صاحب شناسنامه 698 (تاملی در شعر و اندیشه ی فروغ فرخ زاد)
(واقع گرایی سوسیالیستی در ادبیات،نقد و تفسیر فروغ فرخزاد،1313-1345)درباره کتاب
فروغ از جنس فاوستِ گوته - آن جلوهگاهِ پرصلابتِ معنویِ مدرن - نبود که با جایگزینی روابط زندگی نو به هدف خود در متن فاجعهی تراژیک ارتقا یابد. همچنین دشوار میتوان او را به جهانی راه داد که مارکس در عبور از مناسبات متعفن مدرنیسمِ بورژوایی آفرید. هر آنچه سخت است و استوار دود میشود و به هوا میرود.
بااینحال “ایمان بیاوریم” شاعر را سه گام به جان درخشان این جهان نزدیک میکند. آنجا که تقدس و آرمانِ رهاییِ انسان زمینی میشود. فروغ با وجود همهی های و هوی و هیاهویی که علیه بورژوازی راه میانداخت از چنان صلابتی برای عبور بیتردید از مزایای آن برخوردار نبود. همزمان پا در زمین چمن آفریقایی خانهی دروس گلستان داشت و سر در سودای آتشبازیِ میدان توپخانه! لاجرم تلاش برای بازی در هر دو زمین او را به رقصی ناموزون وا میداشت که به تلوتلوی مستان مانسته بود!
این کتاب پیرامون او به نگارش درآمده، بانویی هنرمند که فرصت چندانی برای زیستن در این دنیا نیافت. اما همان مدت زمان کوتاه کافی بود تا نامش را در تاریخ به ثبت برساند و به عنوان زنی نامآشنا به یادگار بگذارد. فروغ فرخزاد شاعری است که از او اشعاری خواندنی بهجای مانده و کتاب پیش رو فرصتی برای شناخت بیشترش فراهم آورده است.
بااینحال “ایمان بیاوریم” شاعر را سه گام به جان درخشان این جهان نزدیک میکند. آنجا که تقدس و آرمانِ رهاییِ انسان زمینی میشود. فروغ با وجود همهی های و هوی و هیاهویی که علیه بورژوازی راه میانداخت از چنان صلابتی برای عبور بیتردید از مزایای آن برخوردار نبود. همزمان پا در زمین چمن آفریقایی خانهی دروس گلستان داشت و سر در سودای آتشبازیِ میدان توپخانه! لاجرم تلاش برای بازی در هر دو زمین او را به رقصی ناموزون وا میداشت که به تلوتلوی مستان مانسته بود!
این کتاب پیرامون او به نگارش درآمده، بانویی هنرمند که فرصت چندانی برای زیستن در این دنیا نیافت. اما همان مدت زمان کوتاه کافی بود تا نامش را در تاریخ به ثبت برساند و به عنوان زنی نامآشنا به یادگار بگذارد. فروغ فرخزاد شاعری است که از او اشعاری خواندنی بهجای مانده و کتاب پیش رو فرصتی برای شناخت بیشترش فراهم آورده است.
بخشی از کتاب
آیا میتوان در مورد فروغ نیز از همین موضع منکرانه به قضاوت نشست؟ کمی دور میدانم. به ویژه با آن شتاب شگفتناک و خیز بلندی که او از ابتدای سال چهل برداشته بود اگر زنده مانده بود شعر و نقد و داستان و سینما دستخوش تحولات جدید میشد و تصاویر شعری تازه و برشهای مبتکرانهیی بهوجود میآمد که پیش از او موجودیات نیافته بود و دریغا که اینها نانوشته و ناسروده ماند. تصور کنید اگر همزمان با فروغ فی المثل برتولوچی _ هم او که مانند یک سینماگر معمولی به تهران آمد و با فروغ به گپ و گفت نشست _ نیز هیچ کارهی ملک وجود خویش شده بود، فیلمهای درخشان _ که نتیجهی دوران میان سالی و پیری اوست _ هرگز خلق نمیشد. با شناختی که گرایش اجتماعی فروغ در سالهای پایان زندگیاش داریم بیشک اگر او زنده مانده بود کار و بارش به ساواک کشیده میشد و ایبسا پلیس”حافظ امنیت مردم” با فروغ همان میکرد که با ساعدی کرد! چشمهی خلاقیتاش را سیمان میگرفت!
در عرصهی سیاست و نظریهپردازی سیاسی، به مفهوم رهاییبخش آن، هستند _ یا بودند _ بزرگانی که حسرت مرگشان را فقط با این جمله میتوان بیان کرد: ای کاش نمرده بودند! و دقدلی جوانمرگیشان را و فقدان دردناک و تاثیرگذارشان را اینگونه، میتوان جبران که نه، واگویه کرد: ای کاش دستکم یکی دو دههی دیگر نیز میزیستند. میزیستند تا به نیازهای نظری و عملی روزگار خود پاسخ میگفتند. چهرهی بیمانند و استثنایی لنین (1924-1870) بر تارک این دریغا گویی مینشیند. سیمای گرامی آنتونیو گرامشی (1937-1891) و رزا لوکزامبورگ (1919-1870) _ که هر دو قربانی جنایات فاشیسم ایتالیا و آلمان شدند- در همین آلبوم جا میگیرد. بارها گفتهایم و نوشتهایم که اگر لنین زنده مانده بود میتوانست بدیلی دیگر در برابر عوارض مخرب نپ و صنعتیسازی و عروج مجدد بورژوازی روسیه طراحی کند.
در عرصهی سیاست و نظریهپردازی سیاسی، به مفهوم رهاییبخش آن، هستند _ یا بودند _ بزرگانی که حسرت مرگشان را فقط با این جمله میتوان بیان کرد: ای کاش نمرده بودند! و دقدلی جوانمرگیشان را و فقدان دردناک و تاثیرگذارشان را اینگونه، میتوان جبران که نه، واگویه کرد: ای کاش دستکم یکی دو دههی دیگر نیز میزیستند. میزیستند تا به نیازهای نظری و عملی روزگار خود پاسخ میگفتند. چهرهی بیمانند و استثنایی لنین (1924-1870) بر تارک این دریغا گویی مینشیند. سیمای گرامی آنتونیو گرامشی (1937-1891) و رزا لوکزامبورگ (1919-1870) _ که هر دو قربانی جنایات فاشیسم ایتالیا و آلمان شدند- در همین آلبوم جا میگیرد. بارها گفتهایم و نوشتهایم که اگر لنین زنده مانده بود میتوانست بدیلی دیگر در برابر عوارض مخرب نپ و صنعتیسازی و عروج مجدد بورژوازی روسیه طراحی کند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر