فیلمنامه اصلی: تلما و لوییز
«تلما و لوییز» فیلمی است به کارگردانی ریدلی اسکات و محصول سال 1991 سینمای امریکا. در تابستان 1991، «تلما و لوییز» فیلمی بسیار بحثبرانگیز بود و مناقشهی عمومی گستردهای را برانگیخت دربارهی زنان، مردان، اسلحهها و سرنوشت زنانی که قانونشکنی میکنند. میتوان گفت این بحثوجدلها کماکان، یعنی یک نسل بعد، به انحای مختلف اما تقریباً در راستای همان مناقشات ادامه دارند. امروزه ظهور جنبشِ می تو به نحو چشمگیری گفتوگوی عمومی دربارهی تجاوز و آزار جنسی را تغییر داده و فرهنگ عامهی مصرفگرای سیاسی بیش از پیش آکنده از بازنماییهایی دربارهی توانمندسازی زنان شده. بااینحال آن جنبش صرفاً نشان داده که چه تغییرات اندکی در مورد سوءاستفاده از قدرت مردانه و واکنشها به آن صورت گرفتهاند. امروزه درک «تلما و لوییز» به معنای درک این است که چقدر روابط مبتنی بر قدرت جنسیتی تغییر کردهاند و چقدر خواهناخواه به همان شکل باقی ماندهاند.
«تلما و لوییز» برای نسلی از زنان و مردان، که مخاطبان اصلی آن در دههی 1990 بودند، فیلمی محبوب و تأثیرگذار و حتی برای برخی از آنها فیلمی سرنوشتساز باقی میمانَد. باید حواسمان باشد اندکاند فیلمهایی که چنین تجربهی دگرگونکنندهای برای بینندگان رقم میزنند. این امر را میتوان تا حدی بدین دلیل دانست که «تلما و لوییز» کاملاً فراتر از زمانهی خود باب بحث دربارهی روابط مبتنی بر قدرت جنسیتی و بازنمایی را گشود. قدرت فیلم در پدید آوردن شیوههای جدید تفکر و زندگی برای بسیاری از بینندگانش تا حد زیادی از برابریطلبیِ آن نشئت میگیرد ـ نه فقط با به تصویرکشیدن مضیقههای قانون برای زنان بلکه با بازنماییاش از شور و شعفِ گریختن از آن. شاید تأثیر متحولکنندهی این فیلم بهویژه در زنانی مشهود باشد که آن را در اوایل دههی 1990 تماشا کردند، چراکه از جانب آنها با لحنی جدید از توانمندسازی زنان، دوستیهایشان، ارتباطشان با قانون و برابریطلبی براساس معیارهای جنسیتی سخن گفت. «تلما و لوییز» سوبژکتیویتهی زنانه را با صراحتی نشان داد که پیشتر در سینما بهندرت دیده شده بود.

در سال 2018، جنیفر تانزِند «نگاهی اجمالی به تلما و لوییز» را کارگردانی کرد که قصد داشت پس از 27 سال به تأثیر «تلما و لوییز» بپردازد، بهویژه بر بینندگانی مثل خودش که احساس میکردند این فیلم زندگیشان را تغییر داده. یک سال بعد از اکران «تلما و لوییز»، تانزِند متعاقبِ تأثیر عمیقی که فیلم بر او گذاشت اطلاعیههای رسمی را (در دوران پیش از وب و رسانههای اجتماعی) ارسال کرد و از بینندگان خواست پرسشنامهای را دربارهی واکنششان به فیلم پر کنند. عدهی زیادی پرسشنامهها را پر کردند یا پاسخهای صوتی برایش گذاشتند. او 25 سال بعد، یعنی اکنون و در آستانهی 80 سالگی، درحالیکه پیشتر هرگز فیلمی نساخته بود، تصمیم گرفت زنان و مردانی را پیدا کند که پرسشنامهها را پر کرده بودند و از آنها در فیلم بخواهد در احساسی که آن زمان به «تلما و لوییز» داشتند و احساس کنونیشان به آن تأمل کنند. بسیاری از مصاحبهشوندگان واکنش اولیهی خودشان به «تلما و لوییز» را واکنشی سرنوشتساز نقل میکنند، باتوجه به اینکه فیلم به آنها مجال میداد تا برای اولینبار جنبههایی از خودشان و میلهایشان را روی پردهی سینما ببینند. از نظر برخی از آنها، تأثیر واقعی «تلما و لوییز» این بود که ویرانگری و عواقب خشونت جنسی را آشکار سازد، چون هر کدامشان از تجارب خودشان و زنانی میگفتند که میشناختند، زنانی که آزار جنسی دیده بودند و قانون هیچ کمکی به آنها نکرده بود. بنابراین، شاید میراث قدرتمند فیلم تا حدی به این دلیل باشد که داستانِ خشونت جنسی را از دیدگاه قربانیانش روایت میکند.
چگونه سبک و داستانِ «تلما و لوییز» تاریخگذشته به نظر نمیرسد؟ این نکته را میتوان نه فقط به ارتباط تصاویر آن با روابط مبتنی بر قدرت جنسیتی و قانون، بلکه به تلفیق ماهرانهی لحنها و ژانرها نسبت داد، از کمدی شاد گرفته تا صحنههای اکشن و تعقیبوگریز ماشینها و درام هیجانی پیچیده؛ نوعی تلفیق ژانر که «تلما و لوییز» را در زمانهی خود در مقام فیلم جادهایِ جنسیت ـ وارونهی توام با کمدی اسکروبال و فیلم زوجِ هنری و فیلم اکشن، ترکیبی که در اولین دههی قرن بیستویکم رایجتر است، غیرقابل طبقهبندی کرد، همانطور که فرهنگ عامه بیش از پیش وارد عصر پساژانر میشود.
مباحثات دربارهی «تلما و لوییز» نشان دادند که این فیلم نه فقط با بهتصویرکشیدن قانونگریزی زنان بلکه با نشان دادن رفتار بیادبانهی مردان، خشونت مردانه، تبعیض جنسی و زنستیزی دست روی نکتهی حساسی گذاشته. سارا بنت ـ ویزر در کتابش، «قدرتمند شدن: فمینیسم عامه و زن ستیزی عامه» (2018)، به واکاوی این موضوع میپردازد که چگونه جریان بازنماییهای عامهی فمینیستی، تولیدات رسانهای، کالاها و جنبشها در این دوران تحتالشعاع افزایش زنستیزی خصمانهی آکنده از خشم و حس قربانی بودن قرار گرفته. فمینیسم عامهای که بنت ـ ویزر دربارهاش مینویسد ساختارمند است، از طریق پلتفرمهای رسانههای اجتماعی جریان مییابد و با اختلال در کانالهای رسانههای سنتی تقویت میشود. این فضای رسانهای باعث میشود همهی مباحثات دربارهی «تلما و لوییز» در سال 1991، که در روزنامهها و مقالات نشریات و و ریویوهای فیلم جریان داشتند، در مقایسه با مباحثاتی که در فیسبوک و توئیتر صورت میگیرند مبهم به نظر برسند. درواقع شاید عمدتاً این چشماندازِ رسانهایِ تغییریافته است که دههی 1990 را از زمان حال متمایز میکند. این امر را یحتمل در خودِ فیلم، با درنظرگرفتن اهمیت تلفنهای عمومی (و 25 سِنتیهای لازم برای استفاده از آنها) در پیرنگ، به واضحترین شکل میبینیم. بااینحال انتقادات شدید از تصاویر جسورانهی «تلما و لوییز» دربارهی زنستیزی و خشونت جنسی و قدرتمندی زنان را میتوان مقدمهای بر تضاد شدید امروزی بین فمینیسم و زنستیزی در نظر گرفت (این فیلم را ستایشنامهی خشونت میدانند و بهزعمشان بینندگان جوانِ تأثیرپذیر را به قتل تشویق میکند.)
تغییرات اجتماعی پیش میروند و مغرضانه پس زده میشوند و بار دیگر پیش میروند. میتوان گفت اینکه «تلما و لوییز» ماندگار شده، هم گواه قدرت آن است و هم گواه مبارزه بر سر روابط مبتنی بر قدرت جنسیتی که امروزه با افراط و تفریطهای جدید ادامه دارد.