
آلبر کامو؛ با آفتاب در پیچ و تاب زندگی
آلبر کامو، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی ـ الجزایری از چهرههای تأثیرگذار قرن بیستم است که تفکرات اگزیستانسیالیستیاش همچنان منبع الهام اندیشمندان، نویسندگان و روشنفکران معاصر است. اما کتابِ «آلبر کامو: با آفتاب در پیچوتاب زندگی» نوشتهی فرانسوا ـ اگزاویه گوروا روایتی متفاوت و درخشان از کامو ارائه میدهد. گوروا در این اثر فقط به بررسی اندیشههای فلسفی و ادبی کامو نمیپردازد، او تصویری انسانی، اخلاقی و ژرف از او ارائه میدهد که در دل تاریکیها، همچنان آفتاب را باور دارد.
این کتاب، که هم یک جستار فلسفی و هم نوعی بیوگرافی تفسیری است، با نگاهی شاعرانه، منصفانه و انسانی به ما کمک میکند تا کامو را هم فیلسوفی پوچگرا بدانیم و هم شخصی که زندگی را با امید، اخلاق و شور زیستن مینگریست.
فرانسوا ـ اگزاویه گوروا در این کتاب تلاش نمیکند تصویری اسطورهای یا بینقص از کامو ارائه دهد، بلکه بر وجهی انسانی، اخلاقی و روشننگر شخصیت او تمرکز دارد. عنوانِ کتاب بهروشنی اشاره به گرایش بنیادی کامو به سوی نور، امید و آفتاب است، حتی در دل نومیدی، جنگ، فقر و مرگ. این «آفتاب» نمادی است از ایمان کامو به زیبایی زندگی، حتی وقتی آن را بیمعنا میدانست.
فرانسوا اگزاویه گوروا
گوروا نشان میدهد که کامو، برخلاف برداشت رایج، فیلسوفی تماماً پوچگرا یا بدبین نبود، بلکه شخصی بود که با پذیرش پوچی، دست از تلاش برای معنا، اخلاق و زیبایی برنداشت. درواقع، از نظر گوروا، جوهر فلسفهی کامو نه در یأس، که در شجاعت برای زیستن با وجود یأس نهفته است.
کتاب براساس نظم زمانی زندگینامهای نوشته نشده، بلکه مضمونمحور و تأملگرانه نگاشته شده است. هر بخش کتاب، به یکی از وجوه فکری یا احساسی کامو اختصاص دارد؛ ازجمله: رابطهاش با طبیعت، مفهوم شور زندگی، اخلاق در دوران خشونت، عدالت، مفهوم بیگناهی، تعارض عقل و دل و رابطهاش با مرگ.
گوروا توضیح میدهد که کامو چگونه مفهوم ابزورد را درک میکرد؛ نه بهعنوان بهانهای برای انفعال، بلکه بهعنوان نقطهی شروعی برای شور زندگی. در آثار اولیه، مانند: «افسانه سیزیف» و «بیگانه»، ما با انسانی مواجه میشویم که جهان را بیمعنا یافته، اما همچنان دست از زیستن نمیکشد.
گوروا مینویسد: «کامو از ما نمیخواهد به دنبال معنا باشیم، بلکه به ما یادآوری میکند که خود زندگی، بهرغم همه بیمعناییهایش، ارزش زیستن دارد.»
یکی از وجوه منحصربهفرد کامو، پیوند عمیقش با طبیعت، دریا، آفتاب و تن بود. گوروا این وجه را بادقت و شاعرانگی بررسی میکند. او نشان میدهد که چگونه آفتاب، نه فقط بهعنوان نماد، بلکه بهعنوان تجربهای حسی و زیسته، در آثار کامو حضوری مستمر دارد ـ از خاطرات کودکی در الجزایر تا آخرین یادداشتهای روزنامهنگاری. در این بخش، گوروا تصویر زیبایی از کامو ارائه میدهد که با دوچرخه از کوه بالا میرود، در آفتاب دریا شنا میکند و با شادیای کودکانه، از سادگی زیستن لذت میبرد. درواقع، طبیعت در نظر کامو نوعی پناهگاه دربرابر زخمهای تاریخ و سیاست بود.
یکی از نقاط تمرکز اصلی گوروا، بررسی اخلاق کامویی است. برخلاف اخلاق سنتی مبتنی بر مطلقگرایی دینی یا عقلگرایی کانتی، اخلاق کامو بر پایهی نوعی صداقت، همدلی و شجاعت زیستن استوار است. گوروا تأکید میکند که در جهانی فاقد خدا یا معنا، این وظیفهی ماست که خود معنا و عدالت بیافرینیم.
در این چهارچوب است که کامو با استالینیسم و خشونت سیاسی مخالفت میکند. گوروا به تفصیل توضیح میدهد که چرا کامو از سارتر فاصله گرفت؛ چون باور داشت که هیچ هدفی، حتی عدالت یا رهایی، توجیهگر قربانی کردن انسان بیگناه نیست.
یکی از ویژگیهای مطرح این کتاب، سبک نوشتار فرانسوا ـ اگزاویه گورواست؛ لحنی شاعرانه،تأملبرانگیز و سرشار از مهر و احترام به موضوعش. او نهتنها از متون اصلی کامو بهدرستی استفاده میکند، بلکه از منابع تاریخی، مکاتبات شخصی و گفتوگوهای معاصر نیز بهره میبرد تا تصویری چندلایه از نویسنده ارائه دهد.
بااینحال، گوروا از ستایش کور پرهیز میکند. او به تناقضات شخصیتی کامو نیز میپردازد ـ از تعارض میان شهرت و گوشهگیری، تا دشواریهای رابطهاش با دیگر روشنفکران زمانهاش.
درنهایت، کتابِ «آلبر کامو: با آفتاب در پیچوتاب زندگی»، هم معرفیای دقیق از اندیشههای آلبر کاموست و هم دعوتی است به بازاندیشی در باب اخلاق، آزادی، رنج، امید و زیبایی در جهانی بیقرار. گوروا نشان میدهد که خورشید، حتی در دل زمستان، حتی در دل جنگ و حتی در میانهی طاعون، همچنان میتابد و کامو، با همهی تناقضاتش، همچنان یکی از روشنترین صداها در دل تاریکی است.
قسمتی از کتاب آلبر کامو: با آفتاب در پیچوتاب زندگی:
رمان «طاعون» که نگارش آن در 1943 و در تیرهوتارترین زمانهی قرن آغاز شد، تمثیلی از نازیسم و از جنگی است که بر جهان دامن گسترده است. برای مشخص کردن درام زمانه، نویسنده مضمونی بنیادی در ادبیات، از زمان اودیپشاه تا مرگ در ونیز توماس مان، با گذر از بوکاچیو و شکسپیر را برگزیده است: مضمون همهگیری بیماری که بر ناآگاهی و نگرانیهای روزانهی مردم استوار است؛ آنها را در افراط خشونت غرق و مرزهای بین جنایت و معصومیت را جابهجا میکند. دراینحال، باید مُرد یا بهبود یافت، باید میان کینه و برادری انتخاب کرد.
همهی این گزینهها را کامو میشناسد. در آسایشگاه پانولیه، در صعوبت ماسیف سانترال و در سقوطی که میتوانست مرگبار باشد. در کوچههای تاریک لیون، وقتی که ماجراهای پنهانی روزنامهی کومبا شروع شده بود. مانند ریو، او نیز جدایی از دلدار و تنهایی را تجربه کرده است؛ مانند تارو، شاهدی کارساز است و همانند رمبر، کارش به درگیری در ماجراهای بشری انجامیده است.
همهی اینها، اکنون دور به نظر میرسند؛ زیرا کامو در حال حاضر، مردی شناخته شده است که به حرفهایش گوش میدهند. مقالهنویس جوان روزنامهی نمادین لیبرالسیون است. در دفترش در انتشاراتی گالیمار، انتشار مجموعهی امید را مدیریت میکند.
بااینحال، تهمزهی تلخی ترکش نمیکند. افتخاراتش با شک و بدگمانی همراه هست.
کتاب برای بار نخست در 22400 نسخه منتشر شده است. در آخر ژوئن چاپ جدید به 22000 نسخه میرسد. در پایان تابستان، کامو با لحنی طنزآمیز به دوستانش، ژانین و میشل گالیمار مینویسد: «طاعون حالا در 96000 نسخه منتشر شده. قربانیانش از آنچه فکر میکردم بیشتر شده.»
«فهمیدم افشای بیعدالتی بهتنهایی کافی نیست، آدمی باید زندگیاش را در راه پیکار با آن بگذارد.»
آلبر کامو: با آفتاب در پیچوتاب زندگی را جواد فرید ترجمه کرده و کتاب حاضر در 136 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.