
کشف اسرار کارهای منحصربهفرد/ کاربرد مهندسی معکوس در کسبوکار
کتاب «کشف اسرار کارهای منحصربهفرد»، نوشتهی ران فریدمن، به همت انتشارات اژدهای طلایی به چاپ رسیده است. در زندگی، بارها و بارها شنیدهایم که موفقیت و انجام کار منحصربهفرد فقط حاصل استعداد و تمرین است؛ ولی در این کتاب، ران فریدمن، روانشناس اجتماعی برجسته به ما یاد میدهد که راه سوم قدرتمندی هم برای موفقیت وجود دارد: مهندسی معکوس.
مهندسی معکوس به معنای فراتر رفتن از سطح، کشف ساختار پنهان و استخراج بینشهای جدید از دل هر کار منحصربهفرد و خارقالعاده است. فریدمن با بیان مثالهای برجسته از جف بزوس گرفته تا وینسنت ونگوگ، توضیح میدهد که چگونه ذهنهای خلاق از مهندسی معکوس برای خلق کارهای منحصربهفرد بهره میگیرند.
فریدمن با بیان داستانهای جذاب از دنیای فناوری، ورزش، نویسندگی، آشپزی و حوزههای دیگر به خوانندگان توصیه میکند برای انجام کار منحصربهفرد و بقا در دنیای پررقابت امروز و فردا، سؤالات عاقلانه بپرسند، از دیگران بازخورد بخواهند، سنجههای با معنا برای ارزیابی کار تعریف و اهداف مناسبی برای خود تعیین کنند. برای موفقیت لازم نیست نابغه باشید؛ ولی باید مهارت کسب کنید و روش رسیدن به آن را بدانید. این کتاب راهنمایی برای یاد گرفتن از بهترینها، بهبود مهارتها و جرقهزدن ایدههای بکر در ذهن و پیشرفت در کسبوکار و زندگی است.
نویسندهی کتاب حاضر میگوید؛ این کتاب دو بخش دارد: در بخش اول این موضوع بررسی شده که برترین مجریان در صنایع مختلف چطور از مهندسی معکوس برای کشف بینشهای پنهان، کسب مهارتهای جدید و شکوفا کردن خلاقیتشان استفاده میکنند. ما تکنیکهای آنها را کشف و روشهایی را شناسایی میکنیم که همه میتوانیم برای یافتن الگوها و تشخیص فرمولها به کار ببریم و مشخص کنیم دقیقاً چه چیزی باعث میشود کارمان اثرگذار، خاص و منحصربهفرد شود.
از این طریق به اِشکال ذاتی نسخهبرداری دقیق و کامل پی خواهیم برد و اهمیت اصلاح فرمولها را با روشهایی بررسی میکنیم که طرحهای برنده را با نقاط قوت منحصربهفرد ما ترکیب میکنند. در بیشتر موارد، کپی کردن یا اتکای بیشازحد به دستورالعملهای اثباتشده استراتژیای بازنده است که بهندرت نتایج بهیادماندنی به بار میآورد. بااینحال، نادیده گرفتن کامل فرمولهای اثباتشده و مخاطبان را در افکار جدید و ابتکارها غرق کردن هم به همان اندازه خطرناک است. علت این موضوع را بررسی میکنیم و یاد میگیریم که چگونه برخی از مبتکرترین افراد جهان با موفقیت فرمولها را رشد و گسترش میدهند و روشهایی خلق میکنند تا از انتظارات مخاطبان برای بهبود محصولشان بهره بگیرند نه اینکه مخالف انتظارات آنان عمل کنند و از روشهای بهکارگیری استراتژیهای آنها در کار خودمان حرف خواهیم زد.
بخش دوم دربارهی تبدیل دانش به مهارت است. مهندسی معکوسِ اجزای لازم برای تولید اثر هیجانانگیز یک چیز است و اجرای درست کار براساس دانش کسبشده چیزی دیگر.
مهندسی معکوس اغلب با نوعی نگرانی همراه است؛ چون متوجه میشوید بین چیزی که قصد تولید آن را دارید و مهارتهای موجودتان شکاف بزرگی وجود دارد. در فصلهای این بخش نقشهای برای ارزیابی این شکاف بین چشمانداز و توانایی با استفاده از طیف وسیعی از استراتژیهای مبتنی بر شواهد ارائه میشود که به شما قدرت میدهد بر مهارتهای جدید تسلط پیدا کنید.
در پایان این کتاب، مهارت جدید مهمی یاد میگیرید. مهارتی که به شما قدرت اجرایی کردن چیزهایی را میدهد که تحسین میکنید، تا دقیقاً مشخص کنید چطور کار میکنند و از این دانش برای ساخت فرمولهای ابداعی و برندهای استفاده کنید که منحصراً به خودتان تعلق دارند.

قسمتی از کتاب کشف اسرار کارهای منحصربهفرد:
امروزه، نوآوری معکوس رویکردی برای توسعه محصول است که از جنرال الکتریک فراتر رفته و شرکتهای کوکاکولا، مایکروسافت، نسله، پراکتر اند گمبل، پپسی، رنو، جان دیر و لوی استراوس هم آن را اجرا کردهاند. شرکتها با آزمایش ایدههای جدید در بازارهای نوظهور میتوانند بازخورد سریع و کمهزینه را از جمعیتی دریافت کنند که اغلب جذبشان سختتر از آن گروهی است که هدف نهایی شرکت هستند.
فقط شرکتهای بزرگ نیستند که از این رویکرد استفاده میکنند؛ بازیگران، سخنرانان و سیاستمداران هم از این روش بهره میگیرند. حدود یک دههی پیش به یکی از باشگاههای خندهی نیویورک رفتم که به حضور غاقلگیرکنندهی کُمدینهای معروف شهرت داشت. در آنجا، عزیز انصاری بازیگر برنامهی تلویزیونی پارکها و تفریحات روی صحنه رفت. میکروفون را قاپید، کاغذی از جیب کتش درآورد و روی چهارپایهی چوبی گذاشت. در طول پانزده دقیقهی بعد، به کاغذ نگاه کرد و لطیفههایی را تعریف کرد که واکنش خیلی خوب حضار را در پی داشت. چند سال بعد، تعداد زیادی از همان لطیفهها را در کتابش، عاشقانهی مدرن دیدم.
انصاری باشگاههای خنده را محل آزمایش مطالب جدید خود قرار داد، کاری که در میان کمدینها متداول است. پیتر سیمز در کتابش «شرطبندیهای کوچک» گفته که کریس راک قبل از اجراهای مهمش به باشگاههای خندهی کوچک نیوجرسی سری میزده است. راک، دقیقاً مثل شرکتی که محصول جدیدی را آزمایش میکند، از بازخورد مخاطبان استفاده میکرده است تا مطالبش را قبل از اجرای با ریسک بالا بسنجد و بهتر کند.
در تمام صنایع، فرصتهایی برای آزمودن محصول بر روی مخاطبان کمخطرتر وجود دارد، نه فقط برای کمدینها. مدتها قبل از اینکه زیگ زیگلار به یکی از اولین اساتید انگیزشی شناختهشدهی جهان تبدیل شود، فروشندهی خانه به خانهی ظروف آشپزخانه در کارولینای جنوبی بود؛ ولی بسیار علاقه داشت سخنران شود. برای کسب تجربهی سخنرانی مقابل مخاطبان زیاد و تنظیم سخنرانی اصلی خود، هر دعوت سخنرانی را میپذیرفت، حتی اگر سخنرانی طنز در گروههای کوچک بود. زیگلار آن سخنرانیهای اولیه را باشگاههای خندهی خود میدانست و افتخار میکرد که پیش از داشتن حتی یک سنت درآمد بیش از سه هزار سخنرانی رایگان انجام داده است. او متوجه شد کلوپهای روتاری، کلوپهای لاینز، اتاقهای بازرگانی، همایشهای تجاری دانشگاه و کلیساها از سخنرانان خبره استقبال میکنند، بهخصوص وقتی اجرا و سخنرانی رایگان باشد.
نامزدهای سیاسی هم از رویکردی مشابه برای ارتقای برنامهها و بهبود سطح سخنرانیهای خود استفاده میکنند. بیشتر سخنرانیهای آنها، بهخصوص اوایل کارشان، مقابل جمعیتی متوسط در مراکز خدماتی، رستورانها و باشگاههای ورزشی انجام میشود. سیاستمداران در طی این سخنرانیهای مکرر و کمخطر جملات برنده و مضامین تأثیرگذاری را کشف میکنند که نظر موافق رأیدهندگان را جلب میکنند.
در هریک از این مثالها، شاهکلید بهتر شدن شامل جمعآوری بازخورد از بخش کوچکی از جمعیت، به حداقل رساندن ریسک و اصلاح و بهسازی مداوم است.
کشف اسرار کارهای منحصربهفرد را نرگس قاسمی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۲۷۴ صفحهی رقعی با جلد نرم چاپ و با قیمت ۵۰۰/۱۷۹ تومان روانهی کتابفروشیها شده است.