درخشش / اثر برنده‌ی نوبل ادبیات 2023 در زبان فارسی

1 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

رمان کوتاه «درخشش» نوشته‌ی یون فوسه به همت انتشارات شالگردن به چاپ رسیده است. یک روز در اواخر پاییز، مردی آن‌قدر به سمت حومه شهر می‌رود که دیگر خانه‌ای که کسی تویش زندگی کند وجود ندارد، فقط خانه‌های متروکه‌ی کشاورزان و کلبه‌ها باقی مانده است. درنهایت، او به داخل جنگلی می‌رود و در دلِ جاده‌ای آن‌قدر می‌رود که بالاخره ماشین گیر می‌کند. شب است و بارش برف شروع شده است. مرد تصمیم می‌گیرد ماشینش را رها کند و به‌تنهایی وارد جنگل تاریکی شود تا کسی را پیدا کند که به او کمک کند.

این بخش می‌تواند آغاز یک داستان ترسناک باشد، اما در عوض افتتاحیه‌ی درخشان رمان کوتاه یون فوسه است؛ رمانی با نام «درخشش». فوسه نویسنده‌ی نروژی که نامش به‌عنوان برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات، در سال 2023، اعلام شد، در روایتش به‌طرز شگفت‌انگیزی مرز بین دنیای مادی و فرامادی را از بین می‌برد. در اینجا، فوسه شکل جدیدی از داستان را خلق کرده است، چیزی که خویشاوندی عمیقی با آثار ساموئل بکت دارد اما می‌توان گفت بی‌نهایت ملایم‌تر.

پس از اینکه قهرمان داستان برای مدتی در جنگل تاریک و برفی قدم می‌زند، واقعیت شروع به تزلزل می‌کند. او متوجه می‌شود که چیزی به سمتش می‌رود ـ چیزی به شکل انسان، اما نه انسانی ـ چیزی نورانی که از درون می‌درخشد! و مرد مدتی با او حرف می‌زند. پس از آن، مرد در جنگل با والدین خود روبه‌رو می‌شود. اگر چه به سمت آن‌ها می‌رود، آن‌ها هرگز به او نزدیک‌تر نمی‌شوند! سپس مردی کت‌وشلوار پوشیده را می‌بیند که پاهایش برهنه در برف است!

«درخشش» را می‌توان به روش‌های گوناگونی خوانش کرد؛ به‌عنوان یک مونولوگ واقع‌گرایانه، به‌عنوان یک افسانه، به‌عنوان یک تمثیل متمایل به مسیحیت و... شکوه و عظمت داستان فوسه این است که عمیقاً هر گونه تفسیر منحصربه‌فردی را رد می‌کند. داستان یک نت واضح به نظر نمی‌رسد، بلکه به یک آکورد تبدیل می‌شود که سبب می‌شود همه‌ی تفاسیر ممکن، یک‌باره به صدا درآیند؛ اما شکلی که یون فوسه به سراغ مفاهیمی همچون مرگ، خدا، رازها و تناقضات هستی می‌رود خواندنی و باشکوه به نظر می‌رسد.

در لوموند می‌خوانیم: کاوش در مناطقی که تیره، خطرناک و حیاتی هستند، جایی که هنر و الهام به‌دنبال و دفع یکدیگر هستند در تخصص یون فوسه است.

در ایندیپندنت آمده است: چیزی بی‌سر‌و‌صدا و دراماتیک در نثر پُر پیچ‌و‌خم و ریتمیک فوسه وجود دارد که تأثیر عجیب و مسحورکننده‌ای دارد.

همچنین تلویزیون ملی نروژ یون فوسه را یکی از بزرگ‌ترین صادرات فرهنگی نروژ توصیف کرده است.

قسمتی از رمان کوتاه درخشش اثر یون فوسه:

جنگل بزرگ است. تقریباً به اندازه‌ی یک دنیا و حالا من در این دنیا هستم. تاریک است، آن‌قدر تاریک و سیاه که من چیزی نمی‌بینم و بزرگ است. آن‌قدر بزرگ است که نمی‌توانم راهی برای خروج از آن پیدا کنم، و آن‌قدر تاریک و سیاه است که نمی‌توانم چیزی را ببینم. آنجا را نگاه کنید، آن بالا، ماه بیرون آمده و در آسمان است، ستاره‌هایی نیز در آسمان وجود دارند. ستاره‌های زیاد، ستاره‌های روشن، ستاره‌های چشمک‌زن. مهتاب زرد و ستاره‌های سفید چشمک‌زن. زیباست.

هیچ کلمه‌ی بهتری برای آن وجود ندارد، به‌هرحال نمی‌توانم به چیز دیگری فکر کنم.

همین چند دقیقه‌ی پیش نمی‌توانستم چیزی در آسمان ببینم؛ زیرا برف می‌بارید و وقتی برف می‌بارد، اگر ماه وجود داشته باشد، نمی‌توانی آسمان و ماه و ستارگان را ببینی، اما چرا من به چنین چیزهایی فکر می‌کنم؟ ماه و ستاره‌ها اکنون صرفاً به این دلیل که برف متوقف شده است می‌درخشند، بیرون آمده و خودنمایی می‌کنند.

همه‌چیز همین است. نه بیشتر و نه کمتر اما اتفاقی که برای من افتاد بسیار عجیب و غیرقابل‌باور بود.

چنین موجودات خیالی وجود ندارند و نمی‌توانند وجود داشته باشند، غیرمنطقی و غیرممکن است اما پس چیزی که دیدم چه بود؟ من دچار بیماری توهم شده بودم؟ یا این هم از عوارض ترسیدن در جنگل سرد و تاریک بود؟ شاید به قول برخی از مردم من چیزهایی را می‌دیدم و دیدن چیزهایی که در جنگل تاریک به دام افتاده‌اند چندان عجیب نیست؛ زیرا نمی‌توانستم راهی برای خروج از جنگل پیدا کنم.

من در همه‌ی جهات راه رفته‌ام، یا حداقل این‌طور فکر می‌کنم، البته نمی‌توانم این را به یقین بدانم، چیزی که می‌دانم این است که راه رفته‌ام و راه رفته‌ام و توقف کرده و مسیر را برای چندمین‌بار تغییر داده‌ام. بنابراین باید در بسیاری از جهات مختلف راه رفته باشم، نه همه؛ زیرا بدیهی‌ است که اگر به همه‌ی جهات رفته بودم می‌توانستم ماشینم را پیدا کنم و اگر این کار را می‌کردم اکنون در ماشین می‌نشستم، برف روی سرم نمی‌بارید و احساس گرما می‌کردم. بله، تقریباً به اندازه‌ی آن حضور سفیدی که دیدم، یا شاید فقط به‌عنوان یک رؤیا، یک رؤیای شیرین، شاید این بهترین راه برای بیان آن باشد. اما نگاه کردن به ستاره‌ها و ماه خوب است. ماه از همه زیباتر است، امشب آن‌قدر زرد رنگ و دوستانه به نظر می‌رسد که تابه‌حال آن را به این شکل ندیده بودم.

حالا چیزی که می‌خواستم بگویم، ناپدید شد، یعنی از نظر من ناپدید شد، درست مثل حضوری که در سفیدی می‌درخشید یا شاید از بین نرفته و فقط نامرئی شده باشد.

درخشش را سارا روستا ترجمه کرده و کتاب حاضر در 72 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

خرید کتاب درخشش

درخشش

درخشش

شالگردن
افزودن به سبد خرید 132,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط