکن اقوام و قبایل متعدد و حکومتهای فراوان بوده است. منطقه بهصورت متناوب بین زرزاها، بابانها، مکریها و بلباسها دستبهدست شده و این وضعیت، نتیجهی طبیعت متناقض آن است؛ بههرحال این منطقه بهعنوان یک منطقهی مکری شناخته میشود و اگرچه مالکیت زمینها متعلق به سران مکری است، ساکنان منطقه منحصراً بلباسها هستند. آنها قبیلهای از کردستان ترکیهاند که کماکان هر سال هزار تومان بهعنوان اجاره به مکریها پرداخت میکنند.
مکریها بلباسها را گروهی خارج از قبیلهی خود میدانند. چون نامی از آنان در شرفنامه نیامده، نتیجه گرفتم که انگارهی مکریها درست است. البته آنها مدتها قبل از هم جدا شده و هرگاه موقعیت و وضعیت اقتضا میکرده، با تغییر تابعیت از یک دولت به دولت دیگر، پیوسته در حوالی مرزهای ایران و ترکیه سرگردان بودهاند؛ به همین دلیل مشکل میتوان دربارهی ملیت و هویت قطعی و دقیق بلباسها اظهارنظر دقیقی انجام داد. حدود بیست سال پیش، آنان به چنان قدرتی رسیدند که مایهی وحشت افشارها، مکریها و مقدمها شدند.

منطقهی مکری، بهتمامی، مورد تاختوتاز و تاراج قرار گرفت و این وضعیت برقرار بود تا اینکه احمدخان مراغهای، رئیس مشهور ایل مقدم، تمام سران بلباس را به مهمانی دعوت کرد و سیصد نفر از ایشان را با خونسردی تمام به قتل رساند و آرامش را به جنوب آذربایجان بازگرداند. پس از آن واقعه تا چندین سال، بلباسها را مثل حیوانات وحشی در کوهستانها شکار میکردند. به همین دلیل بلباسها مجبور شدند به مرزهای ترکیه پناه ببرند که در اینجا میر رواندیز آنان را پذیرفت و وقتی به قدرت رسید، با بریدن سر بسیاری از رؤسایشان، بلباسها را مجبور به اطاعت کرد. پس از عزل میر، بلباسها به عادت و خصلت غارت و وحشیگری خود بازگشتند و اکنون نیز در میان قبایل مرزنشین کردستان، به خیانت و گردنکشی معروفاند. قدرت بلباسها بسیار کاهش یافته، بهنحوی که امروزه نمیتوانند در نبرد، ادعای برابری با مکریها را داشته باشند؛ بااینحال برای جلوگیری از غارتگری و نگاه داشتن بلباسها در وضعیت اطاعت و رعیتی، قبیلهی مکری راضی به چشمپوشی از دشت غنی لاهیجان شده است؛ بهنحوی که هنوز دو طایفهی منگور و مامیش در آنجا ساکن هستند که بهتدریج رو به کشاورزی آورده، از زندگی شبانکارهای وارد مرحلهی یکجانشینی شدهاند. سومین طایفهی بزرگی که درواقع شامل حدود نیمی از قبیله میشود، پیران نام دارد. اینان همراه با بقایای منگور و مامیش، که هنوز بر ساختار زندگی کوچرویی باقی ماندهاند، در تابستان از مراتع مکریها، در همسایگی مرزهای ایران، از سردشت تا اشنه که در دامنهی کوهها قرار دارد، استفاده میکنند و با فرارسیدن زمستان، در طول خط مرزی ترکیه، به چراگاههای گرم بیتوش و گَرمیان در حاشیههای رود زاب کوچک بازمیگردند. بلباسها خود را تابع ترکیه میدانند؛ اما برخی سران این طایفه بهتازگی به حکمران آذربایجان ابراز وفاداری کردهاند و دولت نیز بهطور طبیعی علاقهمند است آنان را تشویق کند تا ساکن همیشگی داخل مرزهای ایران شوند. تعداد بلبلاسها حدود پنج هزار خانوار است، اما قادر هستند تعداد سواران بیشتری وارد میدان کنند؛ زیرا برخلاف قبایلی که بهطور معمول یکجانشین هستند، برخی از برادران آنان اغلب با همان خانواده زندگی میکنند و تقریباً هر بلباس با اسب و شمشیر خود آماده میشود. بلباسها در نبردها از سلاح گرم، ولی برای غارت در دشت معمولاً از شمشیر و زره استفاده میکنند. بلباسها بر اسبهای پرجنبوجوش، کوچک و اصیل، با زین و یراق قابلقبول سوار میشوند و سران قبیله، اغلبِ مواقع کلاه و جوشن بر سر میگذارند. براساس مشاهداتم تعدادی از بلباسها سواران قابلی بودند، اما بین قبایل، آنها، همسنگ و همشأن مکریها، بابانها و شاید زرزا در نظر گرفته نمیشوند.

مرکز لاهیجان پَسوه نام دارد که تقریباً در سه مایلی شمال غرب کیلهسیپان قرار داشته و مقر سرکردهی قبیلهی مامیش است. زمینهای منگور در جهت جنوب شرقی ناحیه قرار دارد که در آنجا دو روستای بزرگ به نامهای تَرکوش و لالا واقع هستند. نتوانستم هیچ نکتهی قابلتوجهی دربارهی جغرافیای قدیم لاهیجان پیدا کنم، غیر از اینکه درواقع شهر لاهیکا، جایی بوده که گفته میشود جاثلیق نسطوری هنگام انتقال مرکز خود از نینوا و زمانی که در سدهی سیزده بارگاه کلیسایش را در اشنه بر پا داشت، یک راهب متمرد را آنجا زندانی کرد. این نقطه میتواند بهعنوان مرکز ناحیه در نظر گرفته شود.