شخصیت‌های تاثیرگذار تاریخ ایران؛ قائم مقام (بخش دوم)

2 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

قائم مقام در زمینه آموزش، پیشرفت‌های فنی-علمی غرب را از زمان میرزا عیسی بزرگ، پدرش، در تبریز دنبال کرد و اقدامات زیادی جهت راه‌اندازی صنایع نو و معادن و به‌کارگیری صنعتگران خارجی و فرستادن دانشجو به خارج به عمل آورد.

قائم مقام در مجموع ابزار انجام کارهای مورد نظرش را نداشت. در واقع در فکر تربیت آنها بود که دشمنانش بر وی پیروز شدند. مردم عامی نیز، که ضررشان برای قائم مقام بیش از نفعشان بود، حمایتی از او نمی‌کردند. نه سیاست‌های او را می‌شناختند و نه ابزار اجرای کار به دست می‌دادند. در عوض به تحریک عوامفریبان برای او مسئله می‌آفریدند. برای نمونه از میرزا مهدی امام جمعه تهران نام می‌برند که مبالغی را دریافت داشته بود تا مردم را علیه قائم مقام بسیج کند. مردم ایران این ویژگی را از سالهایی که با سیاست آشنا شده‌اند همچنان دنبال کرده‌اند و هر هنگام که منافع بیگانگان ایجاب کرده است به کمک عوامفریبان مشکلاتی برای قهرمانان ملی خود ایجاد کرده‌اند. باری، در زمانی هم که عباس میرزا در جبهه‌ی روس می‌جنگید، پاره‌ای از این عوامفریبان مردم تبریز را در پشت جبهه علیه وحدت ملی و به نفع سیاست روس و انگلیس می‌شوراندند، که این کار جزء پاره‌های فرهنگی این مردم شده و زمانی هم که صادقانه حرکت می‌کنند، به علت عدم اطلاع از اوضاع زمانه به بیراهه می‌روند، یا به بیراهه می‌برندشان.

برای یک نفر یکه و تنها و این همه لشکر فساد و دشمنی، تکلیف روشن است. همه دست به دست هم دادند و به جرم این گناهان غیرقابل بخشایش! در صفر 1251 قمری (ژوئن 1835 میلادی) او را در باغ نگارستان خفه کردند.

حضور قائم مقام در منصب نخست‌وزیری، به علت مجموع شرایط استثنایی بود یا اشتباهی بود که رخ داده بود. فرهنگ ایران زود به این اشتباه پی برد و او را شبانه در جوار حضرت عبدالعظیم دفن کرد. و حق را به حقدار سپرد. همان‌طور که در گذشته انجام گرفته بود. و بعد از او به سرعت کنسولگری انگلیس افتتاح شد و قرارداد تجاری  مشابه قرارداد ترکمانچای با انگلیس امضاء شد. از ابتدای دوران سلطنت قاجار، خصوصا بعد از جنگ‌های ایران و روس، ملت ایران به علت ضعف و ناتوانی و انحطاط چندین قرنه و عدم فهم مسائل روز و عدم تلاش برای کسب قدرت، موظف به پذیرش الگوهای توسعه اقتصادی غرب بود. و این جنگ‌ها و قتل‌ها و تزریق فساد و... همه به منظور تحمیل چنین الگویی بود. درندگان موبور به دلیل مبارک دانستن شرور و برای اینکه به کسالت بهشت دچار نشوند ، در کنار آتشفشان خانه بنا کرده بودند و کشتی به دریاهای دور می‌فرستادند و در تعریف بدی می‌گفتند هر آنچه ضعف زاید و در تعریف نیکی می‌گفتند هر آنچه قوت زاید. در نتیجه موفق شدند به راحتی نخست‌وزیر قومی را که کوته‌روز و رقت‌انگیز و زاده‌ی غم و اندوه بود بکشند و به یکدیگر تبریک گویند. این سرنوشت تمام کشورهای دنیای سوم است-کشورهایی که نمی‌توانند از خود دفاع کنند. به گفته‌ی بیسمارک مسائلشان با توپ فیصله می‌یابد و رای و خطابه در نظام بین‌الملل بی‌قدر است. آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و... اینها صرفا اصطلاحات‌اند، امید و آرزو آنها را محقق نمی‌کند. تحقق اینها نیاز به توسعه و پیشرفت اقتصادی-اجتماعی دارد. و این پیشرفت فقط با فداکاری و ایثارهای اجتماعی امکان‌پذیر است. «بازخور» اجتماع می‌بایستی بیش از بازخور فرد باشد تا «پس‌خور» آن به توسعه تبدیل شود. در اجتماعی که هنوز به صورت قبیلگی هرکس به دنبال منافع فردی خود و زندگی در دایره بسته است، چیزی عاید اجتماع نمی‌شود. حرف آرزوهای بلند و عدم تحرک جهت تحقق آن یا عدم اطلاع از راه صحیح آن بارها موجب زهرخند استعمار شده است. حرکت‌هایی که در مجموع ایرانیان کردند، نشان از این دارد که نه استعمار را می‌شناسند و نه استقلال را، نه آزادی را و نه عدالت را. پاره‌ای اوهام مغشوش و الفاظ پر پیرایه‌ی عاطفی را به‌جای شناخت عقلانی گذارده‌اند. هنوز به صورت جدی و علمی این سوال در ایران مطرح نشده که چرا 84 دوره نخست‌وزیری ایران در این دوران 200 ساله همه همراه با فساد و تباهی بوده‌اند و نخست‌وزیران کم‌وبیش عامل بیگانه و تسلیم آنها بوده‌اند.

حاج میرزا آقاسی، جانشین قائم‌مقام و از متمایلین به سیاست انگلیس، با دسیسه چند نفر دیگر جزء عاملین قتل قائم مقام بود. حاج میرزا آقاسی در مقابل سیاست روس و انگلیس هیچ‌گونه ایستادگی نداشت؛ درویش مسلک و خرافاتی و بسیار موذی و مکار بود؛ فکر استخاره بود و دنبال مقاصد خود. در ایام نخست‌وزیری این شخص از ایران چیزی باقی نماند و تمام زحمات قائم مقام را نیز به باد داد.

از تاریخ 1835 تا 1848 میلادی، سال مرگ محمد شاه، به مدت سیزده سال زمام صدارت این مملکت را به عهده داشت. در زمان او، از نظر داخلی، وضع به جایی رسید که مردم به خوردن علف و دانه‌های نباتات و خوراک دام و طیور افتادند. از نظر خارجی، قراردادهای موردنظر انگلستان را که مشابه و هم الگوی قراردادهای تجاری ترکمانچای بود امضاء کرد. عاقد قرارداد میرزا ابوالحسن خان شیرازی اولین وزیر امور خارجه ایران بود. جوانک بی‌هویتی که در دستگاه قاجار به این منصب رسیده و جزء حقوق‌بگیران انگلیس در ایران به شمار می‌رفت.     

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید