طاعون
(داستان های فرانسه،قرن 20م)
موجود
ناشر | نگاه |
---|---|
مولف | آلبر کامو |
مترجم | محمدجواد فیروزی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 380 |
شابک | 9782000988854 |
تاریخ ورود | 1401/02/21 |
نوبت چاپ | 4 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 419 |
کد کالا | 113131 |
قیمت پشت جلد | 2,250,000﷼ |
قیمت برای شما
2,250,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
بدیهای موجود در جهان اغلب ناشی از ناآگاهی است … رنجآورترین و مایوسکنندهترین نوع شرارتها، آن شرارتی است که از ناآگاهی سر میزند و فرد ناآگاه بر این باور است که همهچیزدان است و ازاینرو به خود اجازه قتل و آدمکشی میدهد. روح یک قاتل، کور است و بدون روشنبینی، نه مهربانی واقعی وجود دارد و نه عشق زیبا.
طاعون رمانی با درونمایهای انساندوستانه است که هرچند در فضایی تیرهوتار به وقوع میپیوندد و در آن قهر طبیعت و مرگومیر دیده میشود اما بهطور کلی رویکردی مثبت دارد و تلاش گروهیِ انسانهایی فرزانه و بادانش برای غلبه بر دشواریها و ناکامیها سرانجام به نتیجه میرسد و ثمرهی شیرین آن پیروزی زندگی در مقابل مرگ است.
داستان در یکی از شهرهای الجزیره به وقوع میپیوندد؛ شمار موشها رو به افزایش میرود، مرگشان به چشم دیده میشود و یک بیماری احتمالا مسری گریبان مردم شهر را میگیرد، بیماری سختی که به مرگ عدهای منجر میشود...
طاعون رمانی با درونمایهای انساندوستانه است که هرچند در فضایی تیرهوتار به وقوع میپیوندد و در آن قهر طبیعت و مرگومیر دیده میشود اما بهطور کلی رویکردی مثبت دارد و تلاش گروهیِ انسانهایی فرزانه و بادانش برای غلبه بر دشواریها و ناکامیها سرانجام به نتیجه میرسد و ثمرهی شیرین آن پیروزی زندگی در مقابل مرگ است.
داستان در یکی از شهرهای الجزیره به وقوع میپیوندد؛ شمار موشها رو به افزایش میرود، مرگشان به چشم دیده میشود و یک بیماری احتمالا مسری گریبان مردم شهر را میگیرد، بیماری سختی که به مرگ عدهای منجر میشود...
بخشی از کتاب
باید اعتراف کرد خود شهر زشت و بدقواره است. چشماندازى آرام دارد و مدتى وقت لازم است تا آدم بتواند تشخیص دهد چه ویژگىاى آن را از دیگر شهرهاى تجارى نقاط گوناگون جهان متمایز مىکند. مثلا چگونه مىشود شهرى را بىکبوتر و درخت و باغ تصور کرد که در آن نه صداى بال زدن پرندهاى و نه خشخشِ برگ درختى را مىتوان شنید؟ مخلص کلام؛ مکانى بىبو و خاصیت! تنوع فصلها را تنها از آسمان آنجا مىتوان تشخیص داد. رسیدنِ بهار را فقط میتوان از کیفیت هوا یا سبدهاى گلى که گلفروشان دورهگرد از حومههای شهر مىآورند خبردار شد؛ و این بهار بهاری است که آن را در بازارها جار میزنند و میفروشند. در طول تابستان، خورشید خانههاى کاملا خشکیده را به آتش مىکشد و سطحِ دیوارها را از خاکسترى تیره مىپوشاند و کسى نمىتواند تابستانش را مگر در پناهِ سایۀ کرکرههاى بسته سر کند. در پاییز برعکس، سیلِ گِلولای به راه میافتد. اما تنها در زمستان است که میتوان انتظارِ روزهاى خوشآبوهوا را داشت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر