
در حضور مردها/ یک زندگی زنانه جدید
رمان کوتاهِ «در حضور مردها» نوشتهی فرانچسکا مارچانو را نشر رایبد به چاپ رسانده است. لارا که از زندگی شهری و ازدواجی که تمام شده است خسته شده، تصمیم میگیرد از رُم برود و خانهای قدیمی در روستایی کوچک در جنوب ایتالیا بخرد یا مرمت کند. او میخواهد زندگیاش را آرامتر و خودش را بازسازی کند. لارا با فرهنگ، سنت و آدمهای روستا آشنا میشود. آشکار است که زندگی روستایی، قواعد و رسوم خاص خودش را دارد و لارا در برخی مواقع دچار خطاهایی میشود، چون نمیداند دقیقاً رفتار مناسب چیست. این عدم آشنایی باعث احساس تنهایی، گاهی حس بیگانگی و نیز فرصتهایی برای یادگیری میشود.
لارا با مینا ـ خیاطی محلی ـ رابطهای به وجود میآورد. مینا نمادی از ریشه، ایستادگی و سنت است. این رابطه برای لارا رابطهای آموزنده است. او میآموزد که چطور حضور مردها ـ چه آنهایی که دوستشان دارد و چه آنهایی که کمتر میشناسد ـ بر زندگی زن تأثیر دارد و چطور زن میتواند در خلال این وضعیت، فضاها را تسخیر کند یا خودش را حفظ نماید. او بهتدریج درمییابد که آرامش کامل، شاید در جدا شدن کامل از گذشته نیست، بلکه در پذیرفتن حضور مردها ـ به معنای تأثیرات، عشق، نفوذ، انتظارات ـ و پیدا کردن راهی برای زیستن مستقل است؛ اما نه در انزوا. حضور مردها به معنای واقعی کلمه و مجازی، مداخله، تأثیر و گاهی فشار است؛ اما زندگی بدون آنها هم پیچیدگیهای خودش را دارد.
فرانچسکا مارچانو
زبان روایت مارچانو تمیز، دقیق و صمیمی است. او در داستاننویسی کوتاه هم مهارت ویژهای دارد که باعث میشود هم جزئیات را بهطور ظریف به کار ببرد، هم دیدگاه شخصیتها را منعکس کند و هم فضا را به صورتی ملموس بسازد. سبک روایت در این داستان منحصربهفرد است به این دلیل که هم عوامل بیرونی (منظر، رفتار محلی، فرهنگ) بهدقت ترسیم میشوند و هم درونیات لارا (احساسات، تردیدها، خواستهها). این تضاد بیرونی و درونی از جذابترین بخشهای این اثر است.
همچنین زندگی در روستا با سنتهای محلی، رفتارهای غیررسمی، انتظارهای جمعی نسبت به زنان و روابط میان زن و مرد، چیزهایی هستند که لارا باید با آنها روبهرو شود. شهرنشینی با آزادیهایش و مدرن بودنش احساس کلی متفاوتی دارد. از این نظر، داستان دربارهی کشمکش میان آزادی فردی و تعهد به محیط و فرهنگ است.
درنهایت، در حضور مردها داستانی است دربارهی بازسازی خود، دربارهی اینکه چگونه یک زن میتواند میان تأثیرات محیط و حضور مردها زندگی کند و چگونه میتواند استقلال و هویتی تازه پیدا کند بدون اینکه گذشتهاش را انکار نماید. این رمان کوتاه، پُر است از لحظههای تأمل، احساسات کوچک اما مهم و برخوردهایی که زندگی واقعی را بازتاب میدهند.
قسمتی از رمان کوتاه در حضور مردها اثر فرانچسکا مارچانو:
ناقوسها ساعت هفت صبح لارا را از خواب بیدار کردند. چشمهایش را که زیر آن سقف قوسی بلند باز کرد، یک لحظه احساس کرد که انگار در کلیساست. اولین شب را در خانهی جدیدش در دهکده گذرانده و خیلی خوب خوابیده بود.
از زیر دوش حمام آلبالوییرنگ خانه که به سبک مراکشی ساخته شده بود، بیرون میآمد که شنید کسی محکم به در جلویی میکوبد. هنوز خیسِ خیس بود که روبدوشامبر به تن دوید پایین، از وسط حیاط گذشت و در چوبی قدیمی را که بهدقت سنباده و روغن جلا خورده بود، باز کرد. زن ریزنقشی به او خیره شده بود، سن و سالش را نمیشد تشخیص داد، موهایش از آن مدل فرهای شش ماههی از مد افتاده بود و بدنش مثل قوطی.
زن با صدایی به بلندی ترومپت پرسید: «پس تو این خونه رو خریدی؟» لارا از لهجهاش حدس زد که از محلیهاست. به تأیید سری تکان داد.
زن ریزنقش با لبخندی سنگدلانه گفت: «ها ها! پس بالاخره خودتون تشریف آوردین!» و بعد مثل مارماهی خودش را سُراند در حیاط.
«چند ماهی فقط بنّاهاتون رو میدیدم. چقدر هم بیتربیتان. کجاییان؟»
«گمونم مارتانو، چطور مگه؟» لارا مانده بود که نکند این زن ریزنقش آمده جریمهاش کند، هرچند هیچ اونیفورمی تنش نبود.
«میدونستم. مارتانوییها همه دزدن.»
«ببخشید، سینیورا. مشکلی پیش اومده؟»
زن بیاعتنا به او، همینطور با نگاهی خردهگیرانه و طولانی همهچیز را وارسی کرد: گلوگیاههای گلدانی را که حیاط پر از آنها بود، میز نیلیرنگ و یکدست صندلی همرنگش را که لارا در مجلهای پیدایشان کرده و آنلاین خریده بود. زن بادقت رنگ ارغوانیِ چرک روشن دیوارها را بررسی کرد، رنگی که به قیمت روزها آزمون و خطا تمام شده بود.
«میبینم که همهچیز رو عوض کردی.»
لارا مطمئن نبود که این گفتوگو قرار است آخرش به کجا برسد.
«خُب، من اینجا رو بازسازی کردم. مخروبه بود.»
زن اعتنایی به او نکرد، چندباری به اینجا و آنجا سرک کشید و بیاعتنا به لارا، همچنان بهدقت اطراف را نگاه کرد. گفت: «خالهی مادرم توی این خونه زندگی میکرد.»
به سطح صاف دیوتر دستی کشید، بعد فوراً به طرف در شیشهای جایی رفت که قبلاً انبار علوفه بود و نگاهی به داخل انداخت.
با انگشت به داخل اشاره کرد و گفت: «الاغش رو اینجا نگه میداشت.»
در حضور مردها را نیلوفر آقاابراهیمی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 96 صفحهی جیبی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.