دربارهی پیچیدگی / پیچیدگی بهمثابه زبان پنهان جهان
کتاب «دربارهی پیچیدگی» نوشتهی نیل تایس، پاتولوژیست، پژوهشگر سلولهای بنیادی و متفکر میانرشتهای را نشر ماهی به چاپ رسانده است. تایس در این کتاب تلاش میکند مفهومی را به خواننده نزدیک کند که در علم امروز نقش بنیادین دارد، اما در زبان عمومی هنوز با ابهام و سوءتفاهم همراه است: پیچیدگی و نظریهی سیستمهای پیچیده. او برخلاف بسیاری از آثار علمی که خشک، فرمولمحور و دشوارند، مجموعهای از یادداشتها را عرضه میکند؛ جستارهایی کوتاه، منسجم و مرتبط که درنهایت تصویری واحد از جهان ارائه میدهند ـ جهانی که نه از اجزای جدا بلکه از پیوندهای دائمی ساخته شده است. کتاب یک کارنامهی پژوهشی نیست، نوعی فلسفهی زیستن است که بر پایهی دادههای علمی و شهود انسانی تکامل یافته است.
تایس کتاب را با توضیح این نکته آغاز میکند که جهان را نمیتوان صرفاً مجموعهای از اشیا و موجودیتهای مستقل دید. ما معمولاً به اشیا و موجودات بهعنوان واحدهای ثابت نگاه میکنیم؛ سلول، بدن، جامعه، اکوسیستم، سیاره؛ اما نظریهی پیچیدگی میگوید که هر آنچه بهظاهر واحد و پایدار است، درواقع محصول پویا و لحظهبهلحظهای از روابط ـ همکنشها و جریانهای انرژی ـ است. به جای اینکه جهان را تودهای از چیزها ببینیم، باید آن را کنشی مداوم میان بسیاری از اجزای فعال بدانیم؛ یک رقص دائمی نظم و بینظمی.
در این جهان، «خود» نیز چیز ثابت و دستنخوردهای نیست؛ بلکه جریان متغیر و انعطافپذیری از تجربه، حافظه، بدن و محیط است. بدن ما مجموعهای ایستا از سلولها نیست؛ میلیاردها سلول دائماً زاده میشوند و میمیرند، بازسازی میشوند، جایگزین میشوند و در شبکهای وسیع از پیامرسانی مشارکت میکنند. این مفهوم بهظاهر علمی، بلافاصله رگهای فلسفی پیدا میکند: اگر هیچچیز ثابت نیست و همهچیز حاصل رابطههاست، پس معنای زندگی، فردیت و حتی آزادی چگونه تعریف میشود.
نیل تایس
یکی از ستونهای نظریهی پیچیدگی، مفهوم خودسازماندهی است؛ پدیدهای که طی آن عناصر ساده بدون یک فرمانده مرکزی، الگوهای پیچیده و پایدار تولید میکنند. تایس برای توضیح این موضوع مثالهای فراوانی میآورد: شکلگیری تودهی مورچهها، نحوهی هماهنگ شدن پرندگان در پرواز، رشد جنینی، عملکرد دستگاه ایمنی یا حتی شکلگیری اجتماع انسانی. این موارد نشان میدهد که نظم لزوماً از بالا تحمیل نمیشود؛ گاهی نظم از پایین، از میان عناصر بیشمار و در تعامل مداوم آنها پدید میآید.
این توضیح ساده نیاز به ظاهری علمی ـ اما درونمایهای بهشدت فلسفی ـ دارد. ما در فرهنگی زندگی میکنیم که نظم را هممعنی با برنامهریزی، کنترل و هدایت مستقیم میداند؛ اما نظریهی پیچیدگی میگوید که نظم واقعی از دل آزادی، بینظمی و تغییر ظهور میکند. هیچ مورچه یا پرندهای نقشهی کل مسیر را نمیداند؛ فقط طبق قواعد ساده واکنش نشان میدهد و مجموعه واکنشها ساختاری بزرگتر میسازد. این موضوع، تصویری تازه از جهان ارائه میدهد: سازمان یافتن بدون سازماندهنده.
در بخشی از کتاب، تایس به موضوع مرزها میپردازد؛ موضوعی که در نگاه اول علمی است، اما درواقع با تجربهی روزمره آمیخته است. ما معمولاً بدن و جهان بیرون را دو چیز جدا میدانیم؛ اما تایس توضیح میدهد که این تقسیمبندی فقط یک قرارداد ذهنی است. برای مثال، ما پوست را مرز بدن میدانیم، درحالیکه پوست نیز یک سیستم پیچیده و تغییرپذیر است که با محیط در تبادل دائم قرار دارد. هوا که وارد ریه میشود، غذا که به انرژی تبدیل میشود، نور، میکروبها، سموم و حتی افکار و احساسات همه بخشی از این میدان پیوستهاند.
مرزهای ما همواره در حال جابهجاییاند؛ ما نه یک شیء بلکه یک فرآیند هستیم. این درک از بدن، به دیدگاههای شرقی مثل بودیسم و تائوئیسم نزدیک میشود، جایی که منِ مستقل و ثابت یک توهم تلقی میشود.
تایس از همین رهگذر به یک سؤال بزرگ میرسد: اگر مرزهای بدن و ذهن اینقدر سیال است، پس مسئولیت، انتخاب و آزادی چگونه تعریف میشود؟ پاسخ او این است: نه بهصورت فردی بلکه بهصورت مشارکتی. ما نه فقط افراد مستقل بلکه جریانهایی هستیم که در شبکهی بیپایان جهان حرکت میکنند؛ پس مسئولیت نیز نه یکبار شخصی بلکه مشارکتی است.
این کتاب نهتنها علم را به شیوهای ساده و روان توضیح میدهد، بلکه جهانبینی تازهای ارائه میکند ـ یک نگاه کلی که در آن هر چیز معنا دارد؛ زیرا به چیزهای دیگر مرتبط است. تایس میکوشد به ما بگوید که زندگی، بدن، جامعه و طبیعت همه از یک اصل پیروی میکنند: سازمانیافتگی خودبهخودی در دل آشوب. این اصل، درک ما را از هویت، مسئولیت معنا و حتی عشق و فقدان تغییر میدهد.
قسمتی از کتاب «دربارهی پیچیدگی» نوشتهی نیل تایس:
نظریهی رویکرد یاختهای میگوید تمام موجودات زنده از یاخته درست شدهاند و هر یاخته زادهی یاختههای پیش از خودش است. دانشمندان اکنون بر سر رویکرد یاختهای به علم زیستشناسی توافق دارند که درواقع مبانی مفهومی عرصهی پزشکی غرب را تشکیل میدهد منتها این توافق هنگامی به دست آمد که پس از اختراع میکروسکوپ، برای نخستینبار توانستیم بافت زنده را زیر عدسیهایی با بزرگنمایی زیاد تماشا کنیم و یاختهها را به چشم خودمان ببینیم.
اما تا پیش از اختراع میکروسکوپ و رواج رویکرد یاختهای چگونه میاندیشیم؟ در فرهنگ اروپایی، رو به عقب تا یونان باستان، ترکیب پیکر ما پرسشی فلسفی به شمار میآمد نه علمی. فیلسوفان گمان داشتند پیکر موجود زنده یا از واحدهای کوچکتر تقسیمناپذیر (اتمها) درست شده است یا از مایعی که میتواند تا بینهایت تقسیم شود. مناظره میان این دو دیدگاه فلسفی بیش از دو هزار سال به درازا کشید چون هنوز فرصتی برای یافتن پاسخ این پرسش از رهگذر تماشای بافتی از بدن در تراز میکروسکوپی پدید نیامده بود.
با اختراع میکروسکوپ، ناگهان دریچهای تازه به روی انسان گشوده شد چون اکنون میتوانست دیوارهی یاختهای را در بافتهای گیاهی و غشای یاختهای را در بافتهای جانوری مشاهده کند، چیزی شبیه به جعبههای خالی چندوجهی؛ منتها اگر جعبهای را میشکستی به جعبههای کوچکتری در درون آن برنمیخوردی، بلکه فقط تکههایی از جدارهی آن را میدیدی.
دربارهی پیچیدگی را محمدابراهیم محجوب ترجمه کرده و کتاب حاضر در 190 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.