#
#
دسته بندی : رمان خارجی

بالاتر از سیاهی (بهترین داستان های کوتاه معاصر آفریقا)

(داستان های کوتاه آفریقایی(انگلیسی)،قرن 20م)
مترجم: وحید اکبری
295,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 221
شابک 9786222675370
تاریخ ورود 1404/06/22
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 205
قیمت پشت جلد 295,000 تومان
کد کالا 147313
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
بالاتر از سیاهی؛ بهترین داستا‌ن‌های کوتاه معاصر آفریقا، مجموعه‌ای متفاوت از ادبیات بکر قاره‌ی رمز و رازهاست. هابیلا در مقدمه‌ی ارزشمندش بر کتاب، به خلاء شناختی مخاطبان، اعم از منتقدان دانشگاهی و خوانندگان عادی، می‌پردازد؛ کسانی که گویی بعد از رمان شاهکار همه چیز فرو می‌پاشد (1968) چیزی نخوانده‌اند، انگار که اصلا چیزی از آن سال در آفریقا نوشته نشده است. هابیلا در کنار نویسندگان سرشناسی از نسل قبل چون عبدالرزاق گورنا، برنده‌ی نوبل ادبیات (2021) و آلکس لگوما، ما را به بزم آثاری متنوع از سبک و ساختار نویسندگان شاخص قاره‌ی آفریقا دعوت می‌کند: دامبودزو مارچرا، رشیده الچارنی، لیلا لعلمی و… که هریک ما را به سبک خود به گوشه‌ای از آفریقا می‌برند؛ به جایی که بالاتر از سیاهی است.
بخشی از کتاب
مایرا گفت: «مادر من برگشتم.» مادر همان‌طور که قاشق را در هوا سوی صورت دختر می‌چرخاند با پرخاش گفت: «تو برای ما ننگ به بار آوردی. ما آبرو داشتیم، اما تو ننگ به بار آوردی.» صورتش وا رفت و اشکش درآمد: «تو برای ما ننگ به بار آوردی. نمی‌تونستی با یه پسر هم‌نژاد و هم‌نوعت باشی یا باید با اون سفید‌های ولگرد عاطل و باطل می‌رفتی! تو برای ما ننگ به بار آوردی. چقدر بدبختی و بردگی کشیدم تا بزرگ شی. هیچ‌کسی تو خونوادۀ ما زندان نرفته. اما تو رفتی دختر. این واسه سکته‌دادن یه زن کافیه. همینه دیگه.» مایرا به مادرش خیره شد. با دیدن منظرۀ جسم فرتوت و صورت تکیده و اشک‌ها حس ترحم دختر برانگیخته شد. اما چیز دیگری با قدرت آن حس را کنار زد و مایرا با لحنی کنترل‌شده گفت: «ماما، رسوایی در کار نبود. دوست داشتن یه مرد از هر نژاد و رنگی و اصالتی بی‌آبرویی نیست. آدم خوبی بود. اصلا سفید عاطل و باطل نبود. اگه می‌تونست حتماً باهام ازدواج می‌کرد. همیشه این رو می‌گفت.» _ مشکل هم‌نژادات چیه؟ مشکل یه پسر خوب رنگین‌پوست چیه؟ صدایش از شدت بغض و هق‌هق می‌لرزید. دختر موج تنفر را حس می‌کرد. صدایش بیشتر آزرده بود تا خشمگین: «پسرای رنگین‌پوست مشکلی ندارن. کسی نگفته پسر‌ای رنگین‌پوست مشکل دارن. زد و من عاشق یه پسر سفیدپوست شدم. همه‌ش همینه!» پیرزن ناله کرد: «این کار دست‌کمی از هرزه بودن نداره. اصلا بهتر نیست!» دختر به‌تلخی جواب داد. «باشه. من از یه هرزه هم بدترم. باشه. من رو به حال خودم بذار. من یه هرزه‌م و بی‌آبروتون کردم. خب حالا…»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است