
رهایی از تله گرسنگی هیجانی
«رهایی از تلۀ گرسنگی هیجانی» با زیرعنوان چرا وقتی گرسنه نیستیم غذا میخوریم و چگونه عادت پرخوری را ترک کنیم، اثر دکتر جادسون بروئر و ترجمهی آرمان خزائی، امیر سلیمی و بهاره فلاحی در انتشارات ذهنآویز منتشر شد.
در دنیای امروز که پر از محرکهای محیطی، استرسهای روزمره و پیامهای ضدونقیض دربارهی رژیمهای غذایی است، بسیاری از افراد با پدیدهای مواجهاند که میتوان آن را «خوردن بیفکرانه» یا «خوردن بدون گرسنگی» نامید. کتاب«رهایی از تلۀ گرسنگی هیجانی» اثر دکتر جادسون بروئر، روانپزشک، متخصص علوم اعصاب و استاد دانشگاه براون، دقیقاً به همین موضوع میپردازد. او در این اثر، با تکیه بر دانش عصبشناسی و تجربیات بالینی، به چرایی و چگونگی رفتارهای تغذیهای نادرست پرداخته و راهکارهایی مبتنی بر ذهنآگاهی برای اصلاح آن ارائه میدهد.
«رهایی از تلۀ گرسنگی هیجانی» به جای تمرکز بر رژیمهای غذایی مرسوم یا توصیههای کالریمحور، به بررسی عادتهای مغزی ما میپردازد؛ عادتهایی که موجب میشوند حتی در شرایطی که بدن نیازی به غذا ندارد، میل به خوردن را تجربه کنیم. بروئر بر این باور است که این رفتار اغلب حاصل شرطیسازی عصبی، پاداشگیری فوری، فرار از احساسات ناخوشایند و ناآگاهی نسبت به محرکهای درونی و بیرونی است.
وی در کتاب خود توضیح میدهد که چگونه مغز ما، از طریق تکرار و پاداش، چرخههایی از رفتارهای خوردن بدون نیاز را تقویت میکند؛ برای مثال، وقتی فردی برای فرار از اضطراب به غذا پناه میبرد، مغز او این پیوند را یاد میگیرد و در دفعات بعدی نیز در شرایط مشابه او را به خوردن ترغیب میکند.
بروئر در مقابل راهحلهای مبتنی بر قدرت اراده یا رژیمهای سختگیرانه، بر استفاده از ذهنآگاهی هم تأکید دارد و در تمرینهای کتاب به خواننده میآموزد که چگونه احساسات، افکار و وسوسههایش را بدون قضاوت مشاهده کند؛ تفاوت میان گرسنگی فیزیولوژیکی و گرسنگی احساسی را تشخیص دهد؛ «گرسنه نبودن» را بپذیرد و از درگیر شدن در عادات تکراری جلوگیری کند؛ با تمرینهای ساده و روزمره، ازجمله مکث قبل از خوردن یا توجه به طعم و احساس غذا، رفتار خود را آگاهانهتر سازد. در پژوهشهای تیم دکتر بروئر هم نشان داده شده است که پیروی از تمرینهای این کتاب میتواند تا ۴۰٪ در کاهش میل غیرضروری به خوردن مؤثر باشد.
این کتاب مناسب افرادی است که با خوردن احساسی، پرخوری عصبی یا خوردن هنگام بیحوصلگی دستوپنجه نرم میکنند؛ از رژیمهای سنتی نتیجه نگرفتهاند یا آنها را طاقتفرسا میدانند؛ علاقهمند به ایجاد تغییرات پایدار در رفتار غذایی خود هستند؛ به ذهنآگاهی و شیوههای علمی در تغییر عادتها علاقه دارند.
«رهایی از تلۀ گرسنگی هیجانی» کتابی متفاوت در حوزهی رفتارهای تغذیهای است که بهجای ارائهی دستورات محدودکننده یا توصیههای خشک غذایی، ریشههای ذهنی و عصبی رفتار خوردن را بررسی و از طریق آگاهی و مهربانی با خود، تغییری پایدار و انسانی ایجاد میکند؛ چراکه یکی از نقاط قوت کتاب، دعوت به شفقتورزی با خود و حذف احساس گناه در فرآیند تغییر است.
این اثر را میتوان بهعنوان راهنمایی علمی و رواندرمانگرانه برای هر فردی دانست که میخواهد رابطهای سالمتر با بدن، ذهن و غذا برقرار کند.

رهایی از تله گرسنگی هیجانی (چرا وقتی گرسنه نیستیم غذا می خوریم و چگونه عادت پرخوری را ترک کنیم)
ذهن آویزقسمتی از کتاب رهایی از تلهی گرسنگی هیجانی اثر دکتر جادسون بروئر:
یکی از کاربران با مطرح کردن این سناریوی ساده، بحث بسیار پرشوری را در انجمن آنلاین ما آغاز کرد:
«تصور کنید که دارید با خانواده شام میخورید یا با همکارانتان ناهار میخورید. بحث داغ و جذابی در جریان است و شما هم بخش مهمی از آن هستید. در چنین شرایطی چطور میتوانید با تمرکز غذا بخورید؟ به نظرم اگر بخواهم به درونم رجوع کنم و با تمرکز حواس روی هر لقمه تمرکز کنم، از جمع جدا میافتم. نمیدانم چطور باید این کار را انجام دهم.»
فرد دیگری پاسخ داد:
«موقعیتهای اجتماعی دور یک میز برای من مناسبتر است، چون در این موقعیتها هم صحبت میکنم و هم به حرفهای دیگران گوش میدهم. من موقع جویدن یا وقتی دهانم پر است صحبت نمیکنم. پس لقمههای کوچکتر برمیدارم، میجوم، قورت میدهم، چنگالم را زمین میگذارم و... حواسم هست که غذا را درست ببرم و لقمهها را طوری در دهانم بگذارم که سس یا هر چیز دیگری روی لباسم نریزد. تمام این کارها بادقت و تمرکز بیشتری انجام میشود، هرچند طبق اصول کتابهای خوردن آگاهانه نیست.»
این پاسخ بسیار روشنگرانه است. جواب مذکور، تصور قالبی از ذهنآگاهی طبق کتاب را به چالش میکشد. همچنین به یک تناقض اشاره میکند: غذا خوردن در موقعیتهای اجتماعی میتواند فرصتی برای تمرین توجه کردن، لقمه به لقمه، باشد. بسیاری از افراد موافق بودند که این کار میتواند چالشبرانگیز باشد و این چالش اگر بخواهند آن را بپذیرند میتواند بهعنوان یک مأموریت در نظر گرفته شود. ما هر عادتی را در لحظات کوتاه و در دفعات زیاد شکل میدهیم. اختصاص دادن یک لحظۀ کوتاه حتی یک لقمه به ایجاد عادت توجه کردن هنگام غذا خوردن، حتی در شرایط نامناسب، کمک میکند.
در اینجا مثالی از یکی از شرکتکنندگان در برنامۀ ما آورده شده است:
«تصمیم گرفتم چیزی بخورم چون خسته بودم. همین که بهدلیل این میل فکر کردم خیلی بهتر از این بود که مثل همیشه بدون فکر کردن کاری را انجام دهم، اما از همه مهمتر اینکه، من از چهار شکلاتم لذت بردم، بله، فقط چهار تا و دیگر میلی به خوردن نداشتم. من در تمام عمرم هرگز نتوانسته بودم یک بستۀ باز شدۀ شکلات را در کشویم نگه دارم. این فوقالعاده است.»
از تریسی خواستم که خوردن آگاهانه را برایم توصیف کند. او متوجه شد که خیلی پیشتر از آنکه رسماً با مفهوم ذهنآگاهی آشنا شود، خوردن آگاهانه را شروع کرده بود. گفت که یکی از خوراکیهای مورد علاقهاش در دوران راهنمایی، ترافل کدو حلوایی شکلاتهای گودیوا بود که فقط سالی یک بار پیدا میشد. او با پول توجیبیاش یک جعبۀ پنجتایی از این شکلاتها را میخرید. این ترافلها که با دارچین تزئین شده بودند و داخلشان کرم پای کدو حلوایی داشت، واقعاً لذتبخش بودند، بهخصوص به این دلیل که میدانست فقط پنج تا از آنها را دارد که تا سال بعد باید از آنها لذت ببرد. آنها را بهآرامی و با چشمان بسته میخورد و هر کدام برایش سرشار از لذت و شادی بود. 10سال بعد، وقتی اولین تمرین خوردن آگاهانهاش را انجام داد، متوجه شد که این کار را بلد است. «کسی لازم نبود به من یاد بدهد!» این موضوع به او امید زیادی داد که یادگیری ذهنآگاهی درواقع یاد گرفتن چیز جدیدی نیست، بلکه فقط به یاد آوردن است. مثلاً به یاد آوردن اینکه میشود از چیزهای خوشمزه لذت برد.
رهایی از تله گرسنگی هیجانی را آرمان خزائی، امیر سلیمی و بهاره فلاحی به اتفاق ترجمه کردهاند و این اثر در 288 صفحه رقعی با جلد نرم چاپ و روانه کتابفروشیها شده است.