جنگ چکاوک ها

جنگ، واقعه‎ای شوم است که حتی کوچک‎ترین افراد جامعه‎ را نیز درگیر می‎کند. هیلاری مک‎کی در این رمان به‌زیبایی زندگی دخترکی را به تصویر می‎کشد که ناخواسته وارد ماجراهایی می‎شود که مستقیما از جنگ جهانی تاثیر می‎گیرند و زندگی‎اش را دگرگون می‎کند. اما او همچنان پیش می‎رود و امیدش را از دست نمی‎دهد. نویسنده در این کتاب به‌خوبی نشان می‎دهد که مفاهیمی مثل عشق به خانواده و امیدواری، در نهایت پیروز میدان هستند و مهم‎تر آنکه چقدر جنگ پوچ است؛ آن هم زمانی که هر دو طرف صدای آواز چکاوک‎ها را می‎شنوند. کلاری و برادر بزرگش پیتر بی‌صبرانه منتظرند که تابستان‌ها به کورنوال بروند تا پیش پدربزرگ و مادربزرگ‌شان بمانند و آزادانه با پسرعموی جذاب‌شان، روپرت، به این طرف و آن طرف بروند. اما وقتی کم‌کم سایه‌ی شوم جنگ نمایان می‌شود، و وقتی روپرت برای جنگ به جبهه می‌رود، زندگی عادی‌شان به پایان می‌رسد. کلاری احساس می‌کند که تابستان‌های پر از آواز چکاوک‌ها از چنگ‌شان می‌گریزد. آیا خانواده‌ی آن‌ها از این جنگ ترسناک جان سالم به در می‌برد؟