دسته بندی : رمان ایرانی

زمستان 62

(داستان های فارسی،قرن 14)
نویسنده: اسماعیل فصیح
550,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 464
شابک 9786005219951
تاریخ ورود 1382/02/13
نوبت چاپ 17
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 437
قیمت پشت جلد 550,000 تومان
کد کالا 1801
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«زمستان ۶2» نوشته‌ی اسماعیل فصیح، یکی از آثار برجسته‌ی این نویسنده‌ی پرآوازه‌ی ایرانی است که در انتشارات ذهن‌آویز به چاپ رسیده است. اسماعیل فصیح، مثل همیشه، عشق و تاریخ را در هم می‌تند و با شخصیت محوری جلال آریان، کارمند بازنشسته‌ی اداره‌ی نفت، «زمستان 62» را قلم می‌زند و خواننده را با خود به دل تاریخی گس و سرد می‌برد، به اهواز 62، زیر بارش بی‌امان موشک و بمب‌باران رژیم بعثی. اسماعیل فصیح با قلمی روان و کمی شوخ، از نگاه و زبان جلال آریان، که شاید حتی خود او باشد، به توصیف جامعه‌ی ایران، به‌خصوص شهر اهواز جنگ‌زده می‌پردازد. گاه از سیستم اداری تازه‌ای حرف می‌زند که دست‌وپاگیر شده و گاه در شب‌نشینی‌های خاموش و پراسترس شب‌های اهواز به زندگی آدم‌هایی سرک می‌کشد که آمال و آرزوهایشان دور از دسترس به نظر می‌رسد. همین سرک‌کشیدن‌ها پای خرده‌داستان‌هایی را به کتاب «زمستان 62» باز می‌کند که آرام‌آرام در اختیار عشق قرار می‌گیرند و در نقطه‌ی اوج نهایی پدیدار می‌شوند و چشمان مخاطب را تر می‌کنند. برگ برنده‌ی فصیح علاوه‌بر تصویرسازی‌‌های بی‌‌نظیرش، در دست داشتن شخصیت منصور فرجام است که درست و به‌موقع وارد رمان می‌شود و درام قصه نیز دور زندگی او شکل می‌گیرد. یک مهندسِ پر از امید و آرزو که بی‌خبر از شرایط واقعی جنگ و انقلاب پا به اهواز گذاشته تا هدف علمی خودش را پیش ببرد؛ اما آنچه پیش راه او قد علم می‌‌کند علاوه‌بر شرایط جنگی کشور، نظام اداری تازه و عشق پنهانی ا‌ست که احساساتش را درگیر می‌کند. «زمستان 62» نه‌تنها بازتابی از وضعیت جامعه در دوران حساس تاریخی است، بلکه سفری درونی به دنیای شخصیت‌هایی است که تلاش می‌کنند در برابر ناملایمات زندگی پایداری کنند. این کتاب برای علاقه‌مندان به ادبیات معاصر ایران، اثری ارزشمند و تأثیرگذار است.
بخشی از کتاب
من لاله جهانشاهی را نگاه می‌کنم که هنوز تنها روی مبل نشسته، پاهایش را روی هم انداخته، و عصبی تکان تکان می‌دهد. یک حلقه از زلفانش را مرتب وسط انگشت‌هایش می‌چرخاند و منصور فرجام را نگاه می‌کند. بدون مادرش و بدون فرشاد، و بدون آهنگ‌های راک و گل‌های مایکل جکسون و لیلی و مجنون امشب غریب و گمشده به نظر می‌رسد... [که] یکهو برق می‌رود! تاریکی تمام میز را فرا می‌گیرد، چندتا وای از دهان زن‌ها در می‌آید. بچه‌ها، به‌خصوص بچه‌های جزایری به گریه و شیون می‌افتند. موسیقی خاموش می‌شود...
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است