
معرفی کتاب: راه دشوار آزادی
«راه دشوار آزادی» کتابی است شامل خاطرات نلسون ماندلا که انتشارات اطلاعات آن را به چاپ رسانده است. نلسون رولیهلاها ماندلا یکی از بزرگترین رهبران سیاسی و مردمی عصر ماست. او قهرمانی بینالمللی بود که زندگی خود را وقف مبارزه با تبعیض نژادی در افریقای جنوبی کرد و به پاس این ایثار، جایزهی صلح نوبل به او اهدا شد و به ریاست جمهوری رسید. ماندلا 27 سال از عمر خود را، که دوران ثمردهی در زندگی هر فردی به شمار میرود، پشت میلههای زندان گذراند؛ اما لحظهای از مقاومت و مبارزه در راه آرمان خود دست نکشید. او سرانجام در سال 1990، در 72 سالگی دوباره آزادی خود را به دست آورد و در مرکز صحنهی سیاسی جهانی قرار گرفت. ماندلا بهعنوان رئیس کنگرهی ملی افریقا و نهضت ضدآپارتاید افریقای جنوبی ملتش را به سوی آرمان حکومت اکثریت و دولت چندنژادی هدایت کرد و نیرویی حیاتی در مبارزه در راه حقوق بشر و برابری نژادی بود.
کتابِ «راه دشوار آزادی» شرحی تکاندهنده و مهیج از زندگی اوست که قطعاً در شمار بهترین کتابهای خاطرات رهبران جهان درآمده است. نلسون ماندلا، در این کتاب، برای نخستینبار از داستان زندگی فوقالعادهی خود، از حماسهی مبارزهها و شکستها، از امیدهای دوباره و از پیروزی سخن میگوید. او که پسرخواندهی یکی از رؤسای قبیلهی تمبو بود و در جو سنتی و قبیلهای پیشینیان خود بزرگ شده بود، در همان نوجوانی از واقعیت گریزناپذیری به نام آپارتاید ـ این مقتدرترین و مؤثرترین سیستم ستمگری در طی ادوار ـ باخبر شد و به مبارزه علیه آن برخاست.
در «راه دشوار آزادی»، ماندلا با نثری شیوا و فصیح از سالهای جوانی، از دوران دانشجویی و فقر، از سالهایی که در ژوهانسبورگ در شرکت حقوقی کار میکرد، از بیداری سیاسی و نقش محوری خود در تجدید حیات کنگرهی ملی افریقا و تشکیل لیگ جوانان در دههی 1950، سخن میگوید. او تلاشها و مبارزات خود را برای ادامهی فعالیت سیاسی و درعینحال انجام تعهدات و مسئولیتهای خود را در قبال خانوادهاش شرح میدهد. آنچه در تمام کتاب مشهود است احساس گناه از این است که دنبال کردن اهداف سیاسی هرگز به او اجازه نداد وظایفی را که بهعنوان همسر، پدر و پسر در قبال خانوادهاش داشته انجام دهد. او همواره این سؤال را مطرح میکند که آیا گذشتن از خانواده و محروم کردن فرزندان از سایهی پدر بهخاطر مردمی که نمیشناسیم کار درستی است.
ماندلا در کتاب خود، مبارزات سیاسی کنگرهی ملی افریقا با دولت نژادپرست را، در دههی پنجاه، به شکلی زنده به تصویر میکشد. اوج این مبارزات فعالیتهای متهورانهی او بهعنوان رهبر زیرزمینی جنبش و محاکمهی منفور ریوونیا در سال 1964 بود. او در پایان این محاکمه، ضمن سخنرانی چهار ساعتهای، بدون آنکه از اعمال گذشتهی خود ابراز ندامت کند، اصول مبارزات خود و اهدافی را که در این سالها دنبال کرده بود بیان و تأکید کرد که اگر دوباره فرصت آزاد زیستن به او داده شود، همان مبارزات را تا زمان برقراری عدالت و برابری در کشور از سر خواهد گرفت.
ماندلا در «راه دشوار آزادی»، سالهای زندگی در زندان را، که به شکل شگفتانگیزی پرماجرا نیز بود، شرح میدهد. توصیفاتی که در این کتاب از شرایط زندان مخوف روبن آیلند و رفتار غیرانسانی مسئولان با زندانیان ارائه شده، چهرهی کریه آپارتاید را به خواننده مینمایاند. آنچه در این سالها مایهی تسلی او بود و به او امکان میداد تا مشقات زندان را تحمل کند، این حقیقت بود که مبارزه در خارج از آنجا همچنان ادامه دارد و سرانجام روز پیروزی فرا خواهد رسید.
در دو فصل پایانی کتاب، مذاکرات حساس و پیچیدهی او با دولت، که به آزادی و بعد از آن، پایان گرفتن آپاراتاید انجامید، شرح داده شده و خواننده با وقایع فراموشنشدنی، که بعد از آزادی او روی داده و سرانجام یک دموکراسی آزاد و چندنژادی را در افریقای جنوبی روی کار آورده، آشنا میشود.
نلسون ماندلا برای میلیونها نفر در سراسر جهان نمادی از غلبهی امید و غرور بر نومیدی و تنفر، غلبهی عشق و ازخودگذشتگی و خویشتنداری بر خصلتهای اهریمنی و انتقامجویی است.
قسمتی از کتاب راه دشوار آزادی:
کنفرانس سالانهی کنگرهی ملی افریقا در دسامبر 1959، در طول تظاهرات مهیج مردم دوربان علیه قانون برگۀ عبور، در این شهر برگزار شد، در کنفرانس به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد از 31 مارس عملیات وسیعی در سطح کشور، در مخالفت با قانون برگهی عبور، آغاز شود و این عملیات با سوزاندن برگههای عبور در ملأعام، در 26 ژوئن، به اوج خود برسد.
برنامهریزی عملیات بلافاصله شروع شد. در 31 مارس نمایندههایی نزد مقامات محلی فرستاده شدند. مقامات کنگرهی ملی افریقا سفرهایی به نقاط مختلف کشور داشتند و دربارهی این عملیات در شعبههای کنگره حرف زدند. کارکنان سیار کنگره نیز این خبر را در شهرکها و کارخانهها پخش کردند. جزوهها، اعلامیهها و پوسترها چاپ و در قطارها و اتوبوسها توزیع و نصب شد.
جوی تیرهوتار بر کشور حاکم بود. دولت تهدید میکرد فعالیت سازمان را ممنوع اعلام میکند و وزرای کابینه هشدار میدادند که بهزودی «مشتی واقعی» به پیکر کنگره وارد خواهند آورد. در سایر نقاط افریقا مبارزات آزادیخواهانه همچنان ادامه داشت: ظهور جمهوری مستقل غنا در سال 1957، و رهبر پان ـ آفریکنیست و ضدآپارتاید آن، قوام نکرومه زنگ خطری برای ناسیونالیستها بود و آنها را حتی مصممتر ساخت که نارضایتی موجود در کشور را آرام کنند. در سال 1960، قرار بود هفده مستعمره از مستعمرات سابق افریقا مستقل اعلام شوند. در ماه فوریه، هارولد مکمیلان، نخستوزیر انگلیس از افریقای جنوبی دیدن کرد و در نطقی در پارلمان از نسیم تغییر و تحول که افریقا را در بر گرفته سخن گفت.
در آن زمان به نظر میرسید کنگرهی پان ـ آفریکنیسم شکست خورده است: آنها مانند رهبری بودند که بهدنبال پیرو میگردند و هنوز عملیاتی را شروع نکرده بودند که آنها را در صحنه سیاسی مطرح سازد. آنها از عملیات کنگرهی ملی افریقا در مخالفت با قانون برگهی عبور اطلاع داشتند و از آنها نیز خواسته شده بود به این عملیات بپیوندند، اما آنها به جای برقراری ارتباط و کمک به جنبش کنگره درصدد خرابکاری علیه ما برآمدند و اعلام کردند که در 21 مارس، یعنی ده روز قبل از روز تعیینشده از طرف ما، عملیات خود را علیه این قانون شروع خواهند کرد. آنها برای بحث دربارهی تاریخ عملیات هیچ کنفرانسی تشکیل نداده بودند و کار سازمانی مهمی انجام نشده بود. کاملاً واضح بود که این حرف آنها فقط از روی فرصتطلبی است و انگیزهی آنها بیشتر این بود که کنگرهی ملی افریقا را تحتالشعاع قرار دهند، نه آنکه دشمن را شکست دهند.