#
#

بیوگرافی: رنه دومال

10 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

رُنه دومال نویسنده، شاعر، منتقد ادبی، جستارنویس، هندشناس و نمایشنامه‌نویس فرانسوی در 16 مارس 1908 به دنیا آمد. در نوجوانی اشعار آوانگارد می‌سرود و اشعارش را نشریات ادبی مهمی منتشر می‌کردند. در دهه‌ی بیست زندگی کوتاهش، او که به‌شدت تحت تأثیر آلفرد ژاری، آرتور رَمبو و تنی چند از سوررئالیست‌ها بود، همراه با سه نفر از دوستانش، که خود را ساده‌گرایان می‌نامیدند، نشریه‌ای ادبی به نام لو گران ژو را تأسیس کردند که درواقع واکنشی هنری به جنبش سوررئالیسم بود. چندی بعد، دومال که با تعالیم گئورگ گورجیف عارف گرجی‌تبار آشنا شده بود، تصمیم گرفت از زندگی ادبی کناره بگیرد و زندگی‌های دیگری را تجربه کند که آن‌ها را متافیزیک تجربی می‌خواند؛ تمرین‌های پیشنهادی گورجیف نیز راهنمایش برای رسیدن به این تجارب بود. دومال به‌خاطر علاقه‌اش به عرفان شرقی، زبان سانسکریت را به‌صورت خودآموز یاد گرفت و متون زیادی درباره‌ی این زبان نوشت؛ برای مثال کتابی درباره‌ی دستور زبان سانسکریت نوشت که سال‌ها بعد از مرگش، در 1985، منتشر شد. از سوی دیگر، تحت تأثیر ژاری، مطالب گوناگونی درباره‌ی علم پاتافیزیک می‌نوشت. هم‌چنین، چند اثر از ارنست همینگوی، کاری از دایسِتسو تیتارو سوزوکی و چند اثر از زبان سانسکریت را به فرانسوی ترجمه کرد. دومال تقریباً بی‌خانمان بود و با همسرش ورا میلانووا دائم از جایی به جای دیگر نقل‌مکان می‌کرد. با اطلاع از بیماری‌اش، یعنی سل پیشرفته، سال‌های آخر عمر را بیشتر در کوهستان‌های پیرنه و آلپ بسر برد. در همان سال‌ها، مصادف با دوران جنگ جهانی دوم و گرفتاری‌هایی که به‌خاطر یهودی ‌بودن همسرش تجربه کرد، دوباره به سرودن شعر روی آورد و زیباترین نامه‌هایش را نوشت.

او نگارش مهم‌ترین اثرش، یعنی داستان «کوه آنالوگ» را در ژوئیه‌ی 1939 حین اقامتش در پِلوو، واقع در کوهستان آلپ و در شرایطی بسیار ناگوار آغاز کرد. دومال 31‌ساله فهمیده بود که قرار است به زودی بمیرد: از ده سال پیش از آن به سل مبتلا شده بود و حالا بیماری‌اش به مرحله‌ای رسیده بود که دیگر نمی‌شد برایش کاری کرد. سه فصل از کتاب در ژوئن 1940 تکمیل شد، زمانی‌که دومال پاریس اشغالی را از ترس جان همسرش ترک کرد. طی سه سال در مناطق گاوارنی (در کوه‌های پیرنه)، آلو در اطراف مارسی و پِلوو، در شرایطی بسیار دشوار روزگار گذراند ولی سرانجام در تابستان 1943 کمی به آرامش رسید و امیدوار شد بتواند رمان خود را به پایان برساند. کار را مجدداً آغاز کرد ولی وخامت بیماری‌اش مانع از آن شد که روایت این سفرِ به قول خودش «به طرز نمادینی واقعی» را تمام کند. او سرانجام در 21 مه 1944، وقتی 36 سال بیشتر نداشت، در پاریس چشم از جهان فروبست. از مهم‌ترین آثار او می‌توان به «میگساری بزرگ»، «ضد آسمان»، «نبرد مقدس»، «همیشه اشتباه کردی»، «بهاراتا»، «خاستگاه تئاتر»، «شعر و موسیقی در هند»، «رُنه دومال یا بازگشت به خویشتن» و ده‌ها اثر دیگر اشاره کرد.

قسمتی از کتاب کوه آنالوگ اثر رُنه دومال:

انتظار طولانی برای کشف چیزی ناشناخته از شدت غافلگیری کم می‌کند. فقط سه روز است که در خانه‌ی کوچک موقت خود در بندر میمون‌ها در دامنه‌ی کوه آنالوگ مستقر شده‌ایم و همه‌چیز برای ما آشناست. از پنجره‌ی اتاقم، هم سرسخت را می‌بینم که در شکافی صخره‌ای لنگر انداخته است و هم خلیجی را که به افقی شبیه همه‌ی افق‌های دریایی ختم می‌شود. تنها فرقی که با افق‌های دیگر دارد این است که از صبح تا ظهر همراه با حرکت خورشید به‌طور محسوسی بالا می‌آید، سپس از ظهر تا غروب، طی یک پدیده‌ی بصری شگفت‌انگیز، پایین می‌رود؛ پدیده‌ای که سوگول در اتاق بغلی با خود کلنجار می‌رود تا توضیحی برای آن بیابد. از آنجایی که نوشتن شرح این سفر مسئولیت من است، از اولِ صبح دارم تلاش می‌کنم ماجرای ورودمان به این سرزمین را روی کاغذ بیاورم. واقعاً نمی‌دانم چگونه حس خود را از یک موضوع خارق‌العاده و درعین‌حال بدیهی، یعنی سرعت حیرت‌انگیز آشناپنداری، روی کاغذ منتقل کنم... سعی کردم از یادداشت‌های شخصی همراهانم نیز بهره ببرم چون بدون‌شک مفید خواهند بود. کمی هم روی عکس‌ها و فیلم‌هایی حساب می‌کردم که هانس و کارل پیشنهاد داده بودند ثبت کنم، اما هنگام ظهور عکس‌ها هیچ تصویری روی فیلم‌های عکاسی ثبت نشد؛ عکاسی با مواد و وسایل عادی در آنجا ناممکن بود؛ این هم یک مشکل بصری دیگر که روی سوگول آوار شد.

سه روز قبل، وقتی خورشید داشت بار دیگر در افق ناپدید می‌شد و ما هم‌چنان منتظر بودیم، می‌خواستیم به غروب پشت کنیم که ناگهان باد تندی وزید یا شاید بهتر است بگویم نیروی مکش قدرتمندی ما را به جلو کشید، فضا مقابلمان باز شد، خلأیی بی‌انتها، گردابی افقی از هوا و آب که به طرز غریبی در حلقه‌هایی پیچیده شده بود. کشتی که از همه‌جایش صدای ترق‌وتروق می‌آمد، در مسیر یک شیب صعودی به سمت مرکز گرداب حرکت کرد و ناگهان در یک لحظه، حرکتش آرام و متعادل شد و خود را در خلیجی آرام با چشم‌اندازی از خشکی در مقابلمان یافتیم! ساحل به اندازه‌ای نزدیک بود که می‌توانستیم درختان و خانه‌ها را تشخیص دهیم. کمی دورتر از ساحل، کشتزارها، جنگل، مراتع، صخره‌ها و بالاتر از آن‌ها در پس‌زمینه، قله‌های بلند و یخچال‌هایی دیده می‌شدند که در گرگ‌ومیش آسمان هم‌چون شعله‌ای سرخ‌رنگ به نظر می‌رسیدند.

مشاهده آثار رنه دومال

کوه آنالوگ

کوه آنالوگ

رایبد
افزودن به سبد خرید 150,000 تومان
0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط